مولانا سمیع الحق؛ مشهور به 'پدر طالبان' پیشبینی کرد: زمانی که نیروهای خارجی افغانستان را ترک کنند، قدرت بار دیگر به دست طالبان می افتد.
مولانا سمیع الحق که محمد عمر؛ رهبر فراری طالبان را 'فرشته صفت' توصیف کرده، حمایتش را از طالبان مخفی نکرد و گفت:"مطمئن هستم یکسال پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، طالبان بار دیگر قدرت را به دست می گیرند".
گمان می رود که مولانا سمیع الحق با نیرو های امنیتی پاکستان نزدیک بوده که گروه ها و جنگجویانی به شمول اسامه بن لادن را که علیه نیروهای شوروی وقت در افغانستان مشغول نبرد بودند، حمایت می کرده است.
پدر معنوی طالبان در حالی از بازگشت دگرباره گروه طالبان به قدرت سخن گفته که براساس شواهد تاریخی موجود، نطفه اولیه طالبان نیز درست پس از شکست ارتش اشغالگر شوروی پیشین و در نتیجه یک پروژه مشترک امریکایی-پاکستانی-عربی منعقد شد و در آن زمان شبکه القاعده نیز بخشی جدایی ناپذیر از این گروه به حساب می آمد؛ بنابراین سخنان پدر معنوی طالبان در آستانه خروج نیروهای خارجی از افغانستان در واقع از یک آبشخور تاریخی نشات می گیرد؛ اما واقعیت این است که اکنون در افغانستان امروز، تغییراتی ایجاد شده است که خواب های پدر معنوی، تنها در حد رؤیاهای کاذب می تواند از زمینه های عینی و امکانات تحقق واقعی برخوردار باشد!
افغانستان امروز دارای یک دولت با پشتوانه نسبی مردمی، ارتش و نیروهای امنیتی متعهد به دفاع همه جانبه از کشور و احزاب و تشکل های سیاسی قدرتمندی است که به رغم اختلافات فراوانی که در زمینه های مختلف باهم دارند دست کم در یک مورد، موضع مشترک دارند و آن ضدیت با طالبان است.
اگرچه حاکمیت رییس جمهور کرزی سعی فراوانی می کند؛ تا طالبان را تلطیف کند و آنها را با زدن برچسپ های خوش آب و رنگ، پای میز مذاکره کشانده و زمینه را برای حضور گسترده آنها در عرصه سیاست افغانستان تا پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای ولایتی فراهم کند؛ اما به نظر می رسد آنچه امثال مولانا سمیع الحق خواب آن را می بیند، سلطه همه جانبه و بلامنازع طالبان بر افغانستان پس از ۲۰۱۴ است؛ امری که عملا غیرممکن است.
اما آنچه سخنان سمیع الحق را در محور توجه کارشناسان و ناظران مسایل جنگ و صلح افغانستان قرار می دهد، جنبه تبلیغاتی این سخنان و همچنین پشتوانه های پرقدرت سیاسی و امنیتی آن است.
سخنان این مولوی پاکستانی اولا نشان می دهد که طالبان هنوز هم در پاکستان، ریشه های قدرتمندی دارند و حضور ناتو و امریکا با وجود تحمیل هزینه های مرگبار و ویرانگر بر افغانستان، هیچ تاثیری بر وضعیت تروریست ها در پاکستان نداشته است.
نکته دیگر این است که پاکستان و دولت، ارتش و سازمان جاسوسی آن کشور، متاسفانه امکان و فضایی را در درون آن کشور فراهم کرده اند که طی آن، یک مولوی مذهبی به راحتی می تواند سخن از حمایت از طالبان بزند و بدتر از آن با موضع گیری های مداخله جویانه در امور یک کشور مستقل و مسلمان دیگر، دولت و مردم آن را تهدید به سلطه مجدد طالبان و تروریست های دست پرورده و مورد حمایت خود نماید.
این نشان می دهد که پاکستان نه تنها در تعهد خویش در برابر جبهه جهانی مبارزه با تروریزم به رهبری امریکا صادق نیست؛ بلکه حتی به تعهداتی که همه روزه در برابر مقام های افغانستان می دهد نیز پایبندی ندارد. البته در مورد اینکه آیا خود ایالات متحده به عنوان رهبر و آغازگر جنگ جهانی علیه تروریزم تا چه اندازه در این شعارها صداقت داشته است نیز حرف و حدیث های فراوانی وجود دارد.
در هرحال به نظر می رسد اکنون در افغانستان، با توجه به حضور مصمم نیروهای امنیتی، شکل گیری سازوکارهای دولتی و همچنین تشکیل جریان های نیرومند سیاسی در کشور، حتی اگر پاکستان یا امریکا بخواهند سلطه مجدد طالبان را بر افغانستان تحمیل کنند، مانند آنچه در اواخر دهه ۹۰ میلادی شکل گرفت، این امر، ناممکن است.