امروزه پرده های فراموشی و غفلت چنان زخیم شده که خرد و کلان و عالم و عامی نمی شناسد. کار بجایی از فاجعه و بحرانِ معنویت و اخلاق رسیده که انسانهای این عصر، با تمامی اعضا و جوارح یعنی با پوست، گوشت و استخوان خویش، عذابها و کیفرهای دردناک و متفاوت خداوند منتقمِ قهار را درک و لمس می کنند؛ اما به دلیل حاکمیت مطلق العنان و همه جانبه غفلت و فراموشی، هیچ یک از آنها را به روی خود نیاورده و همه را عادی و معمولی ارزیابی کرده و به حوادث طبیعی و ویژگی های متغیر زمین و هوا، نسبت می دهند.
جای شک نیست که پدیده هایی چون سیل، توفان، زلزله، رانش زمین و ...، از حوادث طبیعی شمرده شده که در اثر فعل و انفعالاتی در درون و بیرون زمین و هوا پا به عرصه ظهور و بروز می گذارند. گمان نمی رود در طبیعی بودن این حوادث کسی به خودش شک و تردید راه بدهد.
اما سخن در این است که همه ی این حوادث و پدیده های گاهاً مخرب طبیعی، در یک نگاه توحیدی و تربیتی، بی ربطِ به اراده و مشیت آفریدگار انسان و جهان نمی توانند باشند. به باور انسانهای موحد و معتقد به ادیان الهی و به خصوص اسلام،- که صد البته این باور نیز ریشه در متون درجه یک ادیان داردـ پدیده های جهان هستی همگی، تابع و فرمان بردار قدرت قاهره و برتر آفریدگار خویش هستند و به غیر از انسان و جن که مختار آفریده شده و به همین دلیل نیز در بسیاری از موارد، عصیان و سرپیچی می کنند، سایر موجودات و پدیده ها، مسیری جبری و حتمی را باید سپری کنند.
به عنوان مثال، بارانهای سیل آور، توفانهای ویرانگر، زلزله های مخرب و رانش زمین و غیره حوادثی که در ظاهر همگی وحشی و لاقید به نظر می رسند و انسان فکر می کند که آنها تابع هیچ یک از قوانین آفرینش نیستند و صرفاً جهت ویرانگری و تخریب، خلق شده اند؛ در واقع همگی روی نظم و حساب و کتاب خاصی در حرکت و تلاشند!.
ماموران و کارمندان آفریدگار جهان، شاید مناسب ترین نام و عنوانی باشد که می توان بر روی آنها گذاشت؛ دقیقاً مانند بسیاری از انسانهای صالح، نیکوکار و خیر خواهی که خلق شده اند تا به عنوان مامورین و کارمندان بر گزیده خداوند متعال، در خدمت خلق او باشند و گره از کار بندگان او بگشایند.
این گفتار، بر علاوه عقل و تجربه تاریخی که بر آن گواهی می دهند، در آیات و احادیث و روایات نبوی و اهل بیت عصمت و طهارت نیز برای خودش مویدات و دلایلی دارد.
“ بنائن و بر اساس آیات و روایات، حوادثی که در جهان طبیعت روی میدهد، چند گونه است:
الف) مصایب خود ساخته:
برخی بلاها به دست خود انسان ساخته میشود؛ این حوادث دردناک از نوع طبیعی است که پرورده دست انسانهاست. اگر در شهری زلزله میآید و از بخشهای مستضعفنشین، هزاران قربانی میگیرد، اگر بیماری فراگیر یا قحط سالی همه گیر، تنها از افراد بینوا و از پا افتاده قربانی میگیرد، بر اثر عملکرد انسان، تحت تأثیر عوامل اجتماعی از جمله زورگویی ستمگران یا عمل نکردن به دستورهای دینی مبنی بر بهرهگیری صحیح از طبیعت، نظم، تعهد و...، است.
اگر افراد محروم همچون ثروتمندان از خانههای مقاوم در برابر حوادث برخوردار بودند و خانهها را طوری نمیساختند که با مختصر حرکتی در هم فرو ریزد، چنین نمیشد.
در اینگونه بلایا، کافر و مؤمن یکسان تلقی میشود؛ بنابراین، طبق نظام علت و معلول که بر عالم حاکم است، هر کس زمینههای لازم برای رویارویی با حوادث طبیعی (مثلاً زلزله برای کسانی که روی خط زلزله زندگی میکنند) را فراهم نکند، آسیبپذیر خواهد بود.
قرآن کریم میفرماید: “ خداوند هیچ بر مردم ستم نمیکند؛ ولی این مردمند که بر خویشتن ستم میکنند”. (۱)
ب) عاملی برای بیداری و بازگشت:
گاهی حوادث ناخوشایند و ناگوار در زندگی انسانها رخ میدهد تا عاملی برای بیداری و بازگشت به اصل فطرت باشد؛ بر این اساس، زلزله می تواند گذشته از سنت طبیعی، و بلای آسمانی برای بیداری غافلان و تنبیه فاسقان یا امتحان همگان باشد. این موضوع با طبیعی بودن و در کمربند زلزله قرار گرفتن یک شهر منافاتی ندارد، چرا که حکمت الهی تعلق گرفته که هر چیزی براساس علل و زمینهها ضرورت پیدا کند حتی معجزه از دایره قانون علیت خارج نیست.
پ) کفاره گناهان:
گاهی خدا برای از بین بردن آثار گناهان، برخی بلاها و مصیبتها را متوجه انسانها میکند تا به لطف و کرمش، بخشی از گناهان برخی گنهکاران را در دنیا بشوید تا پس از مرگ، گرفتار عذابهای دردناک نشوند.
ت) امتحان:
برخی بلاها برای آزمایش کردن مردم رخ میدهد؛ چرا که یکی از سنتهای الهی است و به هیچ وجه تعطیل بردار نیست.
در قرآن کریم آمده است: “ قطعاً شما را به چیزی از قبیل ترس و گرسنگی و کاهشی در اموال و جانها و محصولات میآزماییم و مژده باد شکیبایان را”.(۲) امتحان الهی شکل خاصی ندارد؛ گاهی در قالب فقر است؛ گاهی در پوشش غنا؛ گاهی به کثرت مال و اولاد است، گاهی به کاستن از آن ها.
قرآن میفرماید: “به خوبی و بدی شما را میآزماییم”. (۳)
در جریان وقوع حوادث، افزون بر اعلان خطر و بیدارباش همگانی به این مطلب که فاصله بین مرگ و زندگی بسیار کوتاه است و فواید دیگر، آزمون حس نوع دوستی و امتحان حرکت در مسیر انسانیت نیز به عمل می آید.
در جریان آزمایش، هر کسی هویت خودش را نشان می دهد؛ در عده ای این حس تقویت میشود و یاریرسانیها برای روز قیامت ذخیره میشود .مضافاً بر این که ملتها و حکومتها اظهار همدردی کرده، دولتها و ملتها به هم نزدیک میشوند و دهها فواید دیگر اجتماعی و اقتصادی و روحی و معنوی که بر وجود حوادث غم بار مترتب است.
یکی دیگر از مهمترین فوائد این گونه حوادث، درس گرفتن جهت رعایت اصول هندسی در ساخت و سازها و پیشگیریهای لازم برای جلوگیری از تلفات و خسارات جبرانناپذیر آتی است.
ث) برخی بلاها بر اثر گناه و خلافکاری پیش میآید. آثار وضعی عمل انسان است! این نوع بلاها نیزبه گونه ای زاییده اندیشه و عمل خود انسان است.
قرآن کریم میفرماید:”اگر مردمی که در شهرها و آبادیها زندگی میکنند، ایمان آورند و تقوا پیشه کنند، درهای برکات آسمان و زمین را به روی آنها میگشاییم، ولی آنها آیات ما را تکذیب کردند، پس ما هم آنها را به مجازات اعمال شان گرفتیم”. (۴)
بعد از بیان این که آنچه در عالم مادی اتفاق می افتد، بر اساس نظام علیت و معلولیت است، روشن می شود که:
این گونه نیست که تمام حوادث، مثل: زلزله، سیل و... که در جهان طبیعت روی میدهد، در اثر اعمال انسان باشد، بلکه می تواند علل دیگری نیز داشته باشد، در این که پارهای از شرور تکان دهنده برای غفلت زدایی و تأدیب است، تردیدی نداریم، چنان که بعضی از عذابها هم کیفر کردار و ثمره اعمال مردم میباشد.
در توحید مفضل در خصوص یکی از حکمتهای لرزش زمین امام صادق علیهالسلام میفرماید:
ای مفضل! عبرت بگیر از سرنوشت مردمی که به وسیله زلزلهها با کمی زمان آن (چند ثانیه) چگونه جمعی هلاک شدند و گروهی منازل خود را ترک کرده و فرار میکنند!
اگر کسی بگوید: چرا زمین میلرزد؟ میگوییم: زلزله و نظائر آن موعظه و انذاری است برای مردم تا بترسند و تقوا را مراعات کرده و از معاصی کنده شوند.
سایر بلاهایی که بر ابدان و اموال نازل میشود، به خاطر مصالحی است؛ اگر مردم شایسته و صالح باشند، در عوض آن، ثواب هایی برای آخرت شان ذخیره میشود که هیچ چیز در دنیا با آن برابری نمیکند . گاهی این نوع بلاها سرعت میگیرد (در جوانی میرسد) که به خاطر مصلحت فردی و اجتماعی است.(۵)
پی نوشت ها :
۱. یونس (۱۰) آیه ۴۴.
۲. بقره (۲) آیه ۱۵۵.
۳. انبیا (۲۱) آیه ۳۵.
۴. اعراف (۷) آیه ۹۶.
۵. محمد باقر مجلسی،بحار،دارالاحیاء لتراث العربیه، بیروت، ۱۴۰۳ ق، ج ۳، ص ۱۲۱