هفدهم ماه دلو آخرین دور نشست چهار جانبه میان حکومت افغانستان وپاکستان با حضورنمایندگان دو کشور مهم جهان یعنی چین وایالات متحده امریکا برگزار می گردد.
مقام های حکومت افغانستان احساس خوش بینی کرده اند که در سومین دور این نشست، نقشه راهی برای مذاکره میان حکومت افغانستان و طالبان فراهم گردد. حتی رئیس جمهور افغانستان از این هم قدم را فراتر گذاشته و اظهار امیدواری کرده است تا بهار آینده -که کمتر از چهل و پنج روز مانده است- این نقشه راه مشخص شود که طرفین یعنی حکومت افغانستان و طالبان رو در روی هم مذاکره کنند.
این خوش بینی ها وقتی اظهار می شو دکه در یکی دو روزگذشته میان مقام های امنیتی دو کشور پاکستان و افغانستان نیز مذکراتی در جریان بوده است.
گرچه نشست امنیتی یاد شده از سوی وزارت خارجه افغانستان رد شده و گفته شده است که هیچ گونه نشستی صورت نگرفته،اما اخبار متوالی چنین نشستی از سوی رسانه های پاکستانی این ضرب المثل را تداعی می کند که :"گر نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها"
به هر حال گرچه مبنای خوش بینی های حکومت افغانستان بیان نشده این که چرا و بر چه قراین و شواهدی چنین خوش بینی هایی ابراز می شود،اما برخی آگاهان با استناد بر چند نکته چندان خوش بین نیستند.
نخست این که، اگر گمان بر آن باشد که حکومت پاکستان مواضع خود را تغییر دهد، هیچ نشانه ای دال بر این که چنین تغییری ایجاد شده باشد، وجود ندارد. اگر نفس مذاکره با این حکومت مبنای این خوش بینی باشد، این اولین بار نیست که مذاکراتی از این دست صورت می گیرد. در پانزده سال گذشته مذاکرات سیاسی گاه و بی گاه با میانجیگری های ترکیه و ایالات متحده امریکا و انگلیس صورت گرفته است،لیکن هیچ کدام نتایج مشخص و ملموسی نداشته است.
از مذاکرات کنونی هم بر نمیاید که این سد شکسته شود،و مواضع حکومت پاکستان تغییر یافته و سبب شود که طالبان را وادار به مذاکره سیاسی با حکومت افغانستان کند.
دوم،اگر حکومت به مواضع ایالات متحده امریکا خوش بین است که بر طالبان فشار وارد آورد، باز هم نشانه ای دال بر این که در موضع ایالات متحده امریکا تغییر محسوسی آمده باشد،وجود ندارد. دریکی دو سال اخیر و بویژه بعداز خروج نیروهای غربی از افغانستان، مواضع امریکایی ها مبهم بوده و سیاست یکی به میخ و یکی به نعل را پیش گرفته است. گاهی اعلام می کند که طالبان یک مشکل داخلی حکومت افغانستان
است که خود باید که خود به حل آن بپردازد، گاهی هم حساب طالبان را از تروریسم جدا می کند.
این گونه موضع گیری هابه معنای آنست که: حضور طالبان چندان ضدیتی با منافع امریکا ندارد. بنابر این از موضع گیری های مقام های امریکایی بر می آید که طالبان در ردیف گروه های تروریستی به حساب نمی آید و تا وقتی این ذهنیت بر مقام های امریکایی حاکم باشد،گمان نمی رود که حکومت آن کشور بخواهد طالبان را از میدان بیرون کند و بر تقویت حکومت افغاننستان اهتمام خاصی داشته باشد.
از جانب دیگر حضور طالبان مشروعیت حضور نیروهای امریکایی درخاک افغانستان را سبب می شود هر گاه طالبان و حکومت افغانستان به توافق برسند ،آنگاه چه چیزی می تواند مشروعیت نیروهای امریکایی راتوجه کند؛ لذا نمی توان امیدوار بود که ایالات متحده امریکا کمک قابل توجهی برای حل مشکل افغانستان کند .
مشکل سومی که فرا روی حکومت افغانستان و پاکستان وجود دارد، چند دستگی طالبان است.هم حکومت افغانستان و هم پاکستان می دانند که طالبان کنونی با طالبان چند سال گذشته متفاوت است، گر چه که برخی تحلیل ها گواه برانست که طالبان توسط سازمان استخبارات پاکستان چند دسته شده است، اما خبرها و گزارش های جسته و گریخته تحلیل ها را بر واقعیت های موجود منطبق نمی دانند.
لذا اگر فرض بر این گذاشته شود که حکومت افغانستان وپاکستان به توافق برسند که مذاکره میان حکومت افغانستان وطالبان صورت گیرد، حال این پرسش مطرح می گردد که کدام جناح طالبان در مذاکرات صلح شرکت خواهند جست؟
پرسش دیگر این که، اگر بخشی از طالبان شرکت کنند بخشی نیز در موضع مخالف باشند چه تضمینی وجود دارد که جناح های دیگر طالبان نیز در مذاکرات صلح شرکت کنند و مذاکره به نتایج مثبت منتهی شود؟
به هرحال گرچه ممکن است رخداد های کوچکی بر یک روند اثر بگذارد ونتایج دیگری حاصل شود، اما اگر مذاکره میان حکومت افغانستان و اکستان با یک نگره تاریخی نگریسته شود هیچ اطمینانی به نتایج این گونه مذاکرات نمی توان داشت.
حکومت افغانستان به جای آن که به این گونه مذاکرات دل ببندد وتمام توجه خود را به نشست هایی این چنینی معطوف دارد،مطلوب تر و مطمئن تر آنست که دو شیوه و رویکرد را دراولویت های سیاست خود قرار دهد.
رویکرد نخست آنست که در وضعیت درونی حکومت توجه جدی کند، فضای عدم اعتمادی که میان حکومت ومرم وجود دارد به فضای اعتماد تبدیل کند.
گرچه برآوردن همه مطالبات مردم کاری سختی است، اما همین که گامی در راه حل اختلافات داخلی برداشته می شود، خود می تواند اعتماد قابل توجه مردم به حکومت را جلب کند.
اما با تاسف که حکومت وحدت ملی گرچه با نام مبارک وحدت بوجود آمده است اما از بدو تاسیس تا کنون هیچ گاه در راه وحدت گام نگذاشته است.مثلا، یکی از پشتوانه های مهم اشرف غنی در انتخابات ریاست جمهوری گذشته جنرال عبدالرشید رشید دوستم و قوم ازبک بود، آقای دوستم در کنار اشرف غنی تلاش کرد و این تلاش ها نیز نتیجه داد.
اما دوستم اکنون در گوشه انزوا رفته، وحدت ملی ای که از آن سخن می رفت به طاق نسیان سپرده شده است .و اشرف غنی نه برای شخص دوستم که برای حضور تمام اقوام افغانستان در ساختار قدرت این هاضمه را در حکومت خود بوجود می آورد که همه در کنار او وحدت ملی را ترسیم می کنند. اما تنگ نظری ها و یا زیاده خواهی ها ، هاضمه حکومت را کوچک کرده و .بر دامنه چالش ها افزوده است.
نکته دومی که باید حکومت توجه کند، تقویت اردوی ملی و نهادهای امنیتی کشور است. اولین قدم نیز آنست که از اعمال سلیقه در میان نیروهای اردو و امنیت ملی افغانستان پرهیز شود. حکومت به جای آن که شخص را معیار قرار دهد، قانون اساسی و ارزش های دموکراتیک و ملی را مورد توجه قرا ردهد و از داوری های سلیقه ای پرهیز کند.
اگربه این نکته ها توجه صورت گیرد با تقویت این فاکتورهای مهم می توان به پیروزی های زیادتری دست پیدا کرد. آنچه در مذاکرات سیاسی نتوان بدست آورد در عملی کردن این فاکتورها میتواند حاصل شود.