بحث بر سر فارسی و دری در افغانستان، غالبا از سوی کسانی مطرح می شود که نه ربطی به فارسی دارند و نه نسبتی با دری. اختلاف بر سر تعلق واژگان به ایران و افغانستان، میان فارسی زبانان مستقل و پشتون های نزدیک به دولت و دربار در افغانستان، یکی از پرتنش ترین مسایل فرهنگی و اجتماعی بوده است.
پشتون های نزدیک به دولت، قایل به دوگانگی زبان های «فارسی» و «دری» اند و می گویند که فارسی از آن ایران و دری مخصوص افغانستان است و نباید واژه های مورد استفاده فارسی زبانان ایران را در افغانستان به کار برد؛ اما در برابر این جریان، روزنامه نگاران، شاعران، نویسندگان، فرهنگیان و اهالی هنر و فرهنگ و رسانه افغانستان قرار دارند که معتقد به یگانگی فارسی و دری و دوگانگی لهجه ها اند و می گویند که ایران و افغانستان به لحاظ فرهنگی، جغرافیایی یگانه، با تاریخ و پیشینه تمدنی همسان اند و مرزبندی های سیاسی نمی تواند بر یگانگی فرهنگی این سرزمین ها، سایه اندازد؛ زیرا میراث آنها در عرصه فرهنگ، به ویژه زبان فارسی، مشترک و یگانه است.
کارشناسان می گویند که به اندازه ای به این بحث دامن زده شده است که به نظر نمی رسد به این زودی ها بتوان آن را حل کرد. یکی از دلایل این امر این است که ریشه این تنش ها، نه در میان مردم عوام و اجتماع؛ بلکه در محافل آکادمیک، مراکز دانشگاهی و کنگره های علمی است.
در تازه ترین مورد، یکی از اعضای آکادمی علوم افغانستان گفته است که افغانستان مکلف نیست که آنچه او «واژه های ایرانی» می خواند را وارد زبان «دری» کرده و از آن استفاده کند.
حبیب الله رفیع؛ عضو آکادمی علوم و اصالتا پشتوزبان است. او نسبتی با زبان دری یا فارسی ندارد. با این حال، به آسانی در این زمینه ها ابراز نظر می کند؛ اظهار نظرهایی که به گل آلودشدن آب زلال همدلی و همزبانی منجر شده و رسوب های کینه و کدورت و سیاهی و سیاه اندیشی را ضخیم تر می کند.
او می گوید که ایران ۸۰ هزار واژه جدید ساخته است و این تعداد لغات جزء ترمینالوژی ملی ایران و مربوط آن کشور میشود و ما مکلف و مجبور نیستیم که این ۸۰ هزار واژه و اصطلاح ایرانی را وارد زبان دری کنیم.
او در حالی که می گوید دانشگاه بالکل واژه ای دری است؛ «دانش» کلمه ای دری و «گاه» پسوند مکان است؛ اما «دانشگاه» اسم خاص است و جای استفاده خود را دارد.
به نظر آقای رفیع، مرکز تعلیمی را در ایران دانشگاه می گویند و در افغانستان همین مرکز تعلیمی را پوهنتون می گویند که از دهها سال پیش همین مرکز، از طرف دولت به «پوهنتون» مسمی شدهاست.
پیش از او شکریه بارکزی؛ دیگر فعال سیاسی پشتون نزدیک به دولت و همسو با سیاست های رسمی حکومت در حوزه زبان و فرهنگ نیز پوهنتون را اسم خاص و غیرقابل جایگزین خوانده بود. این نظر او با واکنش وسیع فعالان فرهنگی مواجه شد و بسیاری از منتقدان، این اظهار نظر را به حساب بی اطلاعی و ناآگاهی و ضعف و فقر فرهنگی خانم بارکزی گذاشتند.
آقای رفیع نیز توضیح زیادی در این زمینه نمی دهد و استدلال این نظرش را عطف به تاریخ گرایی و رویه حکومتی می کند و می گوید که چون از قدیم همینگونه بوده و دولت نیز آن را پوهنتون می خواند، بنابراین پوهنتون اسم خاص است.
تاریخ گرایی یکی از پاشنه آشیل های اصلی کسانی است که از استدلال علمی بهره ای ندارند و تلاش می کنند حرف خود را با عطف به تاریخ و گذشته و سنت و دولت، به کرسی قبول بنشانند.
اما این شیوه استدلال، ممکن است از هرکسی پذیرفته باشد، به جز کسی که عضو آکادمی علوم است و ادعای سرمحقق بودن دارد.
اگر تاریخ گرایی مبنا و معیار معتبری برای استدلال می بود، اکنون باید همه مسلمانان به دین آباء شان می بودند و از پذیرش دعوت پیامبر(ص) به اسلام خودداری می کردند؛ چون در گذشته چنان بوده و دولت نیز همان را می خواسته است!
شالوده تاریخ گرایی و سنت زدگی، بر زمینه بی سوادی یا دست کم بی تقوایی علمی بنا شده است. کسی که به چنین استدلال عنکبوتی متوسل می شود یا علم ندارد و یا نمی خواهد از علمی که دارد در مسیر درست و صادقانه آن استفاده کند.
این عضو آکادمی علوم افغانستان تاکید میکند:«ما نباید فشار بیاوریم که به عوض «پوهنتون»، «دانشگاه» استفاده کنیم؛ به خاطری که مشکلات دفتری ایجاد میشود.»
آقای رفیع با این استدلال بی بنیاد، به آسانی این دلیل غیرمنطقی را مطرح می کند که چون مشکلات دفتری ایجاد می شود؛ پس باید بخشی از تاریخ و فرهنگ و هویت و زبان یک خطه فرهنگی را نادیده گرفت!
این در حالی است که مخالفان تفکیک فارسی و دری می گویند که در افغانستان، وقتی با مردم عادی صحبت می شود آنها هیچگاه از کلمه «دری» استفاده نمی کنند و همیشه «فارسی» می گویند؛ بنابراین تفکیک دری و فارسی به افغانی و ایرانی، کار کسانی مانند آقای رفیع با رویکرد و نگاه خاص آنها به مسایل است و ربط چندانی با واقعیت های فرهنگی افغانستان ندارد.
با این حساب، مخالفان و دشمنان یگانگی فارسی و دری، اغلب کسانی اند که نه با فارسی نسبتی دارند و نه با دری پیوندی. آنها خود پشتو سخن می کنند؛ اما نسبت به فارسی دری، بغض می ورزند و پیشرفت و یگانگی آن را برنمی تابند.