پس از انتشار خبر مرگ ملا عمر رهبر طالبان، اوضاع در درون این گروه به شدت متشنج شد؛ تا جایی که در حال حاضر طالبان دو شقه شده و هر کدام فردی را به عنوان رهبری خویش بر گزیدند. ملا اختر محمد منصور و ملا رسول؛ دو رهبری که یکی بر دیگری غلبه کرد و پیروان ملا رسول توانستند در روزهای اخیر ملا اختر محمد منصور را به قتل برسانند.
گمان می رود در حال حاضر گروه طالبان دستخوش شدید ترین از هم گسستگی و بی نظمی شده باشد؛ چرا که عملا به دو گروه متخاصم تبدیل شده و در برابر هم صف آرایی کرده و به جنگهای خونینی علیه یکدیگر اقدام می کنند.
این وخامت و گسستگی درونی طالبان سه دولت امریکا، پاکستان و افغانستان را بر آن واداشته تا با استفاده از این فرصت، هر کدام به هدف مورد نظر خویش تمرکز کنند.
هدف امریکا مشخص است؛ برای امریکایی ها بی اندازه سنگین است که با وجود حضور چندین ساله در افغانستان و ادعای مبارزه با تروریزم و پاکسازی افغانستان از عناصر ترور و دهشت و وحشت، هنوز نتوانسته اند به هدف ادعایی خویش دست پیدا کنند؛ لذا رونما شدن گسست در بدنه طالبان و دوشقه شدن این گروه، فرصت مناسبی در اختیار مقامات امریکایی قرار داده تا از پاکستان بخواهند آن دسته از طالبانی که قابل جذب در بدنه قدرت در افغانستان هستند، با دولت کابل یکجا شوند.
در صورت وقوع یک چنین رویدادی دو دولت امریکا و پاکستان به اهداف خویش نزدیک شده اند؛ امریکا تا حدودی به پرستیژ از دست داده خویش در سطح جهان نزدیک می شود و این موضوع حکم بینی خمیری ای را برای دولتمردان امریکایی دارد که می توانند با آن پز برقراری صلح و امنیت در افغانستان و نیز پیروزی در جنگ با تروریزم در این کشور را بدهند.
پاکستان نیز با استفاده از فرصت طلایی بوجود آمده- که ممکن هم است این اوضاع و شرایط به دست خودش رقم خورده باشد،- سعی می کند طالبان طرفدار منافع دولت اسلام آباد را با دولت افغانستان همراه کند و از این طریق به چیزی که در طول سالهای متمادی بدان نرسیده بود، برسد.
اما دولت افغانستان و به خصوص حکومت وحدت ملی که از هر سوی و طرف زیر فشار است و نبردهای تحمیلی نیز فشار مضاعفی را بر گرده های آن وارد کرده، یک چنین وضعیتی را از خدا می خواست و به نظر نمی رسد پیش شرطهایی را در زمینه برقراری صلح و ثبات در افغانستان با طرف پاکستانی خویش مطرح کند.
نشر خبر تصمیم دولتهای امریکا، پاکستان و افغانستان مبنی بر از سر گرفتن مذاکرات صلح با طالبان و آن هم پس از ایجاد گسست در میان این گروه، گویای این واقعیت است که سه کشور اراده کرده اند تا به هر شکل ممکن طالبان را جذب بدنه قدرت و حکومت در افغانستان کنند.
طبق خبرها، افغانستان، پاکستان و آمریکا اعلام کرده اند که متعهدند "فورا" راههای از سرگیری مذاکرات صلح دولت افغانستان با "گروههای طالبان" را بررسی کنند.
در اعلامیه منتشر شده پس از دیدار محمد اشرف غنی، رئیس جمهوری افغانستان، نواز شریف نخست وزیر پاکستان و ریچادر اولسن، نماینده ویژه آمریکا برای این دو کشور آمده است: "تمامی تلاشها برای مذاکره میان دولت افغانستان و گروههای طالبان مورد حمایت و تشویق قرار خواهد گرفت. هر سه جانب یکجا با هم کار میکنند تا شرایطی را به وجود آورند که مشارکت گروههای طالبان را در روند صلح تشویق کند و به آنها نشان دهد که یک گزینه واقعی سیاسی در برابر خود دارند."
در این اعلامیه آماده است که افغانستان، پاکستان و آمریکا تلاشهای دیپلماتیک را برای پایان دادن به جنگ در افغانستان تسریع میکنند.
غیر از این خبر سخنانی که میان نواز شریف و اشرف غنی مطرح شده و از پشت دیوارهای بسته به بیرون درز کرده است نیز گمانه رسیدن به صلح را در افغانستان تشدید می کند.
بنا بر نقلی، اشرف غنی به صراحت گفتهاست که استفاده از شبه نظامیان بهعنوان ابزار سیاست خارجی "داستان گذشته" است و نواز شریف هم خاطر نشان کرده که گفتوگوهای صلح در صورتی موفق خواهد شد که زمینه جذب طالبان را در قدرت فراهم کند."
در هر حال، وجود این نشانه ها و قرائن بسیاری را نسبت بر قراری صلح و ارامش در افغانستان امیدوار کرده و اما آیا این امیدواری ها و خوشبینی ها می تواند ریشه معقول و منطقی داشته باشد و به تعبیر ساده تر دولت و ملت افغانستان می توانند به دولت و کشوری اعتماد کنند که یک عمر است با آنها بازی می کند؟!
آگاهان بر این باورند و در واقع به نگرانی های دولت و مردم کشور این چنین پاسخ می دهند که اگر سران اسلام آباد حس کنند که وجود صلح و ثبات به نفع آنان است، بی درنگ به این گزینه تن خواهند داد و اما آنها از وضعیت پیش آمده چنین بهره خواهند برد که تعدادی از طالبان را جذب بدنه قدرت در افغانستان می کنند و با تعدادی دیگری از آنها همچنان به بازی ادامه می دهند؛ علاوه بر آنکه از گزینه جدیدی بنام داعش نیز در برابر دولت و ملت افغانستان، سود خواهند برد.
بنابراین، پاکستان یک چنین صلحی را برای دولت و مردم افغانستان می خواهد؛ صلحی که برای سالهای سال و توام با انتحار و انفجار و کشتار انسانهای بی گناه همراه می باشد. بنائن و با این اوضاع نمی توان گفت که به دروازه های صلح و ثبات در افغانستان نزدیک شده ایم و مطمئنا وقتی به چهار دروازه مبارک صلح و ثبات در کشور خویش نزدیک می شویم که خود برای برقراری آن تلاش کنیم و منتظر هیچ بیگانه و همسایه ای ننشینیم.