رییس مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان با بیان اینکه در گذشته مؤلفههای حضور مردم افغانستان در صحنه وجود نداشته و قیامها در کشور عقیم ماندند، خاطرنشان کرد: "اگر بخواهیم مردم را در صحنه نگه داریم و این حضور در تعیین سرنوشتشان تأثیرگذار باشد، ابتدا باید بیدارگران جامعه را شناسایی کنیم؛ زیر تربیت قرار بدهیم تا خود را بسازند و بعد وارد اجتماع شوند و نسبت به بیدار کردن مردم، ارتقای فرهنگ و جهت دادن مردم اقدام کنند، تا در نهایت مردم در صحنه حضور پیدا کرده و سرنوشت کشورشان را تعیین کنند". حسینی مزاری تصریح کرد: "اگر امروز مردم افغانستان در صحنه حضور پیدا نکنند و در راستای ساختن خود و کشورشان و ایجاد امنیت کاری نکنند، به هیچ وجه کشورهای شرق و غرب عالم اگر بخواهند هم نمیتوانند کاری کنند".
به گزارش خبرگزاری صدای افغان(آوا)، همزمان با فرا رسیدن سالروز "قیام 3 حوت سال 1357 ولسوالی چهارکنت مزارشریف و قیام 3 حوت سال 1358 کابل" حجتالاسلام والمسلمین سید عیسی حسینی مزاری، در گفتمانی پیرامون این قیامها و نقش مردم در تعیین سرنوشت عمومی، سخن گفت.
بیدار بودن و بالا رفتن فهم عمومی مردم، عامل حضور آنها در صحنه است
به گفته رییس مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان، عاملی که میتواند مردم را در صحنه نگه دارد، بیدار بودن مردم است؛ بر این اساس، جامعهیی که بیدار باشد، معرفت مردم در عرصههای مختلف بالا بوده، فرهنگ عمومی ارتقا یافته باشد و دوست و دشمن در عرصههای سیاسی، دینی، فرهنگی، امنیتی و... شناخته شود، حضور مردم در صحنه گستردهتر خواهد بود.
وی ادامه داد: "هر مقداری که فهم عمومی جامعه بالا برود، مردم راحتتر میتوانند در صحنه حضور پیدا کنند و در راستای تعیین سرنوشت خود به صورت تأثیرگذار عمل کنند".
نقش بیدارگر در بیداری جامعه/ شرط اول: بیدارگر باید اهل شعار و عمل باشد!
اما حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری این سوال را مطرح کرد که مردم چگونه به مرحله بیداری و ارتقای فرهنگ عمومی میرسند؟ چگونه از خواب غفلت بیدار شوند؛ فهم عمومیشان بلند برود؛ حق را از باطل تشخیص دهند و یا حداقل منافع ملی خود را تشخیص داده و در راستای تأمین آن کار کنند؟
وی در پاسخ گفت: "طبیعی است که در اینجا نقش بیدارگر مطرح میشود! کسانیکه در لباس بیدارگر ظهور و بروز پیدا میکنند، میتوانند در راستای بیداری جامعه قد علم نموده و حضور پیدا کنند و زحمت و تلاش را متقبل شوند".
رییس مرکز فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی تبیان سوال بعدی را اینگونه مطرح کرد: "بیدارگر چه زمانی میتواند نقش بیدارگری خود را ایفا کند؟" وی در پاسخ گفت: "بیدارگر زمانی میتواند این نقش را ایفا کند که ابتدا مطابق شعاری که میدهد، عمل کند؛ یعنی هم اهل شعار باشد و هم اهل عمل".
به گفته وی، هیچ امکان ندارد کسی تصمیم به بیدارگری و هدایت جامعه بگیرد، اما شعار نداشته باشد و بگوید فقط عمل میکنم؛ یا اینکه شعار بدهد و در کنارش عمل نباشد! نخیر! هم باید اهل شعار، صحبت، موضعگیری و بروز دادن تفکرات و اندیشه خود باشد و هم در راستای آن تفکر و اندیشه، عمل کند. مهمترین بخش بیدارگری یک انسان، شعار توأم با عمل بیدارگر است.
حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری در توضیح بیشتر این مسأله خاطرنشان کرد: "لزومی ندارد که یک نفر مثلا در مرحله اول، امر و نهی یا ارشاد کند، بلکه همانند ائمه معصومین(ع)، خارج از امر و نهیشان، نفس سیره و گفتارشان برای ما ارشادکننده است".
وی به عنوان مثال در مورد زندگی حضرت زهرا(س) گفت: "درمراسمی در رابطه با حضرت فاطمه زهرا(س) صحبت داشتم و سه درس را از زندگی این خانم عنوان کردم. یکی از این درسها بحث خدامحوری حضرت زهرا(س) است و ایشان قبل از اینکه به دیگران بگوید خدامحور باشید، خود خدامحور بود و تمام حرکت و سکنات و برنامه زندگیاش در راه خدا و رضای او بود. در چنین شرایطی، اگر این خانم به مردم بگوید که برای رضای خدا کار کنید، بسیار تأثیرگذار خواهد بود، چون خود ایشان عملا در راستای رضای خداوند زندگی میکرد. اما اگر کسی خدامحور نباشد و بعد بگوید که شما خدا محور باشید، طرف مقابل سوال میکند که شما چقدر خدامحور هستی که من را میگویید؟!".
از سوی دیگر به گفته این فعال دینی سیاسی، درس دوم از زندگی حضرت زهرا(س)، حضور ایشان در صحنه و درس سوم، بحث داشتن موضع از سوی دختر پیامبر بزرگوار اسلام است. حضرت زهرا(س) در گیر و دار بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص) و مباحثی که پیش آمد، مثل خیلی از خواص در کناری ننشست! شاید خیلیها توجیهاش این بوده باشد که علی(ع) کسی نیست که ما برویم در کنارش کمک کنیم، او یک آدم قوی و قدرتمند است، اما نه! بالاخره در صحنههای بیدارگری، موضع گرفتن و حمایت از حق و مخالفت با باطل در گفتار و رفتار لازم است.
بر این اساس، وی تأکید کرد که یک بیدارگر باید اول خود را بسازد، یا به عبارت دیگر، عنصری که بیدارگری میکند، اول باید هم در بحث شعار و هم در عمل، هم در بحث اندیشه و نظر و هم در رفتار، خودساخته باشد تا به محضی که وارد جامعه شد و حرف زد، مردم آنرا بپذیرند و بگویند این فرد راست میگوید.
حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری در مثالی دیگر خاطرنشان کرد: "در خیلی از جبهات مثلا جبهههای غربی، فرمانده در یک نقطه دور مینشیند و خیمه خود را در یک نقطه دور از جنگ برپا میکند و بعد نیروهای خود را از طریق بیسیم و امثال اینها هدایت میدهد؛ اما در مکتب و مذهب شیعه اینطور نیست! امامت یعنی اینکه بیا، فرمانده در پیش است! در این مکتب بیدارگر، فرمانده و رهبر از همه جلو بوده و در صف اول است!"
شرط دوم: بیدارگر باید توان مدیریت جامعه را داشته باشد
اما به گفته رییس مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان، شرط دوم بیدارگری، توان بیدارکردن جامعه است. ممکن است بیدارگر پیرامون صحبت و همچنین عمل در صحنه خوب باشد، اما توان مدیریتی جامعه را نداشته باشد؛ نمیداند مردم را چگونه تحریک، هدایت و جهت بدهد! بنابراین، توان مدیریتی بیدارگر خیلی مهم است و بیدارگران باید این شرایط را داشته باشند.
وی با توجه به این ویژگی مهم بیدارگر، در مورد فعالیتهای مرکز تبیان خاطرنشان کرد: "همانطوری که در گذشته گفتم، وظیفه مهم مرکز تبیان، بیدارگری و هدایتگری است. اما در گام بعدی، چون مردمی که در خواب اند، هدایت را نمیپذیرند؛ باید از خواب غفلت بیدار شوند، فهمشان بالا برود، فرهنگ عمومی ارتقا پیدا کند و بعد در یک مسیر جهت داده شوند. این توانمندی را باید هر یک از ما و شما داشته باشیم و شاخصههایی را که یک مدیر بیدارگر میتواند داشته باشد، در خود نهادینه کنیم".
حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری تصریح کرد: "وقتی یک بیدارگر با استفاده از ظرفیتهایی که دارد یا بعدا ایجاد میکند، میخواهد هدایتگری کند، این موقعیت یک فرصت هم برای او و هم برای سایر بیدارگران است. به عنوان مثال، مرکز تبیان کار را در سطح ائمه مساجد شروع کرد و بیش از 200 ائمه مساجد در ارتباط با این تشکیلات وظایف خود را در سطح مساجد انجام میدهند و یا مثلا صدها دانشجو و استاد میتوانند حرکت بیدارگری را از منصب و کرسی درس انجام دهند! همچنین میتوان از حسینیهها، رادیو و تلویزیون، روزنامهها و شبکههای اجتماعی در راستای بیدارگری استفاده کرد".
مؤلفههای حضور مردم در صحنه وجود نداشت/ قیامها در افغانستان عقیم ماندند!
این فعال دینی سیاسی در بخش پایانی صحبتهای خود گفت: "وقتی مردم توسط بیدارگران بیدار شدند و جهت پیدا کردند، دوست و دشمن خود را شناختند، پشت سر رهبر و بیدارگران قرار گرفتند و در صحنه حضور پیدا کردند، نقشی اثرگذار را در جامعه ایفا میکنند. اینگونه وقتی مردم قیامی را شکل دادند، این قیام میتواند تداوم پیدا کند. مثل انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره). در این انقلاب، تمام مؤلفه های بیدارگری که گفتم، وجود داشت و به همین دلیل است که این قیام ادامه دارد و مردم در بزنگاههای تاریخی، فریب نمیخورند و دشمن از هر دری که وارد میشود، مردم ایران دقیقا در برابر همان در میایستند و در صحنه حضور پیدا میکنند. شما نمونه این ایستادگی مردم ایران را در تظاهراتهای 22 دلو/بهمن میبینید".
اما وی با اشاره به تحولات افغانستان این سوال را مطرح کرد که چرا در ایام جهاد قیام ها عقیم شدند؟ حسینی مزاری پاسخ داد: "به خاطری که مؤلفههای حضور مردم در صحنه وجود نداشت، نه در آن زمان وجود داشت، نه در ادامه وجود پیدا کرد و نه حالا وجود دارد".
حجتالاسلام والمسلمین حسینی مزاری در پایان خاطرنشان کرد: "اگر ما بخواهیم مردم را در صحنه نگه داریم و حضور مردم در صحنه، در تعیین سرنوشتشان تأثیرگذار باشد، اول باید روی خودساختن بیدارگر انگشت بگذاریم، ابتدا باید بیدارگران جامعه را شناسایی کنیم، بعد زیر تربیت قرار بدهیم تا اینها خود را بسازند و بعد وارد اجتماع شوند و نسبت به بیدار کردن مردم، ارتقای فرهنگ آنها و جهت دادن مردم اقدام کنند، تا در نهایت مردم در صحنه حضور پیدا کرده و سرنوشت کشورشان را تعیین کنند".
وی تصریح کرد: "اگر امروز مردم افغانستان در صحنه حضور پیدا نکنند و در راستای ساختن خود و کشورشان و ایجاد امنیت کاری نکنند، به هیچ وجه کشورهای شرق و غرب عالم نمیتوانند هیچ کاری کنند".
رییس مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان خاطرنشان کرد: "هر کشور خارجی که در افغانستان حضور پیدا میکند به دنبال منافع ملی خودشان است. امروز امریکا به دنبال منافع ملی خود است، انگلیسها، پاکستانیها و... به دنبال منافع ملی خودشان اند، الا مردم افغانستان که به دنبال منافع ملی خودشان نیستند و متأثر از هرگونه سیاستهای بیرونی، خط و جهت پیدا میکنند و در برابر هم قرار میگیرند".
به گفته وی، اختلافات و جنگ و جنجالهای داخلی که در افغانستان وجود دارد، همه ناشی از تأثیرگذاری سیاستهای خارجی در سطح مردم افغانستان است. حتی اگر کشورهای اسلامی خیلی نسبت به مردم افغانستان دلسوز بوده و علاقه داشته باشند در افغانستان تغییر ایجاد کنند؛ اما اگر خود مردم افغانستان در صحنه سیاست حضور پیدا نکرده و شخصیتهای مردمی مطابق سیاستهای دینی و اسلامی حرکت نکنند و به صحنه نیایند، مطمئنا این کشورها هم نمیتوانند کاری از پیش ببرند.