سیاستگذاری کشورهای منطقه و بازیگران فرامنطقه ای برای حضور در افغانستان، با انتظاراتی که در مورد فرایندهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی این کشور وجود دارد، در ارتباط است. خروج نیروهای بیگانه از افغانستان و اعمال حاکمیت دولت مرکزی بر مناطق مختلف کشور، اولویت های جدیدی را برای حکومت کابل و نقش های جدیدی را برای شرکای خارجی مطرح می کند. شناخت این اولویت ها و نقش ها و البته دشواری ها و بسترهای نوین بازیگران فرو ملی، ملی و فراملی، برای تصمیم گیری از طرف بازیگرانی چون ایران ضرورت دارد.
اقتصاد و تجارت افغانستان
یکی از نقاط عطف تغییر در افغانستان اقتصاد و تجارت است، که در صورت ایجاد ثبات لازم محمل مهمی برای رقابت و تعامل قدرت های منطقه ای و جهانی خواهد شد. بستر اقتصادی تحول افغانستان و ایفای نقش قدرت ها با توجه به نیازها و قابلیت های این کشور، قابل تصدیق است. افغانستان به لحاظ مواد معدنی کشور با اهمیتی محسوب می شود. حتی اتحاد شوروی در دهه ۱۹۸۰ و در زمان اشغال افغانستان، از معادن آن آگاه بود و در جستجوی بهره برداری از آنها بود.
در سال های اخیر و با مطالعات کاوش هایی که زمین شناسان امریکایی و کارشناسان پنتاگون در افغانستان صورت داده اند، روشن شده است که ارزش ذخایر معدنی مانند آهن، مس و نیوبیم افغانستان حداقل یک تریلیون دالر است. مقامات افغان با اشاره به تداوم کاوش ها، امیدوارند که این رقم به سه برابر افزایش یابد. به دنبال اکتشاف مزبور در سال ۲۰۱۰، حامد کرزای آن را بهترین خبر برای افغانستان طی سالیان متمادی خواند و مقامات امریکایی مسیر تبدیل کشوری وابسته به کمک خارجی، به کشوری مستقل و خودکفا را از رهگذر اتکا به منابع بومی افغانستان مطرح کردند.(Tiffany, ۲۰۱۰:۲)
در آینده و با توجه به منابع طبیعی افغانستان و نیز با فرض ثباتی که در این کشور به دنبال خروج نیروهای بیگانه و حصول توافق بین دولت و گروه های شورشی بر این کشور حاکم می شود، باید انتظار درگرفتن رقابت قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای را برای حضور اقتصادی و سیاسی در افغانستان کشید. برخی از این رقابت، به عنوان احیای « بازی بزرگ» یاد می کنند و چین را از مهمترین بازیگران آتی در افغانستان قلمداد می نمایند.
چین در افغانستان
قراردادهای دوجانبه چین و افغانستان برای تعمیق روابط، پای چین را به افغانستان باز می کند. پکن حتی به کابل پیشنهاد آموزش نیروهای امنیتی این کشور را پس از خروج امریکا از افغانستان داده است؛ که می تواند در پیشبرد اهداف منطقه ای چین و مبارزه با اسلام گرایان در سین کیانگ نیز موثر باشد.(Rosen, ۲۰۱۰) چین در سال های حضور غرب در افغانستان نیز روابط حسنه ای با این کشور داشته است. پکن تا سال ۲۰۱۰ حدود ۲۰۰ میلیون دلار به افغانستان کمک کرد و به رقابت با امریکا از جمله در سرمایه گذاری در منابع مس افغانستان پرداخته است. شرکت استخراج و ذوب فلزات چین نیز درگیر طرح هایی برای ساخت کارخانه، مسجد، درمانگاه، مدرسه و خطوط ریلی است، که حدود ۴ هزار شغل ایجاد می کند. (Tiffany, ۲۰۱۰:۲)
پیوندهای اقتصاد و امنیت
اوج گرفتن فعالیت های تجاری و اقتصادی در افغانستان، مستلزم تامین شرایط مطلوب امنیتی در این کشور است و این امر لزوم فرونشاندن خطر فعالیت های گروه های افراطی را مطرح می کند. بنا به همین ملاحظه، به موازات اجرای طرح خروج نیروهای بین المللی و واگذاری مسئولیت های امنیتی به نیروهای بومی، خط مشی امریکا در جهت حمایت از مصالحه بین دولت مرکزی افغانستان و گروه های شورشی حرکت کرده است. این مصالحه می تواند در دهه گذار به سرانجام برسد، گرچه دشواری هایی در راه نیل به آن وجود دارد، که پیش بینی ناپذیری رفتار طالبان و فساد در حکومت بخشی از آنهاست، ولی می تواند مبنایی برای ثبات بلندمدت در این کشور تلقی شود. با این وجود، همه بازیگران ذی نفوذ در افغانستان از رام کردن گروه های رادیکال حمایت عملی نمی کنند. در این زمینه، نقش پاکستان در عدم برخورد مطلوب با افراط گرایان مورد انتقاد امریکاست. با توجه به موضع اسلام آباد در قبال پناهگاه های نزدیک به طالبان و شبکه حقانی، برنامه ریزی دفاعی امریکا برای نیروهای امنیتی افغانستان نیز در سال ۲۰۱۲ تغییراتی کرد، و از تمرکز صرف بر مناطق جنوبی فراتر رفت؛ به طوری که ایجاد سدهای دفاعی در مناطق شرقی بیش از آنچه در برنامه های قبلی بود، مورد تاکید قرار گرفت. سخت گیری در برابر مقامات محلی که در برابر حضور شورشیان در مناطق تحت مدیریت خود تسامح کمی کنند، نیز یکی از عوارض تشدید حملات افراط گرایان و گسترش این حملات به مناطق مرکزی و شرقی افغانستان بوده است.
یک جنبه از تحلیل گسترش حملات طالبان و شبکه حقانی به مناطق شرقی و مرکزی می تواند تلاش برای امتیازگیری بیشتر باشد. به هر حال ثبات مطلوب در افغانستان و تحولاتی که بر بستر ثبات رخ خواهد داد، بدون درهم شکسته شدن تهدیدات گروه های گریز از مرکز، محقق شدنی نخواهد بود.
در زیر به برخی از تحولاتی که انتظار می رود در آینده افغانستان رخ دهد و پیامدهایی که پیش بینی می شود برای نقش کشورهای مختلف داشته باشد، اشاره می شود:
مصالحه بین دولت مرکزی و گروه های تندرو به منظور ایجاد ثبات در کشور: مذاکراتی که در سال های اخیر از جمله در زمان حیات برهانالدین ربانی، بین دولت کرزای و گروه طالبان صورت گرفت، حصول توافق در مورد نقش این گروه در آینده افغانستان و بدین وسیله، جلوگیری از تداوم خشونت ها در این کشور را هدف قرار داده بود. این مذاکرات همچنان ادامه دارد و به رغم تشدید خشونت ها در افغانستان در ماه های گذشته و افزایش فعالیت گروه های تندرو حتی در مناطق مرکزی و شرقی این کشور، ممکن است در آینده و پیش از خروج کامل بیگانگان به نتیجه برسد. از آنجا که گروه طالبان و گروه های نزدیک به این گروه مانند شبکه حقانی، به طور سنتی در مناطق جنوبی افغانستان و در ولایاتی چون اوروزگان، هلمند و قندهار حضور و نفوذ دارند، یک سناریو برای ایجاد ثبات و جلوگیری از حملات این گروه ها می تواند، به رسمیت شناختن دست برتر طالبان و وابستگان آن در مناطق جنوبی، در عوض توقف حملات انتحاری آنها به مردم و نیروهای دولتی باشد.
تشدید رقابت کشورها برای مشارکت در بازسازی افغانستان و تامین منافع اقتصادی خود: چنانچه پیش شرط ها و لوازم خروج نظامی غرب از افغانستان با به وجود آمدن ثبات نسبی در افغانستان و کفایت دولت مرکزی این کشور در مناطق مختلف محقق گردد، مرحله جدیدی در افغانستان و تعامل با جهان خارج به وجود می آید، که در آن بازسازی کشور و پیگیری طرح های توسعه اولویت برجسته ای خواهد یافت. از ماه ها و حتی سال های گذشته بسیاری از بازیگران از جمله امریکا، اروپا و چین، خود را برای ایفای نقش اقتصادی در افغانستان و سرمایه گذاری در طرح های نوسازی در این کشور مهیا کرده اند و قراردادهای مشارکتی را نیز با کابل در این زمینه منعقد کرده اند. چنین تحولی، علاوه بر مطرح کردن رقبایی جدی در حیطه اقتصادی برای ایران، می تواند واجد پیامدهایی برای نقش غرب در منطقه و تعامل آن با قدرت هایی چون روسیه و چین و همچنین دارای نتایجی در بلندمدت برای روابط ایران و افغانستان، از جمله در مورد پناهندگان و قاچاق مواد مخدر باشد.
سخن پایانی
کاهش هزینه های مادی و انسانی غرب از جمله واشنگتن در افغانستان، مجال بیشتری برای کنشگری اروپا و امریکا در سایر نقاط خاورمیانه و آسیای غربی به وجود می آورد. با توجه به تلاطمات سیاسی در خاورمیانه، یک نتیجه ثبات در افغانستان برای ناتو و کاخ سفید ممکن است، افزایش کنشگری و دخالت آنها در کشورهای ملتهب عربی و برخورد با القاعده در مناطقی چون یمن و شمال افریقا باشد. بسیج ائتلاف های منطقه ای علیه ایران نیز ذهنیتی است که غرب در پیامد آسودگی از اوضاع امنیتی و سیاسی در افغانستان می پروراند.
نویسنده: محمد رضا رستمی
منابع:
Rosen, Laura. June ۱۴, ۲۰۱۰ “Afghanistan’s Mineral Find and the Washington Clock,” Politico, at http://www.politico.com/blogs/laurarozen/۰۶۱۰/Afghanistans_mineral_find_and_the_Washington_clock.html?showall.
Tiffany P. Ng. September ۱, ۲۰۱۰. “China’s Role in Shaping the Future of Afghanistan”, Carnegie Endowment for International Peace.