عربها و جنگهای داخلی مجاهدین - همانگونه که قبلا تذکر رفت، عبدالله عزام برای جلوگیری از هر نوع تنش میان مجاهدین عرب و افغانها به عربها حتی توصیه نمود که در افغانستان مطابق به فقه حنفی عمل کنند و خودش نیز در فتواهای خویش بیشتر به منابع احناف استناد میکرد، اما در مواردی به این توصیه عمل نشد.
در کنر مولوی حسین آخندزاده مشهور به مولوی جمیل الرحمن که در ابتدا یکی از فرماندهان حزب اسلامی بود و گرایش به سلفیها داشت، به تشویق عربهای سلفی از حزب جدا شد و گروهی را بنام (الجماعة السلفیه) بنیاد نهاد. چون مردم این گروه را وهابی خواندند، این نام را به (جماعة الدعوة الی القرآن والسنه) تغییر داد که از کمک عربستان سعودی برخوردار شد.
یک عرب مصری تبار بنام ابوصهیب نیز مدرسهای را برای این جماعت اساس نهاد و مجلهای به زبان عربی بنام المجاهد را هم به نشر میرسانید. گفته میشد که این گروه رابطهی نزدیک با دولت سعودی دارد. این گروه را مولوی جمیل الرحمن با برادر زادههایش رهبری میکردند.
در سال 1369 میان طرفداران حزب اسلامی و مولوی جمیل الرحمن در کنر درگیریهائی رخ داد. حکمتیار در این درگیری نقش بعضی از عناصر عرب در صف مخالف را رد نکرد. جمیل الرحمن در جریان این درگیریها که روبه وخامت میرفت خود را به (خار) مرکز باجور رسانید. در همینجا بود که وی بدست یک عرب بنام عبدالله رومی بقتل رسید.
عبدالله رومی برای ملاقات با جمیل الرحمن نزد وی رفته بود و در زمانیکه دیگران برای ادای نماز در مسجد بودند صدای فیرهای پیهم کلاشینکوف بگوش رسید. قتل یک رهبر سلفی مجاهدین بدست یک مجاهد عرب واقعهی تکان دهندهای بود. هرچند مشخص نشد که این قتل به درگیریهای کنر ارتباط داشت و یا نه، اما بعضیها این قتل را دخالت مجاهدین عرب در درگیریهای میان گروهی مجاهدین افغان تلقی کردند.
روز دوشنبه پنجم ثور 1371 مطابق 25 اپریل 1992 رژیم داکتر نجیب الله در کابل سقوط کرد و مجاهدین وارد این شهر شدند. اما سقوط این رژیم موجب پایان جنگ در افغانستان نشد. این بار تنظیمهای مجاهدین بر سر قدرت بجان هم افتادند و صفحهی خونین دیگری در افغانستان گشوده شد.
مجاهدین عرب که مانند افغانها برای آزادی افغانستان و حاصل زحمات و قربانیهای دوران جهاد لحظه شماری میکردند ناگهان خود را با حالتی مواجه دیدند که اصلا انتظار آنرا نداشتند. وضع جدید، عربها را به چند گروه تقسیم کرد:
گروه اول کسانی بودند که این حالت را فتنه در میان مسلمانان دانسته و از آن کناره گرفتند. این گروه قرار گرفتن در کنار یک گروه به نفع گروه دیگر را خلاف ارشادات اسلامی ارزیابی نموده و آنانی که توان ترک صحنه را داشتند به کشورهای دیگر رفتند.
گروه دوم تحت تاثیر این امر که نیروهای رژیم سابق در کنار احمدشاه مسعود میجنگند، در کنار حکمتیار قرار گرفتند و علیه دولت مجاهدین به جنگ پرداختند.
از آنانی که قبلا با استاد سیاف رابطهی نزدیک داشتند عدهای با وی باقی ماندند و در کنار نیروهای استاد سیاف و احمدشاه مسعود با گروههای مخالف به جنگ پرداختند. انجنیر احمد شاه احمد زی که وزیر داخلهی دولت مجاهدین بود به دستور آقای مجددی و استاد ربانی و استاد سیاف به جمع کثیری از این عربها تابعیت افغانی یا پاسپورت افغانی داد. این کار برای آن دسته از عربها که هنوز در برابر وضع جدید موضع مشخصی نداشتند مشوقی برای پیوستن به دولت، علیه حکمتیار بود.
استاد ربانی پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری سفری به مصر داشت. وی در این سفر در ملاقات با حسنی مبارک قراردادی مبنی بر تبادلهی مجرمین میان دو کشور به امضاء رسانید. این خبر که بوسلیهی رادیو افغانستان به نشر رسید موجب نگرانی شدید در میان عربهای افغان شد. آنها احساس کردند که عرصه در افغانستان هم بر آنان تنگتر میشود. بخصوص این نگرانی زمانی افزایش یافت که یک گروپ از عربها در شرق کابل بوسیلهی نیروهای شورای نظار دستگیر گردیدند. اعلام شد که این افراد که با حکمتیار رابطه دارند، به کشورهایشان فرستاده خواهند شد.
عربها نمایندگانی را به نزد استاد سیاف به کابل فرستادند تا با وی در مورد موضع گیری جدید دولت مجاهدین در برابر عربها حرف بزنند و از وی بخواهند که افراد دستگیر شده را آزاد سازند، زیرا اگر آنها به کشورهایشان فرستاده شوند احتمال زندانی شدن و حتی کشتن آنان میرود. استاد سیاف در دوران جهاد بخاطر رابطهی نزدیک با عربها و کشورهای عربی مشهور بود و بیشترین کمکها به تنظیم وی از جانب اعراب صورت میگرفت و در دوران جهاد، نظریات رادیکالش موجب جذب مجاهدین عرب بسوی وی میشد. در این ملاقات نمایندگان عربها به استاد سیاف گفتند که ما همسنگران دوران جهاد شما هستیم. همان همسنگرانی که روزی خود شما میگفتید بعد از آزادی افغانستان با ما یکجا به فلسطین به جهاد خواهید رفت. امروز که استاد ربانی ما را به دشمنان ما تحویل میدهد شما خاموش هستید. استاد سیاف در جواب گفت که ما از قربانیهای برادران عرب خویش در جهاد افغانستان سپاسگزاریم اما افغانستان کشور جنگ زده و ویران شده است و مردم ما در وضع بسیار نامساعدی بسر میبرند که از دولت جدید خواستار اقدامات سریع در این عرصهاند. ما نیازمند کمکهای خارجی برای بازسازی کشور خود هستیم زیرا این کار بدون کمک و یاری جامعهی بینالمللی ناممکن است. جامعهی جهانی از ما میخواهد تا مسئولانه عمل کنیم و اگر این کار را نکنیم دست آوردهای جهاد ما و شما از میان خواهد رفت. آنها از ما میخواهند تا عربها را از کشور خود بیرون کنیم. جنگ داخلی اکنون مشکل بزرگ دیگری است که دامنگیر کشور ما شده است. ما از شما میخواهیم تا در این جنگها به نفع مخالفین دولت مجاهدین سهم نگیرید. بهتر است تا شما به کشورهای خودتان بازگشته و بعد با اجازهی دولتهای خودتان بصورت قانونی به اینجا برگردید تا برای ماهم مشکل ایجاد نگردد. در این مورد ما با شما همکاری خواهیم کرد. در آنصورت میتوانید در افغانستان زندگی کنید.
بحث این گروه با استاد سیاف با تلخی پایان یافت. عربها میگفتند که آنها برای جهاد به افغانستان به اجازهی دولتهای شان نیامده بودند. بسیاری از آنان بخصوص مصریها در بازگشت به کشور خود احساس امنیت نمیکردند. اما سیاف هم نمیخواست که راه بازگشت را کاملا مسدود سازد. در کنار او هنوز هم عدهای از عربها وجود داشتند که علیه حزب وحدت میجنگیدند.
نویسنده:وحید مژده