کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

صبح فطرت

خوانش غزلي از بيدل (قسمت اول)

خبرگزاری صدای افغان(آوا) کابل , 29 جدی 1391 ساعت 22:57


زهي چمنساز صبحِ فطرت تبسّم لعلِ مهرجويت
ز بوي گل تا نواي بلبل فداي تمهيد گفتوگويت
سحر نسيمي درآمد از در، پيام گلزار وصل در بر
چو رنگ رفتم ز خويش، ديگر چه رنگ باشد نثار بويت؟
هواييِ مشقِ انتظارم، ز خاكگشتن چه باك دارم؟
هنوز دارد خط غبارم شكستة كلك آرزويت
به جستوجو هر طرف شتابم، همان جنون دارد اضطرابم
به زير پايت مگر بيابم دلي كه گم كردهام به كويت
ز گلشنت ريشهاي نخندد كه چرخش افسردگي پسندد
چو ماه نو نقش جام بندد لبي كه تر شد به آب جويت
به عشق نازد دل هوس هم، ببالد از شعله خار و خس هم
رساست سررشتة نفس هم به قدر افسون جستوجويت
به اين ضعيفي كه بارِ دردم شكسته در طبع، رنگِ زردم،
به گِرد نقّاش شوق گَردم كه ميكشد حسرتم به سويت
ز سجدة خجلتآور من، چه ناز خرمن كند سر من؟
كه خواهد از جبهة تر من چو گِل عرق كرد خاك كويت
اگر بهارم، تو آبياري; وگر چراغم، تو شعلهكاري
ز حيرت من خبر نداري، بيارم آيينه روبهرويت
كجاست مضمون اعتباري كه بيدل انشا كند نثاري؟
بضاعتم پيكر نزاري، بيفكنم پيش تار مويت 

در اولين مواجهه با اين غزل، ميبايد به وزن آن بپردازيم كه از خانوادة وزنهاي بلند است و تا جايي كه من خبر دارم، در شعر فارسي پيش از بيدل ديده نشده است، يا كمتر ديده شده است. به هر حال اگر هم شاعري آن را به كار گرفته است، به تفنّن بوده است، نه به جد. به همين لحاظ، ما هيچ غزل معروفي با اين وزن و نظاير آن در شعر فارسي پيش از بيدل نداريم.
پس به راستي بيدل را نميتوان در استفاده از وزنهاي بسيار بلند در غزل پيشگام دانست؟ به هر حال، بيدل غزلهاي بسياري با اين وزن و نظاير آن مثل «متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن» سروده است و بعضي از اينها از بهترين آثار اين شاعر است. 

در نگرش محتوايي، شعر يك تغزّل عارفانه است، ولي نه از نوع معمول آن در مكتب عراقي كه همراه است با اصطلاحات ميخانهاي. اين از نوع عاشقانههاي خاص بيدل است، همراه با موتيوها و اصطلاحات رايج در مكتب هندي. 

در مورد اين دسته از تغزّلهاي بيدل اين نكته گفتني است كه شاعر هرچند با اصطلاحات مربوط به تغزّل زميني سخن ميگويد، لحن سخنش بهگونهاي است كه به زودي ميبايد مسير آسمان را طي كرد، يعني خيلي زود حس ميكنيم كه اين نميتواند يك تغزّل كاملاً زميني باشد. 

سرايش غزلهايي عاشقانه كه به نوعي قابل تأويل به عشق آسماني هست، از بعد از سنايي در شعر فارسي رايج شده بود، ولي بسياري از آنها در صورت شعر و اصطلاحات آن، آدمي را به راحتي به سوي عشق آسماني سوق نميدهد، بلكه حتي گاه ما خود آن عشق را به گونهاي تأويلوار از آن شعرها استخراج ميكنيم. بسيار نيست غزلهايي از نوع «در ازل پرتو حسنت ز تجلّي دم زد» كه صراحت قابل توجهي داشته باشد. 

يكي از چيزهايي كه به اين غزلهاي بيدل نوعي تنزّه ميبخشد، عاريبودنشان از ذكر خصوصيات مادي معشوق است، بهويژه آن خصوصياتي كه جنبة جسماني قوي دارد. 

نویسنده: محمد کاظم کاظمی


کد مطلب: 56687

آدرس مطلب :
https://www.avapress.net/fa/article/56687/صبح-فطرت

آوا
  https://www.avapress.net