امام فرزند ایران، یک خاک و یک جغرافیا نیست او فرزند اسلام است، او متعلق به همه انسان ها است، نه ایرانی، افغانستانی ، پاکستانی، سوری و لبنانی، چرا که هیچ یک بیرون از حوزه تفکر امام نیست، زیرا تفکر امام راحل تفکر اسلامی بوده است .
به گزارش خبرگزاری آوا، این مطلب توسط آیت الله سید محمود هاشمی ارزگانی در همایش بازخوانی و تببین اندیشه های امام خمینی که در تالار اجتماعات مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان در مشهد مقدس برگزار شده بود، عنوان گردید.
آیت الله ارزگانی که انقلاب اسلامی سیاست و دیانت محور سخنان وی بود، گفت: انقلاب خود یک واژه ی عربی است هر چند سیاست ودیانت هم عربی هستند اما انقلاب به معنای دگرگون شدن وتغییر دادن شرایط است، اما زمانی که می خواهیم انقلاب را باسیاست و دیانت ارتباط دهیم به این معنا است که سیاست به معنای اداره کردن جامعه است و مشخصا ناظر به نظام سیاسی در یک کشور و جغرافیا برسر کارمی آید و قدرت را در دست می گیرد و ناظر بربخش قدرت یک جامعه است .
آیت الله هاشمی ارزگانی یادآورشد: دیانت هم به تعبیر مفسر برجسته قرآن علامه طباطبایی ، که می فرماید: دین یک مدل، روش و سبکی از زندگی کردن است و اینکه چطور انسان باید زندگی کند، دین یعنی مدل زندگی کردن اگر دین مدل زندگی است.
وی افزود: آن برداشتی را که دیگران تلاش دارند که از دین به بیاموزند این است که دین بیان یک سلسله امور خارج از دسترس ماست یعنی خدا هست نیست، قیامت هست نیست، فرشته هست نیست و اینکه پایان کار چه می شود ودین یعنی این و برای زندگی خیلی حرفی ندارد .
این مدرس حوزه علمیه خاطر نشان ساخت: دنیای امروز غربی ها دنیای اباد و مورد پسند ما مسلمانان می باشد به همین دلیل ما گروه گروه عازم دنیای غربیم ،اما اروپایی ها هرگز آرزو نمی کنند که عراق بیایند ویا افغانستان و یا جایی دیگری زندگی بکنند واین نشان می دهد که یک سعادت دنیوی آنها فراهم است و اینکه دین را در اختیار ندارند.
آیت الله هاشمی ارزگانی خاطر نشان کرد: شاید برخی بگویند این چطور دینی است که بدرد دنیا نمیخورد و اگر هم دنیا باشد می شود دنیای عراق، سوریه ، افغانستان، یمن و این چه سعادتی است، پس بهتر این است که حرفی را که غربیان در قرن ۱۴ مطرح کردند همان راه را برویم.
وی ابراز داشت: در غرب زمانی که انقلاب شد گفتند تمام مشکل زیرسر کلیسا و دین است، دین را به عنوان یک امر مقدس در کلیسا گذاشتند و عقل انسانی را، دانش بشری یعنی عقل و علم را آوردند در متن زندگی و شده اند آقا.
هاشمی ارزگانی افزود: بنابر این درغرب انقلاب با کنار گذاشتن دین آغاز شد مثلا انقلاب شوروی بعضی زیاد با دین فاصله گرفتند که شدند ضد دین مثل کمونیست، یکی هم شدند سکولار یعنی گفتند ما دین را کار نداریم و نمی خواهیم با دین در زندگی، زندگی کنیم و این جدایی دین از سیاست غیر از ضدیت با دین است .
وی عنوان کرد: دو تفکر درغرب بعد از انقلاب روشنگری بوجود آمد یکی تفکر ضد خدایی و دینی که دین افیون ملتها شد و یکی تفکر جدایی دین از زندگی که سرانجام آنچه که امروز در غرب است تفکر الحادی و تفکر زندگی نیست تفکر جدایی دین از سیاست و زندگی است .
هاشمی ارزگانی گفت: اما هردو به یک سرچشمه مشترک می رسند وآن این است که بیایید زندگی را خودمان رقم بزنیم واین خود ما هستیم که باید حل وفصل کنیم و از دیگران نپرسیم واز هر چیزی را که عقل بشر به آن میرسد استفاده کنیم.
وی با بیان اینکه انقلاب اسلامی سیاست و دیانت به چه معناست، تصریح کرد: هنری که فقط امام راحل به خرج داد این بود که عکس مسیر تاریخ امروز، انقلاب غرب، حرکت جوامعه انسانی از نقطه ای آغاز می شود که دین را یا ضدیت می کند با او و یا از زندگی جدا می کند اما امام چه می کند دقیقا انقلاب را از خواستگاه دین آغاز می کند یعنی دین را از حاشیه به متن زندگی می کشاند.
وی خاطر نشان ساخت: انقلاب اسلامی، سیاست و دیانت یعنی ازآن طرف شروع کنیم که دیانت می شود عین سیاست و سیاست دینی می شود مبنای انقلاب، سیاست دینی یعنی سبک زندگی دینی یعنی آنچه را که امام در جامعه آورد و دیگران نیاوردند و امروز هم باید آورده شود و رهبری{امام خامنه ای} هم به جد در تمام صحبتها و ارشادهایشان که واژه سبک زندگی دینی می باشد تاکید خاص دارند.
آیت الله هاشمی با بیان اینکه سبک زندگی دینی یک مدل خاص دارد گفت: سبک زندگی دینی باید با زندگی غربی تفاوت داشته باشد تفسیری را که انسان غربی ، متفکر غربی از سعادت انسان می کند بسیار متفاوت از تفسیری است که اسلام از انسان ارائه می دهد.
این پژوهشگر علوم دینی اظهار داشت: برویم از متفکر انسان شناس غرب بپرسیم انسان کیست که می گوید انسان یک میمون زاده است خب کسی که میمون زاده است چه چیزی می خواهد یک استبلی می خواهد،یک خوردنی، یک آشامیدنی و یک اطفای غریزه جنسی، حقوق انسان چه می شود، می شود اشباع شکم و تامین غرایز جنسی وتمام تلاش بر این است که درغرب بایستی روابط جنسی آزاد باشد، همچنین هم جنس بازی آزاد باشد به دلیل اینکه انسان می طلبد همچنین چیزی را و این می تواند بخشی از حقوق بشری غربی می باشد.
هاشمی ارزگانی متذکر شد: اما انسان اسلامی کیست؟ اون کسی که به اسلام گردن می گذارد ومی گوید ولقد کرمنا بنی ادم ونفختوا فیه من روحی ، ای فرشته تو که گرداننده این عالم هستی در برابر این انسان سجده کن ، چرا چون انسان نفخه روح من است او را مثل خودم و به صورت خودم آفریدم اون انسان عزیزترین موجود این عالم است که هم روح دارد هم معنا دارد وهم جسم، اگر جسم او مریض شد پزشک باید آن را مداوا کند واگر جان او مریض شد چی؟
وی بیان داشت: امام تبلور این سخن نویسنده ومتفکر غربی است از نظر سمبولیک انقلاب ایران نخستین پیروزی مسلمین بر غرب از قرن ۱۶ به این طرف است و می گوید اگر شما چندین قرن را ببینید همیشه غرب بر ما غالب بوده است وما همه دنبال روی غرب بوده ایم هرچی نویسندگان ومتفکران ما، دانشگاهیان ما داشته اند همه را از غرب وام گرفته ایم اما نکته اینجاست که اسلام عامل هدایت کننده این انقلاب بود و هیچ یک از ابزارهای غربی در ان نقش نداشته اند .
هاشمی اورزگانی با بیان اینکه چه کسی تاریخ گذشته را خوانده است اظهار داشت: جوانان خیلی اطلاع ندارند از تاریخ قبل ازانقلاب ایران وافغانستان، باور کنید اون بچه مسلمانی که نماز می خواند و روزه می گرفت و ادای دینی و زندگی دینی داشت اون انسانهای امل وعقب مانده وارتجاع ومرتجع ، که لقب بسیار پذیرفته ای برای آنها بود ، اما امروز مدل بالاترین انسان، انسان مسلمان است اون انسانی که به تمام معنای امروزی زندگی میکند وحرف امروزی دارد جوانان مسلمان هستند.
وی افزود: این امر کاملا مسیر تاریخ را، مسیر یک تفکر را، مسیر یک زندگی را عوض کرده است وبه همین دلیل است که امام فرزند ایران، یک خاک و یک جغرافیا نیست فرزند اسلام است وفرزند قرآن و پیام او برای همه انسان هاست نه ایرانی، افغانستانی ، پاکستانی، سوری ولبنانی چرا که هیچ یک بیرون از حوزه وتفکر امام نیست زیرا تفکر امام تفکر اسلامی بوده است .
آیت الله هاشمی ارزگانی با اشاره به اینکه انقلاب اسلامی بر مبنای سیاست دینی است گفت: سبک زندگی جامعه به سمتی رقم خورده است که ماامروز باید به سبک زندگی اسلامی زندگی کنیم وبه همین دلیل است که ما سالگرد او را پاس می داریم .
وی با تاکید بر اینکه ما عشق می ورزیم به امام گذشته و اینکه چرا باید در تفکر شیعی امامت استمرار داشته باشد گفت: زیرا نمی شود جامعه ای دینی باشد و راهبری در او وجود نداشته باشد، در تفکر شیعی امام اگر غایب است نایب الامام باید جامعه را رهبری کند و به همان پیمانه ای که ما مطیع و فرمانبر امام معصوم غایبیم به همان پیمانه ما رهرو و مطیع نائب الامام هستیم و فرقی نمی کند که این نایب الامام یا خود امام خاستگاه حجاز داشته باشد و یکروزی مسند حکومتش در کوفه باشد ،یکروز در سوریه، افغانستان ویا نقطه ای دیگری چرا که ما فرزندان اسلام، ولایت، تشیع وامامت هستیم ونه فرزندان خاک و نقطه ای جغرافیای محدود بلکه ما آسمانی ملکوتی و ولایی هستیم و نه کرمهای خاکی .