امریکا در جریان ۱۳ سال گذشته، نزدیک به ۱.۶ تریلیون دالر را در افغانستان و عراق مصرف كرده است.
اين پول در بخشهای انجام عملیات نظامی، ایجاد پایگاهها، آموزش نیروهای عراق و افغانستان، بازسازی، کمک های بشردوستانه و سفارتخانهها هزينه شده است.
بربنياد سروی نهاد تحقيقاتی كنگره امريكا، ۶۸۶ ميليارد دالر از اين پول كه ۴۳ درصد مصرف امريكا در افغانستان و عراق است، برای مبارزه با هراس افکنی در افغانستان اختصاص يافته است.
این نهاد گفته است که ۸۱۵ میلیارد دالر که ۵۱ درصد از کل پول را تشکیل میدهد برای انجام عملیات بر ضد رژیم صدام صرف شده است.
۲۷ میلیارد دالر که دو درصد این مبلغ دانسته شده برای ایجاد پایگاه و تامین امنیت بخشهایی از عراق هزینه شده است.
۸۱ میلیارد دالر یا ۵ درصد از مجموع ۱.۶ تریلیون دالر بودجه اختصاصی عملیاتهای نظامی خوانده شده که مشخص نیست در افغانستان به مصرف رسیده یا عراق.
در این میان، انتشار این گزارش، پرسش های تازه ای را از سوی ناظران مسایل عراق و افغانستان در پی داشته است.
آنها می پرسند با توجه به وضعیتی که پس از سقوط رژيم صدام در عراق و سقوط رژیم طالبان در افغانستان ایجاد شد و دوکشور هنوز درگیر نبردهای خونین، سخت و غیر قابل پیش بینی با تروریزم هستند، این مبالغ برای چه اهدافی هزینه شده و چرا نتیجه ای به دست نیامده است؟
عراق پس از سقوط رژیم صدام، توانست انتخابات برگزار کند، نهادهای انتخابی به وجود آورد، پارلمان تشکیل دهد، قانون اساسی تدوین کند و اکثریت حاشیه نشین آن کشور در تصمیم گیری های مهم سیاسی و اجتماعی سهیم شدند.
افغانستان نیز گام های مشابهی را برداشت.
در هردو کشور در سال های نخست حضور امریکا، وضعیت عادی بود و امنیت تا حدودی تامین شده بود؛ اما هرچه از سال های حضور امریکا، بیشتر سپری شد، وضعیت در هردو کشور، وخیم تر شد. تروریزم و هراس افکنی، به مرور احیا شد. در کنار تروریزم، عراق که پیشتر از سوی اقلیت سنی اداره می شد، شاهد شکل گیری تنش های فرقه ای و بمب گذاری های مرگبار نیز بود؛ چیزی که خوشبختانه در افغانستان هرگز روی نداد.
افغانستان اما پیمان استراتژیک و امنیتی را با امریکا و سایر هم پیمانانش امضا کرد؛ اما عراق از این امر احتراز کرد و در نتیجه امریکا ناگزیر شد آن کشور را ترک کند.
اما به باور کارشناسان، به نظر می رسد یکی از اصلی ترین دلایل ظهور داعش و طرح مجدد ضرورت حضور نیروهای خارجی به رهبری امریکا در عراق، عدم امضای پیمان امنیتی میان بغداد و واشنگتن و در نتیجه آن، خروج کامل امریکا از عراق بود.
امریکا عراق را ترک کرد؛ اما هرگز آن کشور و منابع سرشار از طلای سیاه آن را از فهرست اولویت های استراتژیک خود در خاور میانه حذف نکرد. از سوی دیگر، امریکا نمی توانست نظاره گر این حقیقت تلخ و آزاردهنده باشد که در یک بازی دو سر باخت، صدام را سرنگون کرد؛ اما عملا قدرت را به اکثریت شیعی متمایل به ایران واگذاشت. افزون بر آنکه امریکا نیاز به راضی کردن دیگر متحدان منطقه ای تحت سلطه خود به ویژه حکومت سلطنتی آل سعود در ریاض، شیخنشین قطر و ترکیه به رهبری اردوغان داشت. به همین دلایل، مسیری برای بازگشت مجدد ایالات متحده در عراق باید پیدا می شد.
در چنین تنگنایی، داعش همان نقشی را بازی کرد که طالبان و القاعده در سال ۲۰۰۱ برای حضور امریکا در افغانستان بازی کردند.
با این حال، آنچه برای مردم و دولت عراق روی داد، دست کم بر پایه آمارهایی که در زمینه هزینه های امریکا در جنگ عراق ارائه شده، اصولا قابل باور نیست.
در افغانستان نیز با توجه به این هزینه ها، چیزی تغییر نکرده است. حد اقل انتظار این بود که تروریزم ریشه کن می شد، امنیت باز می گشت، طالبان یا به صلح وادار می شدند و یا تضعیف می شدند، نیروهای امنیتی باید بر همه چیز مسلط می شدند، مواد مخدر نابود می شد و بازسازی، دست کم به اندازه کشورهای در حال توسعه انجام می شد؛ اما هیچیک از این اتفاق ها نیفتاد؛ پس این پول ها در باتلاق عراق و افغانستان، به کام چه کسی رفت و امریکا در مقابل آن چه چیزی کسب کرد که هرگز نسبت به آن، اعتراضی ندارد؟
آنچه در دو کشور رقم خورده، برای مردم هردو کشور، هزینه های سنگین و مرگباری در پی داشته؛ اما آیا برای امریکا نیز چنین بوده است؟
این ابهامی است که هنوز هیچ پاسخی برای آن وجود ندارد.
امریکا اکنون هم در عراق و هم در افغانستان، حضور نظامی در قالب آنچه خود «مستشاران و آموزگاران نظامی» می خواند، دارد.