ششم میزان، سالروز مرگ داکتر نجیب؛ آخرین رییس جمهور کمونیست افغانستان توسط گروه طالبان است. او و برادرش پس از تسخیر کابل توسط طالبان، 16 سال پیش از امروز، در حالی که به دفتر نمایندگی سازمان ملل در کابل پناهنده شده بودند از سوی طالبان دستگیر و به صورت بی رحمانه ای کشته و در چهارراهی آریانای کابل به دار آویخته شدند. اجساد آنها تا مدتها برای نظاره گران در معرض دید قرار داشت.
این رویداد از جمله جنایت های آشکار طالبان شمرده می شود که ناقض تمامی قوانین و کنوانسیون های اسلامی و بین المللی در زمینه حقوق بازداشتی ها، اسرا و پناهندگان محسوب می گردد.
البته شماری از منتقدان، انگشت انتقاد را به سوی سازمان ملل نیز نشانه می روند و می گویند دست هایی در کار بوده تا مانع از انتقال داکتر نجیب و برادرش از دفتر نمایندگی ملل متحد به بیرون از کشور گردد.
به هر حال، داکتر نجیب از شخصیت های جنجال برانگیز و چند بعدی تاریخ معاصر افغانستان شمرده می شود. او و تفکر سیاسی اش، هم هواداران و موافقانی دارد و هم منتقدان و مخالفانی. نجیب پیش از ریاست جمهوری اش، عهده دار ریاست سازمان خدمات اطلاعات دولتی(خاد) بود؛ سازمان مخوفی که به باور بسیاری از تاریخ نگاران، مردم و ناظران اوضاع افغانستان، مسئول بسیاری از کشتارها و جنایت های بی رحمانه رژیم کمونیستی در آن روزگار بود.
رژیم کمونیستی و به ویژه سازمان مخوف خاد، در برابر مخالفان و دشمنان این رژیم، به صورت بی رحمانه ای از اهرم سرکوب و کشتارهای دسته جمعی استفاده می کرد و در این جهت از الگوهای استالینی جنایت و کشتار سود می برد.
بسیاری از روحانیون مبارز آن روزگار از سوی آن رژیم و توسط دستگاه های مخوف و جهنمی نظیر خاد از میان برداشته شدند.
کشتارهای دسته جمعی و زنده به گور کردن مردمان بی گناه از سوی آن رژیم شاید از رویدادهای بی بدیل تاریخ معاصر افغانستان شمرده شود.
با این حال، موافقان شخصیت داکتر نجیب او را فردی سیاس، صلحجو و دارای تحلیل و ارزیابی دقیق از آینده تحولات سیاسی افغانستان قلمداد می کنند و آینده نگری سیاسی او را تنها راه برون رفت از بن بست های آن روزگار افغانستان می دانند.
نجیب اکنون بنیانگذار اندیشه آشتی ملی در کشور خوانده می شود. او در زمان حاکمیت خود، گروه های مختلف مجاهدین را به مصالحه فراخواند، آشتی ملی اعلام کرد و راه حل بحران جاری در آن زمان را تنها در صلح و سازش و آشتی می دانست؛ اما گروه های مختلف مجاهدین این رویکرد او را از موضع ضعف قلمداد کرده و او را به فریب این گروه ها برای کاهش فشارها بر حکومت خود و در نتیجه جلوگیری از سقوط دولت کمونیستی در کشور دانستند و به جنگ گرم با او ادامه دادند.
داکتر نجیب در همان زمان از خطر پاکستانیزه شدن سیاست افغانستان هشدار می داد و تاکید می کرد راهی را که مجاهدین در پیش گرفته اند تنها و تنها به سود پاکستان تمام می شود و در نهایت این پاکستان خواهد بود که بر سرنوشت مردم مسلط خواهد شد.
تحلیلگران می گویند جنگ های بنیان برانداز داخلی، ظهور طالبان و در نتیجه رانده شدن گروه های مختلف و متخاصم مجاهدین از صحنه قدرت و تسلط امریکا و غرب بر سرنوشت سیاسی کشور، نتیجه اشتباهات استراتژیک مجاهدین و نادیده گرفتن طرح مصالحه داکتر نجیب است.
به باور این تحلیلگران، اکنون افغانستان شرایط نسبتا مشابهی با اواخر حکومت نجیب پیدا کرده است؛ اما در این میان باید اذعان کرد که طالبان دیگر نجیب نیستند. طالبان خواهان انحصار قدرت اند؛ اما نجیب در پی تقسیم قدرت بود.
او به اصلاحات تن درمی داد و در همان زمان نیز اصلاحات گسترده ای را در رویکرد، ساختار و تشکیلات و حتی نام حزب دموکراتیک خلق ایجاد کرد؛ اما مجاهدین با تکیه بر احساسات ناشی از پیروزی قریب الوقوع انقلاب و بدون آنکه برای آینده پس از انقلاب، تدبیری اندیشه کرده باشند، تمام هدف خود را ساقط کردن رژیم نجیب و برپایی حکومت اسلامی عنوان کردند؛ اما خطر پاکستان را دست کم گرفتند؛ چیزی که نجیب نسبت به آن همواره هشدار می داد.
به هر حال، اکنون صلحی هم اگر صورت بگیرد به تعبیر عبدالرب رسول سیاف، از موضع ضعف خواهد بود و روشن نیست در چنین صلحی، چه سرنوشتی دامن مجاهدین را خواهد گرفت؛ اما در زمان نجیب، این مجاهدین بودند که در موضع قدرت قرار داشتند.