شهید حجت الاسلام والمسلمین سیدعندلیب ضیایی، کادر ارشد مرکز تبیان، همکار خبرگزاری آوا و مدیر مدرسه امام امیرالمومنین(ع)
گرگ اجل یکایک از این گله میبرد
این گله را نگر که چه آسوده میچرد
اشتران کاروان عمر به سوی وادی مرگ در حرکت هستند و هر لحظهای که از زمان میگذرد، آدمی به این وادی نزدیکتر میشود.
قافله عمر هیچگاه توقف نمیکند و به سرعت پیش میرود تا آدمی را به آن سرنوشت محتوماش که همانا مرگ است، برساند.
هر نفسی که فرو میرود و باز میگردد در حقیقت گامی است که به سوی پایان زندگی این جهانی و آغاز زندگی جدید، برداشته میشود.
از یکطرف عوامل گوناگون مرگ چون حصاری نامرئی دور انسان را احاطه کرده و منتظر فرمان و دستور الهی است تا به زندگی او پایان داده و به تمام آمال و آرزوهایش خاتمه دهد و از طرف دیگر، آرزوهای این موجود حریص در دنیا پایانناپذیر است و او را وسوسه کرده و ذهنش را همواره از مرگ غافل نگاه میدارد؛ اما حقیقت این است که دنیا جایی برای ماندن و مقر همیشگی نیست و سرانجام قطعی هر موجودی زندهای به شمول انسان، مرگ و رفتن از این جهان خواهد بود.
بنابراین وقتی که سرنوشت محتوم هر انسانی رفتن از این دنیاست، پس چه زیباست که با «مرگ سرخ» رخت از این جهان ببندد و با بالهای سرخ شهادت در اوج آسمان خون سفر کرده و با چهرهای گلگون، خدایش را ملاقات کند، مانند شهید "ضیایی" و همفکرانش که با خط سرخ شهادت، نام شان را جاودان ساختند.
یکی از روحانیون جوان، آگاه، روشنفکر، انقلابی، باسواد و با تقوا که هدف توطئه شوم جلادان سیهروی در فصل نوینی به نام دموکراسی در مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان قرار گرفت حجتالاسلام والمسلمین "سید عندلیب ضیایی" بود.
او عمر با برکت خویش را در راه کسب علم و دانش، معارف اسلامی، تدریس و ترویج فرهنگ اهلبیت(ع) سپری کرد.
ضیایی در تمام سخنرانیها و حتی مجالس درس خود با استناد به آیات و روایات معتبره، سعی میکرد تا اسلام را مکتب زنده و آیین نجاتبخش ملتها از گمراهی و عقبماندگی و ریشهکن کننده تبعیض و بیعدالتی معرفی کند.
شهید ضیایی در راه به دستآوردن رضای خداوند و خدمت به خلق، از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد و از هیچ نوع پیشآمدی هراس نداشت و در جهت پیشبرد اهداف و انجام رسالت خطیر انسانی و مسؤولیت سنگین اسلامیاش آنچنان با عشق و علاقه فعالیت میکرد که هیچ مانع و عاملی نتوانست او را از تلاش در راه اهدافش بازدارد.
تولد و تحصیل
حجتالاسلام والمسلمین شهید "سید عندلیب ضیایی" فرزند مرحوم "سید مصیب" در سال ۱۳۵۸ خورشیدی در قریه سربلاق منطقه کوه بیرون حصه دوم بهسود مربوط ولایت میدانوردک در یک خانواده متدین، متقی و علم دوست، دیده به جهان گشود.
ضیایی دوران کودکی را در سایه پر مهر و محبت پدر و مادر سپری کرد و از وجود این دو گوهر گرانبها، جسم و روح او پرورش یافت.
خانواده وی که سخت علاقه به علم و دانش داشت، فرزند کوچکش را در مسجد محل برای آموختن قرآن و اصول و فروع دین، نزد ملای قریه فرستاد.
آقای ضیایی تا سن نوجوانی، تحت تربیت مستقیم پدر و مادر و معلم قرآن خود در قریه بود و سواد خواندن و نوشتن را در آنجا فراگرفت.
وی در سال ۱۳۷۴ به توفیق خداوند منان و تشویق خانواده عزیز به خصوص پدر و مادر بزرگوارش، در مدرسه مهدیه دهن نورتگاب سربلاق مشغول تحصیل علوم دینی شده و نزد استادان معروفی چون مرحوم "خادمحسین فهیمی" و استاد "میرزاحسین عالمی" رحمة الله علیهم، تلمذ کرد.
آقای ضیایی در مدت چهار سال، سطوح ابتدایی جامع المقدمات، سیوطی، منطق مظفر و مختصر المعانی را در مدرسه مذکور فراگرفت.
از آن جایی که شهید "ضیایی" از هوش و ذکاوت سرشاری برخوردار بود برای ادامه تحصیل، زادگاهاش را به قصد جمهوری اسلامی ایران ترک کرد و در سال ۱۳۷۸ وارد حوزه علمیه قم شد.
آقای ضیایی با آنکه برای امرار معاش خود و خانواده، مصروف کار بود؛ اما با این وجود، در مدت چهار سال، سطوح متوسطه را از قبیل جلدین اصول فقه، جلدین شرح لمعه و قسمتی از رسائل و مکاسب "شیخ اعظم انصاری رحمة الله علیه" را نزد استادان مجرب و ورزیده حوزه علمیه قم آموخت.
آقای ضیایی به دلیل مشکلات اقتصادی نتوانست در جمهوری اسلامی ایران به تحصیلش ادامه دهد؛ لذا پس از مدتی کارگری و به دستآوردن اندکی پول برای امرار معاش خانواده، در سال ۱۳۸۱ با حوزه علمیه قم وداع کرده و به افغانستان بازگشت.
آقای ضیایی هرچند در جمهوری اسلامی ایران موفق به ادامه تحصیل نشد؛ اما خوشبختانه وقتی به افغانستان بازگشت، بدون معطلی وارد حوزه علمیه کابل شد و به تحصیلش ادامه داده و همزمان زمینه ازدواجش نیز فراهم گردید.
ضیایی از سال ۱۳۸۱ تحصیلاتش را در شهر کابل نزد استادان مجرب آغاز کرده و سطوح عالیه را به اتمام رساند.
او که علاقه زیادی به تحصیل علم و دانش داشت تنها به علوم حوزوی اکتفا نکرد؛ بلکه در سال ۱۳۹۲ وارد دانشگاه اهلبیت(ع) شد و تا مقطع لیسانس، علوم دانشگاهی را در رشته حقوق تا سال ۱۳۹۶ با موفقیت به پایان رساند.
فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی
"سید عندلیب ضیایی" در سال ۱۳۹۱ به عضویت مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان درآمد و مدت شش سال به عنوان عضو فعال و پر تحرک در این مرکز، ایفای وظیفه کرد.
وی در ابتدا به عنوان مسؤول روابط عمومی در این مرکز بزرگ فرهنگی فعالیت کرد و سپس در حدود دو سال به عنوان معاون دفتر مرکزی در کابل انجام وظیفه نمود.
آقای شهید ضیایی همزمان با فعالیت در مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان، عضو فعال و در مقاطعی، رییس شورای فرهنگی راهیان نور و همچنین امام جماعت مسجد جامع امام علی(ع) در منطقه کمپنی کابل بود.
شهید ضیایی به خاطر نبوغ فکری و ظرفیت بالایی که داشت در سال ۱۳۹۶ به عنوان مدیرمسؤول مدرسه امام امیرالمؤمنین(ع) تعیین شد.
او با مدیریت سالم، طرحهای جدید، جذب شاگردان بیشتر و سبک درسی مدرن آمیخته با سیستم سنتی و همچنین آغاز درسهای جانبی، به این مدرسه رونق بیشتر بخشید.
آقای ضیایی فردی سختکوش و خستگیناپذیر بود. وی با وجود آن که در این اواخر مصروف کارهای مدرسه امام امیرالمؤمنین(ع) بود؛ اما در عین حال از هیچ نوع فعالیت در مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان دست برنمیداشت و هر پنجشنبه، خودش به همراه طلاب مدرسه، باانگیزه و علاقه خاص در گفتمانهای علمی- پژوهشی مرکز تبیان که خود مدیر و برگزار کننده آن بود، شرکت میکرد و نقش برجسته و پررنگی را در این عرصه داشت.
آقای ضیایی در کنار تحصیل و تدریس علوم دینی، از دو سال به اینطرف، درس «به سوی بینهایت» از سلسله درسهای اعتقادی را در مساجد و مراکز فرهنگی آغاز کرده بود و از این طریق برای جوانان و نوجوانان، روشنگری میکرد.
هر چند درس «به سوی بینهایت» سنگین و دارای مطالب علمی دقیق بود که برای هر کسی قابل هضم نبود؛ اما آقای شهید ضیایی تلاش میکرد که آن را در قالبی ساده و روان که یکی از هنرهای گوینده است، بیان کند تا برای همه -حتی نوجوانان- قابل فهم باشد.
تبلیغ و بیدارگری
حجت الاسلام والمسلمین شهید "ضیایی" گویندهای توانا و مبلغی فصیحالبیان بود که جادوی کلامش به زودی مخاطبان را مجذوب خود می ساخت.
او با بیانی زیبا و لحنی دلنشین آیات و روایات را با شرایط زمان تطبیق داده و مطابق خواست مخاطبان و ذوق حاضران، صحبت میکرد و به گونهای سخن میگفت که در طول سخنرانی وی، هیچکسی را ملال نمی گرفت.
با آن که آقای ضیایی تازه وارد فعالیتهای گسترده فرهنگی اجتماعی شده بود و به عنوان یک اندیشمند روشنفکر مطرح میشد؛ اما سخنان مفید، استدلالهای منطقی و زیبایی کلام او باعث شده بود که هر از گاه در محافل و مجالس دینی و مذهبی و بعضاً سیاسی از سوی جریان های مختلف و سازمانهای فرهنگی، به عنوان سخنران انتخاب شود.
سجایای اخلاقی، معاشرت با مردم و رفتار با خانواده
حجتالاسلام والمسلمین شهید "سید عندلیب ضیایی" مردی اجتماعی، خیرخواه، خوشبرخورد، اصلاحطلب و دارای سجایای اخلاقی کم نظیر بود.
آقای ضیایی حشر با مردم، شرکت در مجالس و محافل عمومی و خصوصی به ویژه رسیدگی به ذویالارحام را جزء وظیفه دینی و انسانی خود میدانست.
به گفته برادران و بستگان وی، زندگی خصوصی آقای ضیایی نیز پر از صفا و صمیمت بوده است. او نسبت به اعضای خانواده و بستگانش رؤوف و مهربان بوده و به برادران و فرزندانش محبت میورزید.
او نسبت به تربیت و تعلیم فرزندانش نیز حساس بود و همواره آداب زندگی، چگونگی معاشرت با مردم به خصوص حقوق والدین و احترام به پدر و مادر و بزرگان را به آنان گوشزد میکرد.
سید وهب حسینی؛ برادر آقای ضیایی میگوید که اخلاق او از سنین کودکی با سایر اعضای خانواده متفاوت بود و نسبت به پیشآمدهای ناگوار زندگی کمتر احساساتی و عصبانی میشد.
به گفته او، "ضیایی" شخصی صبور بود و در برابر ناملایمات زندگی به سادگی کمر خم نمیکرد و به دیگران نیز توصیه مینمود که زندگی دنیا پر از فراز و نشیب است و هیچگاه خویشتن داری را از دست ندهید و خدا را در هر حال، فراموش نکنید.
نگارنده که از سنین نوجوانی با او دوست و آشنا بودم، خاطرات نیک و اخلاق حسنه او برایم فراموش ناشدنی است.
خاطرات شیرین و به یادماندنی
سید حسن حسینی؛ رییس خبرگزاری صدای افغان (آوا) میگوید: روزی جلسه عمومی بین مسؤولین مرکزتبیان و خبرگزاری صدای افغان(آوا) دایر شد، بعد از ختم جلسه، شهید ضیایی گفت: دوستان عزیز یک لحظه مجلس را ترک نکنید، من کاری واجب دارم. همه دوباره سر جای خود نشستیم. شهید ضیایی گفت: دنیا وفای چندانی ندارد به خصوص در افغانستان که حملات انتحاری هر لحظه ممکن است، جان انسان را بگیرد، پس چه بهتر که فیالمجلس همدیگر را حلال کنیم و ببخشیم، اگر غیبتی یا سخن زشت و ناراحت کنندهای گفته باشیم.
همه قبول کردند و یکدیگر را در آغوش گرفته و مورد عفو قرار دادیم و این شیرین ترین لحظه زندگی همه ما بود.
نگارنده سفر کوتاه مدت زیارتی که با آقای ضیایی به جمهوری اسلامی ایران داشتیم، پر از خاطرات شیرین بود که هر لحظه آن از رنج سفر و تلخی غربت و دوری از وطن و خانواده میکاست. او در این سفر معنوی به عنوان مدیر و سرکاوران تعیین شده بود و به صورت مدبرانه، کاروان را سرپرستی کرد و این مسؤولیت را بدون کمی و کاست به پایان رساند.
من یک روز با او شوخی کردم و گفتم: آقای ضیایی تمام امکانات و پول فعلاً به دست شماست و سفر هم که میدانید، کوتاه مدت است؛ پس سعی کنید که در مصارف و هزینه سفر، زیاد سختگیری نکنید تا دوستان همسفر از شما ناراحت نباشند.
او در حالی که تبسم بر لب داشت، گفت: هرگز چنین کاری نمیکنم که به خاطر سفر یکماهه، برادرانم یک عمر در حق من دعای بد کنند.
سرانجام در حالی که در نشست گفتمان علمی- پژوهشی تحت عنوان «ششم جدی؛ سالروز تجاوز ارتش سرخ شوروی در افغانستان» حضور داشت، دستهای ناپاکی از آستین عداوت بیرون آمد و به زندگی پر از آرزوهای شهید "ضیایی" پایان داد و در یک حمله ناجوانمردانه انتحاری از سوی گروه خونخوار داعش روز پنجشنبه، ساعت ۱۰ قبل از ظهر، او با جمعی از یاران و شاگردانش شربت شهادت نوشید.
پیکر این شهید والامقام توسط بستگان و اقوامش از کابل منتقل و در قبرستان آباییاش در منطقه کوه بیرون به خاک سپرده شد.
روحاش شاد و راهاش پر رهرو باد!