چنانچه بارها یادآور شده ایم یکی از ویژگی های مثبت ملت و کشور ما قرابت و نزدیکی فکری و رفتاری شیعه و اهل سنت و جماعت در این سامان است. قرابت معقول و مقبولی که در کمتر کشور اسلامی مانند آن را می توان جست و جو کرد.
افغانستان و ملت آن اگر از هیچ منظر و نظری نمی توانند بر دیگر کشور و ملتهای مسلمان و غیر آن ببالند و فخر کنند، اما لااقل از یک جهت و منظر خاص می توانند سعادت و نیکبختی خویش را بر رخ دیگر کشورها و ملتها بکشند و به آن بنازند و خدای خویش را شاکر باشند و آن جهت همانا همپذیری مسالمت آمیز، برادرانه و غبطه برانگیز شیعه و سنی در این آب و خاک است.
این واقعیت زیبا و خداپسندانه چیزی نیست که تنها نخبگان و قلم بدستان افغانستانی بدان پرداخته و اشاره کرده باشند؛ بلکه هر از گاه و بیگاه، نویسندگان و فرزانگان منصف کشورهای همسایه نیز بدان توجه کرده و به آن به دیده قدر و غبطه آمیز نگریسته اند.
در همایشی که در روزهای اخیر در کشور جمهوری اسلامی ایران(مشهد مقدس) زیر نام "اعتدال، همبستگی و رسالت علماء" برگزار شده است یکی از اساتید ایرانیِ سخنران در همایش مذکور، ضمن بیان این واقعیت که نماد وحدت واقعی شیعه و سنی در افغانستان شکل گرفته است، می گوید:" مردم افغانستان مردمی مظلوم و فوق العادهای هستند.
به استناد فرهنگ و تاریخ این کشور، میتوان افغانستان را مهد بزرگترین شعرا و حکما مانند مولوی دانست.
حضور حکما، شعرا و بزرگان افغانی در طول تاریخ بیسابقه است. این مردم در تحمل و مقاومت نیز بیمانند هستند؛ در آن زمان که کشور استرالیا در شرایط محیطی بسیار سختی بود، این مردم افغانستان بودند که سوار بر کشتی، توانستند آن را فتح کنند."
چنانچه این استاد محقق ایرانی یادآور شده است در واقع نیز افغانستان یک چنین سرزمین و مردم آن یک چنین ویژگی های منحصر به فردی را دارا می باشند و این واقعیت را نباید به حساب حس ناسیونالیستی و کشور و ملی گرایی گذاشت؛ چرا که می گویند:" حق آنست که دیگران در باره شما اظهار کنند" و " مُشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید".
در باره وحدت و همبستگی شیعه و سنی در افغانستان نیز قضیه از همین قرار است. یعنی هم دیگران بدین حسن موجود در میان مردم کشور ما واقف و معترف اند و هم این مُشکِ خوش عطر و بو، به گونه ای فضای کشور را خوش بو و دل انگیز ساخته که نیاز به واگویی هیچ عطار و گل فروشی نیست.
استعمار امروزه با حربه بُرنده و کارای تفرقه افکنی میان مسلمانان وارد کارزار شده و تقریباً بیشتر یا تمامی کشورهای اسلامی را درگیر تعصبات و نزاعهای باطل و پوچ مذهبی و قومی کرده است. یکی از این شیوه های ویرانگر و اهریمنی، دامن زدن به اختلافات مذهبی در میان امت اسلامی است.
روش مذکور در بسیاری از کشورهای اسلامی جواب داده و مسلمانان را به گونه ای به جان هم انداخته است که هر کدام دیگری را مشرک و کافر دانسته و به جان و مال و کوچک و بزرگ همدیگر رحم نمی کنند. نمونه بارز موفقیت این روش شیطانی و استعماری را در کشورهای عراق، مصر، عربستان، سوریه و برخی دیگر از کشورهای اسلامی به روشنی تمام می توان مشاهده کرد و تاسف خورد.
استعمار شرق و غرب و با کمک برخی از دولتهای عربی، وضعیتی را در کشور اسلامی مصر و سوریه به وجود آورده اند که مهار آن حتی از دست خود آنان نیز خارج شده است؛ اما به هر حال، استعمار همین اوضاع جاری در سوریه و مصر و عراق را به سود خویش دانسته و در شعله ور نگهداشتن آتش فتنه های خلق کرده، همچنان می کوشد.
امروزه در عربستان و البته با تبلیغ سلفی ها و دولت حامی آنان، شیعه را رسماً مشرک و کافر می دانند و همینطور در برخی از کشورهای اسلامی، دولت و وهابی های موجود در عربستان، فاسق و فاجر دانسته می شوند!. در سوریه بیشتر جنگجویان با هدف جهاد در راه خدا و سرنگونی دولت سوریه، از سراسر جهان و کشورهای عربی، وارد این کشور اسلامی شده و پیر و جوان و کودکِ مردم مسلمان سوریه را به خاک و خون می کشند و دولت و مردم سوریه نیز متجاوزان به خاک و ناموس خویش را به عنوان سلفی ها و وهابی های بدعت گذار و خارج از دین اسلام، به کام مرگ و نیستی می کشانند!.
در یک کلام، استعمار کهنه و نو با هر نام و عنوانی و به هر وسیله و روشی، مسلمانان را به دشمنی و کشتن یکدیگر تشویق و ترغیب می کنند و با تاسف باید گفت که مسلمانان نیز بعضا آگاهانه و اکثراً از سر غفلت و نادانی در دام مخوف و خطرناک استعمار گرفتار شده اند.
به هر تقدیر، به نظر می رسد در شرایط کنونی رسالت و وظیفه علمای کرام اسلام، بیشتر از هر زمان دیگر، خطیر و سنگین تر است. باعث تاسف است که به بعضی از علمای بی تعهد و غیرمسئول باید توصیه کرد که اگر در جهت وحدت و همدلی میان مسلمانان، کار و فعالیت نمی کنند، لااقل در دور ساختن دلهای امت اسلامی نسبت به یکدیگر نیز تلاش نکنند.
چرا که دیده شده در موارد بسیاری، همین گفتار و رفتار جاهلانه و غیرمسئولانه برخی از به اصطلاح عالمان دینی، خود عاملی شده جهت بروز شکاف و اختلافهای خونین در میان امت اسلامی؛ چرا که نگاه همه ی پیروان مذاهب چندگانه اسلامی، به سخن و رفتار علمای مذهبی آنان است و هر آنچه علما می گویند و بدان عمل می کنند، الگویی می شود نظری و عملی برای پیروان و مقلدان آنان.
اما در این جهت نیز ما مردم افغانستان جز در موارد بسیار نادر، مشکل چندانی نداریم؛ چرا که وحدت و همپذیری موجود در میان شیعه و سنی، عمده عامل آن، تلاش و فعالیت علمای دلسوز و متدین هر دو مذهب حنفی و جعفری
در سرزمین اسلامی ما افغانستان است که بایستی قدر این موهبت بزرگ الهی را دانست و از علمای بزرگوار دینی، تجلیل و تشکر کرد