مقدمه:
سال ۱۳۹۱ هم سپری شد. سالی که برای افغانستان مثل همه سال های چند دهه اخیر تاریخ کشور، پر از حادثه، ماجرا، چالش و پیشرفت بود.
افغانستان در سال ۹۱ شاهد رویدادهای مهم و یا به تعبیری شاید مهم ترین رویدادهای تاریخ خود بود. در این سال، تقدیر ده سال آینده کشور، رقم خورد. در سال ۱۳۹۱ شاید بیشترین پیمان استراتژیک در طول تاریخ این سرزمین با قدرت های خارجی، منعقد شد؛ پیمان هایی که مخالفت ها و موافقت های زیادی در داخل و خارج از کشور برانگیخت و اما و اگرهای فراوانی در برابر آنها شکل گرفت. این رویداد را به تفصیل بررسی خواهیم کرد.
در سال ۱۳۹۱ همچنین افغانستان شاهد رشد فزاینده حملات انتحاری، انفجارها، حملات گروهی و افزایش قابل توجه تلفات نیروهای پولیس و اردوی ملی بود. در عین زمانی که این سال برای نیروهای خارجی نیز سال آرام و پربرکتی نبود؛ حملات سبز علیه آبی یا نیروهای خودی و بمب گذاری های کنار جاده از عمده ترین چالش هایی بود که در برابر ماموریت نیروهای خارجی در افغانستان در سال ۱۳۹۱ نگرانی های گسترده ای برانگیخت و برای مقابله با آن، تدابیر جدی اتخاذ شد.
رویدادهای اقتصادی، پیشرفت ها و چالش هایی که در این زمینه وجود داشت، مبارزه با فساد، فرمان ریاست جمهوری، کنفرانس های بین المللی و منطقه ای با موضوع کمک اقتصادی به افغانستان و... از دیگر تحولات سال ۹۱ بود که به آن خواهیم پرداخت.
در ابعاد اجتماعی و فرهنگی نیز چالش هایی که آزادی بیان و رسانه ها، تعاریف، چارچوب ها، قوانین و چالش هایی که در این راستا وجود دارند در سال ۹۱ حاشیه های دیدنی و شنیدنی بسیاری به همراه داشت که مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.
در نخستین بخش از این سلسله نوشتارها، از سیاست و تحولات مهم سیاسی افغانستان در سال ۹۱ آغاز می کنیم.
۱. سیاست
۱.۱. پیمان های استراتژیک: رییس جمهور کرزی در سال ۱۳۹۱ بیشترین پیمان استراتژیک را در تاریخ افغانستان با قدرت های خارجی به امضا رساند؛ امریکا، فرانسه، انگلیس، ایتالیا، ناروی و... افزایش شمار این پیمان ها، حتی موجب شد که برخی قدرت ها و بازیگران کوچک و نه چندان مهم در بازی های افغانستان هم به دنبال امضای پیمان استراتژیک با افغانستان برآیند؛ قدرت هایی مانند ترکیه، عربستان سعودی و حتی پاکستان که دشمنی دیرینه آن با دولت و مردم افغانستان، زبانزد خاص و عام است.
از سوی دیگر، افزایش امضا و انعقاد این پیمان ها از سوی رییس جمهور کرزی، سوالات بسیار مهم و جدی را در زمینه چیستی و چگونگی سیاست خارجی افغانستان مطرح کرد؛ اینکه آیا استراتژی مبتنی بر پیمان استراتژیک در سیاست خارجی کشور می تواند توجهات را از اما و اگرهایی که در زمینه ضعف دولت داری در عرصه داخلی، توجه به آرا و خواسته های مردم، منافع ملی، حاکمیت ملی، استقلال و... منحرف کند و مردم و ناظران را نسبت به آینده خوشبین سازد یاخیر؟ و یا اینکه آیا امضای این پیمان های پرتعداد اساساً می تواند به مثابه یک استراتژی در چارچوب سیاست خارجی افغانستان مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد و یا اینکه نه -چنانچه از رویه دولتمردان نیز پیداست- این تنها پیمان با امریکاست که اهمیت و اولویت دارد و مابقی پیمان های امضاشده با دیگر کشورها، تنها پوششی برای عادی جلوه دادن امضای پیمان با ایالات متحده امریکا بوده است؟
غیر از سؤال های بالا، بی شمار پرسش های دیگری نیز می توان در زمینه امضای پیمان های فراوان استراتژیک میان افغانستان و دیگر کشورهای جهان مطرح کرد؛ اما دو موضوع هست که ناظران را نسبت به اتخاذ این رویکرد از سوی حکومت افغانستان، در تردید قرار می دهد؛ یکی تعدد چشمگیر پیمان ها؛ اما برگزاری لویه جرگه تنها در زمینه امضای پیمان با امریکا و دوم امضا یا تمایل به امضای پیمان استراتژیک با دوستان و دشمنان افغانستان، مانند هند و پاکستان!
این دو مورد به خوبی نشان می دهد که آنچه مراد دستگاه سیاست خارجی کشور از امضای پیمان های استراتژیک می باشد، همان چیزی نیست که در رسانه ها از آن سخن گفته می شود؛ بلکه در این میان، این تنها پیمان با امریکاست که برای دو کشور، از اهمیت راهبردی برخوردار است و دیگر پیمان ها، تنها پوششی برای عادی جلوه دادن یک پیمان غیرعادی است!
...ادامه دارد