در عصر جهانی شدن حقوق بشر و سیطره ارتش های مدعی گسترش و صیانت از ارزش های حقوق بشری بر سرنوشت جهانیان، در نهایت، همه چیز به یک دروغ بزرگ ختم می شود؛ عدالت!
جهان کنونی، جهانی بی افتخار است؛ جهانی که در آن نه از حقوق بشر خبری است، نه برده داری پایان یافته، نه عدالت اشاعه و استقرار پیدا کرده و نه اصولا قرار بر این است که چنین اتفاق هایی رخ دهد.
مناسبات کنونی جهان ما از بنیاد بر یک اساس ناعادلانه و ستم پرورانه مبتنی است و همین امر نیز روزی استارت یک تغییر عظیم را خواهد زد؛ استارتی که در آن، پیروزی و پادشاهی از آن فقرا و فروماندگانی خواهد بود که در قرن ۲۱ اسیر برده داری حقوق بشری می شوند.
میلیون ها انسانی که اگر سرمایه هایی که در انحصار یک درصد از جمعیت جهان، متراکم شده است، به طور عادلانه به همه ابنای بشر تعلق می گرفت و هرکس سهم خود را برمی داشت، امروزه چیزی کمتر از بیل گیتس و راکفلر و دیگران نداشتند.
فرمود: حکومت با کفر دوام می آورد؛ ولی با ظلم نه.
ظلم از این آشکارتر؟
شاید در هیچ زمانی به اندازه زمان ما بشر داد از صلح خواهی، تامین صلح جهانی و نظم بین المللی نزده است؛ این نشان از وجود یک درد دارد و این درد است که منجر به این داد شده است. بیدادی جریان دارد که عده ای را به دادخواهی واداشته است.
سران جهان ما در حالی که خود داد از صلح خواهی و تامین امنیت جهانی و استقرار و برقراری نظم بین المللی می زنند، همه ساله میلیاردها دالر را صرف تولید سلاح های بیشتر و انباشت بمب های اتمی قدرتمندتر و هواپیماهای جنگنده تر و توسعه قلمرو ارتش و نیروهای نظامی خود می کنند.
صلحی که با سلاح تامین می شود چگونه صلحی است؟ زندگی در سایه سلاح های مرگبار، آیا اصولا می تواند به معنای یک زندگی صلح آمیز باشد؟
در حوزه اقتصادی نیز قدرت های بزرگ، در برابر دوربین های رسانه ای، از ریشه کن کردن فقر، به عنوان اصلی ترین آماج و اهداف خود یاد می کنند؛ اما در عمل، آنچه روی می دهد، تبانی بر سر افزایش قیمت نفت، جلوگیری از کاهش ارزش بورس و سهام شرکت های چند ملیتی و اوراق بهادار و فلزات قیمتی است.
بنابراین، بدیهی است که براساس آمار رسمی، طی کمتر از یکسال، ۶ میلیون نفر بر آمار بردگان در قرن ۲۱ قرن حقوق بشر و برابری و آزادی و کرامت انسانی افزوده می شود. البته این آمار، رسمی است و بدون هیچ تردیدی، آمار غیر رسمی بسیار بیشتر از این است.
به این ترتیب، جهان ما در سراشیبی پایان است؛ زیرا با کفر می توانست به حیات خود ادامه دهد؛ اما با ظلم هرگز.
جهان منهای عدالت، یک جهان در حال احتضار و انفجار است.
بردگان شورش خواهند کرد تا یک درصد جمعیت زمین، حق نصف جمعیت جهان را غاصبانه و زورگویانه در انحصار خود نگیرند.
آن روز به زودی فراخواهد رسید؛ روزی که بردگان پادشاهی می کنند. آن روز، بهار روزگاران است و بهار روزگاران، کسی نیست جز مهدی موعود و منتظر که با ظهورش، آفتاب عدالت نیز طلوع خواهد کرد و بر سراسر گیتی، یکسان خواهد تابید.
او در عین حال، منتقم است؛ کسی که ذوالفقار در دست، بنیاد ظالمان و ستمکاران را برمی اندازد و ریشه بی عدالتی و جور و جهانخواری را می خشکاند.
آن روز، دیر نیست؛ زیرا زمان اتمام حجت خدا بر انسان، رو به پایان است و زمان ظهور حجت خدا برای نجات انسان و رهایی جهان، در حال فرارسیدن.