برای حکومت وحدت ملی سخت است که بپذیرد که اعتماد مردم را ازدست داده است. اما واقعیت ها را نمی شود کتمان کرد یا با حیله ونیرنگی پوشانید. گرچه تشکیل حکومت وحدت ملی و زمانی که برای تشکیل این حکومت هزینه شد خود زمینه ساز سلب اعتماد مردم ازاین حکومت بود. اما بعد از یک سال که از استقرار این حکومت می گذرد و کاری که در جهت بهبود وضعیت مردم انجام نگرفته وکوچکترین طرح و برنامه ای که برای بیرون رفت از مشکلات کشور روی دست نیست، بر بار بی اعتمادی مردم افزوده ومردم را سخت نگران وافسرده کرده است.
افزایش تورم و پایین آمدن پول افغانی در برابر اسعار خارجی، افزایش حجم نا امنی و فرا گیرن شدن آن تا دورترین نقاط کشور، بر نگرانی های مردم بیش ازپیش افزوده است. فرار هزاران جوان مستعد کار و فعالیت فکری و بدنی برای یافتن پناه گاهی در کشورهای همسایه و یا کشورهای غربی، بیانگر آنست که مردم به این حکومت و کارکرد آن اعتماد خود را از دست داده و آینده خود را در ابهام می بینند.
از این جهت راه کشورهای بیگانه را از نشستن و افتادن در دام هزاران گرفتاری ترجیح می دهند. گر چه حکومت دستور داده است که توزیع پاسپورت را به تعویق اندازد. اما این شیوه تنها سودی به حال حکومت نخواهد داشت و گرهی از مشکلات مردم وحکومت نخواهد گشود که بر دامنه نارضایتی ها می افزاید و حس تنفر مردم نسبت به حکومت را افزایش می دهد. حکومت و مشاوران آن لاجرم می دانند که بستن مرزهای جغرافیایی بر روی شهروندان هیچ دردی از این کشور التیام نمی دهد و هیچ جراحتی را بهبودی نمی بخشد.
بنابراین اگر حکومت خواستار آنست که از میزان رو به افزایش مهاجرت جوانها جلو گیری شود، بیش از هر عملی، ایجاد اعتماد میان مردم و حکومت است. لابد حکومت می داند که فراهم آوردن اعتماد مردم نیازمند پرداخت هزینه است. هزینه ای که پرداخت آن به میزان باورمندی حکومت به ایجاد اعتماد مردم و حضور مردم در عرصه های گونا گون سیاسی و اجتماعی بستگی دارد. حکومتی که مردم را صاحب حق می داند حتما پذیرای پرداخت این هزینه است؛ اما برعکس حکومتی که خود را واجد و خالق همه ارزش ها می داند و بر این توهم غرق است هم چنان بر طبل میان تهی خود خواهی خواهد کوفت و به مردم ارج و احترامی قایل نخواهد شد و اعتماد مردم را نیز جدی نخواهد گرفت.
اگر حکومت گران کشور بدین پندار باشند که بدون هیچ هزینه ای بتوانند اعتماد مردم را جلب کنند سخت اشتباه می کنند. کاستن از خواسته های غیر عقلانی که در قالب پروژه های قومی سازی قدرت نمود یافته است، یکی از علت های افزایش بی اعتمادی و نا امیدی نسبت به حکومت است. دریک سال گذشته هر دو جناح حکومت، افغانستان را به میدان بزکشی تبدیل کردند. هر کدام مدعای خود را در قوالب و قوافی زیبا و مردم فریب ارایه دادند، بدون آن که به عواقب و عوارض این خواسته ها پی ببرند و یا آینده ای سوی آن را درک کنند.
یک جناح اظهار می دارد که از حق مردم به هیچ عنوان کنار نخواهد نشست و تا مطالبه کامل آن به پیش خواهد رفت و جناح دیگر هم چنان شعار دیگر را سر می دهد وبر خواسته های خود تاکید می ورزد. اگر لمحه ای براین گونه شعار درنگ صورت گیرد واضح خواهد شد که نخستین و بدوی ترین خواسته های مردم که احساس امنیت و آرامش روحی و فزیکی است که دراین گونه شعار ها وخواسته ها لحاظ نشده ونمی شود.
این دو جناح به سواران بی باکی شباهت دارند که برای رساندن بز مقصود می تازند، بدون آن که درک کنند که دیگران را لگد مال این تحجر فکری وسیاسی خود کرده اند. بعد از این همه رفتار و گفتار اشتباه دریافته اند که وضعیت کشور، اکنون چنان نا گوار و آشفته است که تداوم این وضعیت به نیستی حکومت می انجامد. برای جلوگیری از بحران بیشتر و جلو گیری از فرار جوانان راه توزیع پاسپورت را مسدود کرده اند تا راه فرار را ببندند. آیا می توان با این گونه عملکرد ها، وضعیت را بهبود بخشید؟ کارشناسان و آگاهان بدین نظر اند که آنچه میان حکومت ومردم وجود ندارد اعتماد است. حکومت می تواند به جای توزیع نکردن پاسپورت، بی اعتمادی را کاهش دهد.
ازمیان گزینه های گوناگونی که می تواند بستری برای کسب اعتماد مردم فراهم آورد، گزینه های بلند مدت و کوتاه مدت فراوانی وجود دارد. در کوتاه مدت این گزینه ها رامی تواند مد نظر دهد. یکی آنست که هر دو جناح حکومت افراد معلوم الحال و وابسته به بیگانه را از گرد خود دور کند تا مردم بدانند و باورمند شوند که حکومت درسطح ملی می اندیشد و نه در حد و حدود قومیت.
اشرف غنی اکثر مشاوران خود را از میان قوم خود برگزیده، اکثر کسانی که با طالبان همدلی می ورزند در کنار اشرف غنی قرار دارند، صدای همسویی با طالبان از درون ارگ ریاست جمهوری بلند می شود. شنیدن این گفته ها و همدلی ها بی هیچ تردید احساس بی اعتمادی را افزایش می دهد و حکومت را در ذهن مردم در کنار گروه خون آشام طالبان قرار می دهد. وقتی سخن از حاکمیت ملی گفته می شود اما عمل قومی صورت می گیرد، تخم تنفر در دل مردم کاشته می شود، احساس بد بینی ایجاد شده و اعتماد را سلب می نماید.
تعویق تذکره الکترونیکی شاید به نظر رهبران سیاسی امر اندکی به نظر می آمد، اما بازتاب آن در رسانه های گروهی و صفحه های اجتماعی نشان داد که مردم و طیف جوان و تحصیل کرده افغانستان این تعویق را سخت نا پسند دانستند و دولت رابه انواع اتهام ها متهم داشتند. و این نتیجه حاصل شد که این حکومت نه تنها دچار خطاهای فاحش عملی است که آگاهانه و با کمال هشیاری و آگاهی بیراهه را برگزیده و بر آن پای می فشارد.
بنابر این بر حکومت گران کشور است که این نقطه های حساس را دریابد و درک کند، راهی را در پیش گیرد که اعتماد مردم بحکومت جلب شود. گزینه دوم اعتماد سازی، عمل به پیش نهاد های کمیسیون اصلاح انتخاباتی است. طرح اصلاحی کمیسون اصلاح انتخاباتی می تواند دو کارکرد مثبت و ارزنده در پی داشته باشد. یکی این که اعتماد از دست رفته مردم را برگرداند. دوم آن که آینده ای بهتری را نوید دهد.
نخستین شرط تن دادن به پیشنهاد اصلاحی کمیسون اصلاحات انتخاباتی، چشم پوشی از برخی مصالح و منافع زود گذر قومی و سیاسی و در نظر گرفتن مصالح کلی کشور و حکومت است. هزینه کردن برخی ارتباط های شخصی و دلبستگی های گروهی می تواند زمینه و بستر اعتماد میان مردم وحکومت را فراهم آورد.
همه می دانند که اشرف غنی به رئیس کمیسیون انتخابات علاقه ای خاص دارد، چون رئیس آن کمیسون کسی است که اشرف غنی توسط او به مسند ریاست جمهوری نشست. اگر دفاع غیر عقلانی رئیس جمهور از کمیسیون انتخابات ادامه پیدا کند، از یک طرف تنش در روابط میان جناح حکومت ادامه خواهد یافت. از سوی دیگر اعتماد مردم هرگز به حکومت جلب نخواهد شد. سوم آن که آینده هم چنان در هاله از ابهام قرار خواهد داشت. زیرا موادی که ازسوی کمیسیون اصلاح انتخاباتی آمده است، نیازمند تن دادن به برخی تغییرات اساسی در سطح کمیسون انتخابات است. و دو راه را فراروی حکومت قرار می دهد. یکی این که همانند گذشته تن به انتخابات پرتقلب دهد و گفتمان قومی هم چنان بر انتخابات حاکم باشد و تقلب ها هم چنان سکه رایج در انتخابات مورد استفاده قرار گیرد. دوم آنست که طرح اصلاحات پذیرفته شود و هر دو جناح تلاش کنند که مواد اصلاحی در عمل در آید درنتیجه اعتماد مردم بدست آید وهم بهبود برای انتخابات اینده فراهم گردد.
این ها از راه های محدودی است که با کاربستن آن می توان اعتماد مردم را به حکومت جلب کرد و اتوریته منسوخ شده حکومت را دوباره بر گرداند. گرچه راه های دیگری نیز وجود دارد که حکومت می تواند آن ها را جست جو کند و به کار بندد.