در این روز عبیدالله بن زیاد نامه ای برای عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نیروی نظامی
اعم از سواره و پیاده تو را تجھیز کرده ام. توجه داشته باش که ھر روز و ھر شب گزارش کار
تو را برای من می فرستند
رویدادهای دهه اول محرم / روز ششم
خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل , 9 عقرب 1393 ساعت 0:05
در این روز عبیدالله بن زیاد نامه ای برای عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نیروی نظامی
اعم از سواره و پیاده تو را تجھیز کرده ام. توجه داشته باش که ھر روز و ھر شب گزارش کار
تو را برای من می فرستند
روز ششم
۱ . در این روز عبیدالله بن زیاد نامه ای برای عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نیروی نظامی
اعم از سواره و پیاده تو را تجھیز کرده ام. توجه داشته باش که ھر روز و ھر شب گزارش کار
تو را برای من می فرستند.
۲ . در این روز «حبیب بن مظاھر اسدی » به امام حسین علیه السلام عرض کرد: یابن رسول
الله! در این نزدیکی طائفه ای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دھی من به نزد آنھا بروم
و آنھا را به سوی شما دعوت نمایم.
امام علیه السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاھر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنھا رفت و به آنان
گفت: بھترین ارمغان را برایتان آورده ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت می کنم، او
یارانی دارد که ھر یک از آنھا بھتر از ھزار مرد جنگی است و ھرگز او را تنھا نخواھند گذاشت و
به دشمن تسلیم نخواھند نمود. عمر بن سعد او را با لشکری انبوه محاصره کرده است، چون
شما قوم و عشیره من ھستید، شما را به این راه خیر دعوت می نمایم ... .
در این ھنگام مردی از بنی اسد که او را «عبدالله بن بشیر» می نامیدند برخاست و گفت: من
اولین کسی ھستم که این دعوت را اجابت می کنم و سپس رجزی حماسی خواند:
قد علم القوم اذ تواکلوا
واحجم الفرسان تثاقلوا
انی شجاع بطل مقاتل
کاننی لیث عرین باسل
«حقیقتا این گروه آگاھند - در ھنگامی که آماده پیکار شوند و ھنگامی که سواران از سنگینی
و شدت امر بھراسند، - که من [رزمنده ای] شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا ھمانند شیر بیشه
ام .»
سپس مردان قبیله که تعدادشان به ۹۰ نفر می رسید برخاستند و برای یاری امام حسین
علیه السلام حرکت کردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردی
بنام «ازرق » را با ۴۰۰ سوار به سوی شان فرستاد. آنان در میان راه با یکدیگر درگیر شدند، در
حالی که فاصله چندانی با امام حسین علیه السلام نداشتند. ھنگامی که یاران بنی اسد
دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریکی شب پراکنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه
از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
حبیب بن مظاھر به خدمت امام علیه السلام آمد و جریان را بازگو کرد. امام علیه السلام
فرمودند: «لاحول ولا قوة الا باالله» (۱)
1) بحارالانوار، ج ۴۴ص ۳۸۶.
کد مطلب: 101359