فردیکه به تازگی از چنگ داعش رها شده ادعا می کند که راننده های دو موتر مسافربری و ولسوال زابل با این گروه تکفیری و تندرو، هم دست بودند.
این فرد یکی از کسانی است که در مسیر جاده ی قندهار- کابل در ولایت زابل ربوده شده بود و گفتگویی را با خبرگزاری آوا در رابطه با چگونگی اسارت و آزادی گروگان ها انجام داده است.
این شخص که خواستار فاش نشدن هویتش شد به آوا گفت:"گروه داعش موتر حامل ما را در منطقه شاجوی ولایت زابل متوقف ساخت، من خواب بودم که با صدای جیغ و فریاد خانمی که از بالا شدن افراد مسلح به این موتر ترسیده بود بیدار شدم."
وی افزود که راننده های دو موتر مسافربری با افراد مسلح دست داشتند و ولسوال این منطقه نیز با آنان هم دست بود و زمانیکه به منطقه شاجوی ولایت زابل نزدیک می شدیم تماس ها و تیلفون های مشکوک راننده ها با هم دستانشان زیاد و مکرر شده بود.
او می گوید که سوار موتر دوم بوده و موتر حامل آنها می توانسته از نزد افراد مسلح فرار کند، اما راننده خودش توقف کرده و مرد مسلح وارد موتر شده و مسافرین مورد نظرشان را پیاده کرده است.
وی افزود که اکثریت مسافران از قوم هزاره و شیعه بودند و تنها سه تن از همراهانشان از قوم تاجیک بودند.
وی علاوه کرد که حدود ساعت سه بعداز ظهر به اسارت گرفته شدیم و پس از پیمودن راه طولانی حوالی ساعت یازده شب ما را در منطقه ای پیاده و در اتاقی جابه جا کردند.
وی افزود که نمی دانم به چه جرمی به گروگان گرفته شده بودیم، اما گروگان گیران می گفتند شاید این افراد از بستگان و نزدیکان افرادی چون خلیلی، محقق و یا سرور دانش هستند و یا سربازان اردوی ملی باشند و ما را در بدل آزادی زنان و اطفال شان که در بند دولت بودند به گروگان گرفته بودند.
وی افزود که تعداد ما سی و یک نفر بود که یکی از همراهانمان را از همان شب اول دیگر ندیدیم و از سرنوشت او بی خبر هستیم، اما باقی سی نفر ما را به دو گروه پانزده نفری تقسیم کرده بودند و در دو جای جداگانه نگهداری می کردند.
وی افزود که من نیز در جمع پانزده نفری که از نظر جثه و هیکل بزرگ تر و قوی تر بودند شامل بودم که ما را از اتاق اولی که تعدادی افراد کم سن و سال و افراد پیر و مسن در آنجا باقی ماندند به اتاق دیگری انتقال دادند و سخت تحت مواظبت بودیم و دست و پاها و چشم های مان بسته بود و حق صحبت با همراهانمان را نداشتیم و آنان ترس داشتند تا گاهی فکر فرار به سرمان نزند.
وی افزود که نگهبانان آنان از طرف روز هفت الی هشت نفر بودند، اما از طرف شب تعدادشان زیادتر می شد.
این فرد آزاد شده در ادامه گفت که او و دیگر همراهانشان با غل و زنجیر بسته شده بودند و توانایی خواندن نماز شان را نداشتند، اما آن پانزده نفر دیگر که کمی آزاد تر بودند تیمم می کردند و با اینکه شیعه مذهب بودند، اما از سوی افراد مسلح مجبور می شدند تا با روش اهل سنت نمازشان را ادا کنند.
وی می گوید که غذای ناچیزی در حد چند لقمه سر ظهر و چند لقمه ای برای نان شب برایمان داده می شد که نه سیر می شدیم و نه از گرسنگی هلاک می شدیم و در این مدت به ما آب ندادند و پس از صرف غذا ما را مورد شکنجه قرار می دادند.
او می گوید که روزی سه وعده مورد شکنجه و اذیت و آزار گروگان گیران قرار می گرفتند و سخت مورد لت و کوب با قنداق تفنگ و مشت و لگد قرار می گرفتند.
وی افزود: دو نفر از کسانی که همراه ما بودند بر اثر شکنجه زیاد از بین رفتند که یکی از آنان مجرد بود و یکی دیگرشان هفتاد و پنج سال سن داشت که ما با دستان خودمان آنان را دفن کردیم.
وی علاوه کرد یکی از کسانیکه افسر اردوی ملی بود و از دو سال بدین سو در اردو کار می کرد را نیز پس از گذشت بیست روز سر بریدند و یک تن دیگر را نیز از جمع آن پانزده نفر اتاق دیگر سر بریدند که آنان خودشان حدود نیم متر بر روی اجساد آنها خاک انداخته بودند که ما آنها را نیز مانند دیگران دفن کردیم.
وی افزود که گروگان گیران می گفتند هرکسی که کارمند دولت و یا از بستگان نزدیک افراد بلند رتبه نظامی در جمع شما باشد خود را معرفی کند تا به زودی آزاد شود.
این فرد آزاد شده می گوید یکی دیگر از گروگان ها را به خاطر پول بردند که تا حالا از سرنوشت او بی خبر هستیم و از بین پانزده نفر اتاق دیگر تا زمانیکه ما آمدیم تنها شش نفر باقی مانده بود و بقیه را نابود کرده بودند.
وی افزود که ما امید خود را از اینکه زنده از چنگ آنان نجات پیدا کنیم از دست داده بودیم و تنها آرزو داشتیم تا زودتر جنازه هایمان به دست خانواده هایمان برسد تا آنان بیش از این انتظار نکشند.
وی علاوه کرد که یک شب ما را به جایی دیگر انتقال دادند و صبح متوجه شدیم که گروه داعش ما را به گروه طالبان سپرده اند.
وی افزود که رفتار و طرز برخورد گروه طالبان با گروه داعش زمین تا آسمان تفاوت داشت، طالبان با ما برخوردی انسانی تری داشتند و یک صبح که نزد آنان بودیم به ما غذا دادند، اما داعشی ها برخورد وحشیانه داشتند و ما حتی حق خوردن آب را نداشتیم.
وی افزود: پس از اینکه به دست گروه طالبان افتادیم آنان به ما اطمینان خاطر دادند که به زودی آزاد می شویم و در همان روزها هیأتی از سوی دولت، تحت امر فردی به نام آقای محسنی که هزاره بود با طالبان گفتگو کردند و پس از یک ساعت ما را حرکت داده و به ولسوالی جاغوری انتقال دادند.
این فرد می گوید بسیاری از وسایل و امکانات مان در موتر مسافربری که به سمت کابل می رفتیم جا مانده بود و لباس هایی هم که در تن داشتیم را گروه داعش از ترس اینکه وسایل رد یابی در آن نصب نباشد را گرفتند و لباس های کهنه خودشان را به ما دادند تا بپوشیم.
به گفته وی سران و بزرگان این گروه می توانستند به راحتی به زبان دری و پشتو حرف بزنند، اما افراد زیر دستشان ازبک بودند و به زبان ازبکی حرف می زدند و به زبان پشتو کم تر تسلط داشتند.
وی افزود که آنان علنا از گروه داعش یاد آوری و تبلیغ می کردند، طوریکه خود را مجاهد خطاب می کردند و می گفتند که ما از گروه و برادران شهید جندالله هستیم، به زودی تمامی عراق را تصرف می کنیم؛ به زودترین فرصت افغانستان نیز به کشوری اسلامی مبدل خواهد شد و مردم هزاره و دولت فعلی افغانستان کافر و کذاب هستند و ما را کافر خطاب می کردند.
او با ابراز نارضایتی از بی کفایتی و بی توجهی دولت نسبت به سرنوشت و آینده شهروندان می گوید که دولت برای آزادی آنان زحمت و تلاش جدی به خرج نداده بلکه اهرم فشار مردمی و ملت افغانستان بود که دولت را مجبور به اقدامی در این رابطه کرد.
او تاکید می کند که از سوی گروگان گیران به او و دیگران هشدار داده شده تا در رابطه با هویت افراد باقی مانده سخنی به زبان نیاورند و الا جان آنها در خطر خواهد بود و او هم برای اینکه باعث ایجاد خطر برای آنان نشود از افشای هویت آنان امتناع می کند و از دولت می خواهد تا بیش از این نگذارد تا آنان شکنجه های گناه ناکرده را تحمل کنند.
وی افزود که در بدل رهایی دو تن از اسیران باقی مانده داعش پول هنگفتی را مطالبه کرده و در صورتیکه دولت همکاری نکند خانواده های بی بضاعت توانایی پرداخت آن را ندارد و زندگی آن دو فرد با خطر مواجه می شود.
وی افزود که یکی از بزرگان غزنی به آنان گفته که دولت هیچ نوع زحمتی برای رهایی شما نکشیده و حتی دولت تیل سوخت طیاره برای عملیات هوایی را نداده است.
وی افزود زمانیکه عملیات نظامی هوایی شده بود گروگان گیران از زمین به سمت طیاره ها تیر اندازی می کردند
و ما در آن لحظه داخل اتاق بودیم و متوجه شدیم که درگیری صورت گرفته است.
وی افزود که مردم غزنی و جاغوری برای رهایی ما بسیار تلاش کردند و از طریق ریش سفیدان و بزرگان وارد عمل شدند.