وزیر خارجه چین گفته که افغانستان و پاکستان به جای اتهامزنی، نیازمند همکاری با یکدیگر هستند. او همچنین گفته که روابط خوب بین اسلامآباد و کابل به نفع هردو کشور است، در غیر آن هردو آسیب میبینند.
وانگ یی این موضوع را روز جمعه، در یک نشست خبری مشترک با خواجه آصف؛ همتای پاکستانیاش در پکن اعلام کرد.
او گفت که کشورش برای گسترش روابط پاکستان و افغانستان آماده همکاری است.
وزیر خارجه چین خبر داد که قبل از پایان سال جاری میلادی، نشست سه جانبهای در سطح وزرای خارجه در پکن دایر خواهد شد.
او گفت که چین سه اولویت را تشخیص داده است. این سه اولویت روابط استراتژیک، گفتگوهای امنیتی و همکاریهای عملی است. آقای وانگ افزود که براساس همین سه اولویت تلاشها براین امر متمرکز است تا همکاریهای سه کشور گسترش یابد.
قرار است وزیر خارجه پاکستان پس از چین به ایران سفر کند. گفته شده که آقای آصف دیدارهایی با مقامهای ترکیه و روسیه نیز خواهد داشت.
با این حال، کارشناسان مسایل منطقه می گویند که این تحولات، موضوع جدیدی در روابط پرتنش و به شدت سرد و بحرانی افغانستان و پاکستان نیست. پیش از این نیز کشورهای زیادی تلاش کرده اند تا دو کشور را به حل اختلافات خود ترغیب کرده و مطالبات آنها از همدیگر را در مسیری صلحآمیز و فضایی عاری از تنش و تشنج، قرار دهند؛ اما هیچیک از این تلاشها در هیچ برههای از تاریخ پرماجرای چندده سال اخیر دو کشور همسایه، به سرانجامی مطلوب و دایمی نرسیده است.
دلیل این امر نیز مشخص است: پاکستان در پی دستیافتن به چیزی است که افغانستان آن را بخشی از حاکمیت ملی خود میداند و خط سرخ سیاست خارجی اش در قبال کشور همسایه قرار داده است.
پاکستان انتظار دارد که افغانستان، خط مرزی دیورند را به مثابه مرز رسمی و بینالمللی میان دو کشور به رسمیت بشناسد و از ادعای تاریخی و بلندپروازانه خود مبنی بر ایجاد «پشتونستان بزرگ» با مشارکت قلمروهای وسیعی از آنسوی خط مرزی دیورند، دست بردارد. در مقابل اما افغانستان، دیورند را «خط فرضی» میخواند و ادعا میکند که تاریخ اعتبار این خط، منقضی شده و پاکستان باید بخشهایی از آنسوی خط را به افغانستان واگذار کند.
این دعوای دیرینه موجب شده است که دو کشور، هیچگاه به صورت دایمی، به یک توافق پایدار برای مدیریت بحرانهای منطقهای، تأمین صلح و برقراری ثبات در منطقه دست پیدا نکنند.
پاکستان از سالها پیش به اینسو، مدام با فربهسازی و تقویت هدفمند گروههای تروریستی، سعی کرده است افغانستان را ناامن، بیثبات، ضعیف و وابسته نگه دارد و از اقتدار و استقلال آن جلوگیری کند.
دولتهای مختلف حاکم بر کابل هم در مقابل، تلاش کرده اند با گسترش روابط و همکاریهای نظامی خود با قدرتهای نظامی بزرگ جهان از شرق تا غرب، مانع از سلطه و نفوذ پاکستان در افغانستان شده و در برابر خطرآفرینیهای مستمر آن کشور مقاومت کنند.
صرف نظر از این مسایل، در مورد نقش چین در تسهیل زمینههای توافق تاریخی دو کشور همسایه و راهکار چینی پاکستان برای نجات از انزوایی که گمان می رود پس از عملیاتی شدن استراتژي جدید امریکا، آغاز خواهد شد نیز تردیدهایی بسیار جدی وجود دارد.
نخستین مسأله این است که چین در این زمینه، بیطرف نیست. این کشور، روابط استراتژيک پیچیدهای با پاکستان و طالبان دارد و از این منظر، تفاوت چندانی با امریکا ندارد. به بیان روشنتر، این گمانه قویا وجود دارد که درست به همان دلایلی که واشنگتن پیش از این، از اعمال فشار بر پاکستان برای قطع دخالتهایش در امور افغانستان و پایان حمایت از تروریزم، احتراز میکرد، پکن نیز از شیوهای مشابه، پیروی کند؛ چه اینکه در گذشته هم چنین تجربهای، ثابت شده است.
نکته دوم این است که با وجود امریکا و دیگر قدرتهای همسو با آن کشور در افغانستان و روابط پیچیدهای که آنها با پاکستان و طالبان و سایر جریانهای رادیکال دارند، حتی اگر چین صادقانه در مسیر حل نهایی تنشهای جاری در روابط افغانستان و پاکستان و تسهیل گفتگوهای صلح با طالبان، تلاش کند، دست کم در شرایط کنونی نمیتوان از آن کشور انتظار معجزه داشت؛ زیرا تجربیات سالهای گذشته به خوبی نشان میدهد که به رغم هزینههای سنگینی که روی ایجاد صلح در کشور شده است، استمرار ناامنی و جنگ و ترور و بیثباتی، به معنای آن بوده که محور حامی جنگ، بسیار بیشتر از محور طرفدار صلح است و به همین دلیل، در صورتی که همه طرفهای درگیر و دخیل در جنگ و صلح افغانستان، صادقانه از صلح حمایت نکنند، تلاشهای چین به تنهایی، معجزه نخواهد کرد.
همین نتیجه در مورد نقش آفرینی چین برای نجات پاکستان از انزوا هم قابل پیش بینی است؛ هرچند هنوز به دلیل میزان شدت عمل امریکا در قبال پاکستان، روشن نیست که ابعاد انزوای احتمالی پاکستان چه اندازه خواهد بود و قدرت هایی مانند چین، روسیه، ایران و ترکیه تا کجا حاضر اند در مقابله با امریکا در کنار پاکستان بایستند.