شهید مهدی علیزاده فرزند محمدجان در 10 اسد 1377 در قریه پیتاب منطقه ولیآباد ولسوالی حصه دوم بهسود از توابع ولایت میدانوردک در خانوادهای متدین و مذهبی و در عین حال فقیر، دیده به جهان گشود.
مطابق رسم منطقه که در فصل زمستان حسینیهها محل فراگیری سواد و تحصیل علم و دانش بهخصوص برای اطفال میباشد، شهید مهدی نیز در سال 1381 در سن چهارسالگی تعلیم قرآن شریف و خواندن و نوشتن را در حسینیه محل آموخت.
شهید مهدی در سال 1384 شامل مکتب ابتدائیه دهن قاش نوآباد گردیده و همزمان در مدرسه سجادیه ولیآباد ثبت نام کرده و رسما آغاز به آموزش دروس حوزوی نمود.
وی بعد از اتمام دوره ابتدائیه مکتب تا صنف هفتم، تنها بر دروس حوزه متمرکز شده و ادبیات عربی، صرف و نحو ، منطق و تحریرالوسیله امام خمینی(ره) را در مدرسه سجادیه به اتمام رسانده و شرح لمعه و اصول فقه را نیز شروع کرد.
نبوغ فکری و استعداد ذهنی او در امر یادگیری، سخنرانی، روضهخوانی و... نشانگر آینده درخشان شهید علیزاده بود و همواره مورد تشویق و ترغیب اطرافیان، استادان و همصنفان خود قرار میگرفت.
سرانجام روح تشنه شهید علیزاده برای تحصیل علم و دانش در سال 1396 وی را از زادگاهاش به شهر کابل کشاند و در همین تاریخ، شامل مدرسه حضرت امام امیرالمومنین(ع) شد تا به اهداف و آرزوهایی که در سر میپروراند، برسد.
فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی
شهید مهدی علیزاده در کنار تحصلات، فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی قابل توجهی نیز داشت که از جمله او سخنران و روضهخوان فعال و برجستهای در منطقه خود محسوب میشد و بهخصوص در ایام عاشورای حسینی به تبلیغ و بیان احکام میپرداخت.
او با وجود آنکه 19 سال بیشتر سن نداشت؛ اما فعالیتهای فرهنگی بهخصوص سخنرانیهای او در محافل و مجالس مذهبی و دینی بسیار پررنگ و کم نظیر بود.
اخلاق و فضیلت خانوادگی
شهید مهدی علیزاده با اخلاق نیکو و حسنهای که داشت در اجتماع، خانواده و میان همصنفانش معروف و زبانزد بود. به گفته برادر و نزدیکانش حتی گاهی اوقات گفته میشد که اخلاق را باید از مهدی علیزاده آموخت.
در قسمت اخلاق شهید علیزاده، همین بس که قوم و اقارب، خویشاوندان و همصنفان و همچنین خانواده و مردم ساحه از ایشان یک سخن که باعث ناراحتی و رنجیدگی شود، به یاد ندارند.
زندگی خانوادگی این شهید نیز از هر نگاه، مثالزدنی است. او در اوقات تعطیلی درس در کنار پدر پیرش، یگانه کارگر و نانآور خانواده ی خود بود. همانطور که اشاره شد خانواده او از لحاظ اقتصاد ضعیف بود و نیازمندی جدی به کارگری ایشان داشت؛ ولی در عین حال، خانواده به نصف نان قناعت کرده و مانع از تحصیل شهید مهدی نگردید.
یگانه امید محمدجان؛ پدر شهید مهدی که مرد عیالمند و محاسنسفید است، از هر لحاظ شهید مهدی بود که با شهادتش امید خانواده به ناامیدی تبدیل گردیده و همواره در فراق او اشک میریزند.
خانواده او همانگونه که اشاره شد همواره در فقر زندگی میکرد؛ اما علیرغم اینهمه مشکلات، مصمم بودند که شهید مهدی به تحصیلاتاش ادامه دهد.
خاطرهای شیرین از استادِ شهید مهدی علیزاده
روزی حجت الاسلام محمدعلی مهدوی؛ استاد شهید مهدی علیزاده، به ایشان گفت که خداوند به شما استعدادی عالی و درکی قوی عطا نموده است و بر شماست که استفاده نمایید. او گفت: پدرم ناتوان شده است و فقر بر زندگی ما فشار وارد مینماید، ای کاش دهات مثل شهر، فلکه میداشت که روز جمعه به کار رفته تا لقمهای نان بهدست آورده و باری از دوش پدرم بردارم.
اما مشیت الهی بر آن شد که به تاریخ هفتم جدی 1396، شهید مهدی و همراهاناش در حالی که در نشست گفتمان علمی پژوهشی به مناسبت سالروز تجاوز ارتش سرخ به افغانستان ترتیب یافته بود شرکت داشت، توسط گروه خونخوار منتسب به داعش در یک حمله انتحاری در سالن اجتماعات دفتر مرکزی مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان در شهر کابل به درجه رفیع شهادت نائل گردد.
پیکر این جوان شهید توسط دوستان و اقاربش از شهر کابل منتقل شده و در منطقه حصه دوم بهسود در مقبره آبایی شان به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد!