اوضاع میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل، بیش تر از هر زمانی بغرنج و پیچیده شده است. دشمنی اسرائیل با نظام اسلامی در ایران به پیش از پیروزی انقلاب و پس از آن بر می گردد. در پیش از انقلاب اسلامی، اسرائیل به عنوان یکی از حامیان سرسخت رژیم پهلوی به شمار می رفت و رژیم شاهنشاهی ایران نیز در ازای سمت ژاندارمی منطقه، به بازوی اجرایی سیاست های امریکا در منطقه تبدیل شده بود.
بر اساس اسناد معتبر موجود، ساخت و بهره برداری از نیروگاه های هسته ای در ایران در همان زمان و با توافق دو دولت ایالات متحده امریکا و ایران نهایی شده بود. اما با پیروزی انقلاب اسلامی و بر چیده شدن حضور سیاسی و نظامی امریکا از این کشور، مخالفت جدی امریکا و به تبع آن رژیم اسرائیل با ساخت و تکمیل این پروژه آغاز شد.
با پیشرفت همه جانبه نظام جمهوری اسلامی و در بسیاری از عرصه های علوم و فنون انسانی و تجربی، و البته پس از مایوس شدن امریکا، اروپا و عوامل صهیونیست و عرب آنان در منطقه، بر دامنه مخالفت ها با نظام جمهوری اسلامی، بیشتر از پیش افزوده شد.
در این میان، دشمنی اسرائیل با نظام اسلامی ایران از همه شدید و غلیظ تر بود و ریشه این دشمنی به دو علت بر می گردد: یکی سابقه خصومت یهودیت با اسلام است که به زمان های بسیار دور و درازی بر می گردد. معروف است که از صدر اسلام تا کنون، یهود بیشترین دشمنی را با اسلام و مسلمانان داشته است و دیگری حساسیت نظام جمهوری اسلامی با اصل و اساس دولت و کشور اسرائیل است؛ زیرا از دیدگاه سران جمهوری اسلامی و امت اسلامی، دولت و کشور اسرائیل، در اصل و فرع، نامشروع و غاصب بوده که با حمایت زورگویانه امریکا و غرب، در قلب جهان اسلام و البته با هدف مبارزه علیه اسلام و امت اسلامی، پایه گذاری شده است.
جالب است اگر فرض را بر این بگیریم که انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی نمی انجامید و ما در شرایط کنونی نیز شاهد ادامه همان نظام شاهنشاهی در ایران می بودیم، مطمئناً شاهد وجود چندین نیروگاه اتمی فعال در این کشور بودیم. دیگر آن زمان نه از به خطر افتادن امنیت جهانی و منطقه ای خبری بود و نه از حمله نظامی اسرائیل و دیگران به خاک ایران!
بلی! تمام نگرانی و دغدغه اسرائیل و حامیان آن از این است که چرا یک کشور مقتدر اسلامی که توجهی هم به امریکا و غرب و اسرائیل و عوامل منطقه ای آنان ندارد، صاحب اسلحه اتمی شود. اگر چه مقامات جمهوری اسلامی ایران، همواره بر صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای شان تاکید داشته اند، اما آنان حتی همین مقدار را هم برای یک کشور اسلامی نمی پذیرند!
در هر حال، رقبای نظام ایران، هنوز تکلیف آنان بین خود شان هم روشن نیست. در حالیکه سران اسرائیل از کشیدن خطی سرخ به عنوان ضرب الاجل جهت توقف برنامه های هسته ای ایران، حرف می زنند، اما سران کاخ سفید ضمن رد این درخواست، بر تحریم های اعمال شده علیه ایران بسنده کرده اند.
بر اساس گزارش رسانه ها، باراک اوباما، رييسجمهور امريکا، برای نخستينبار شخصا درخواست بنيامين نتانياهو نخست وزير اسرایيل برای تعيين "خط سرخ روشن" در قبال برنامه هستهای ايران را رد کرده و گفته است که امريکا منافع ملی خود و ملتش را در نظر میگيرد.
نخستوزير اسرایيل در هفتههای اخير بارها تاکيد کرده است که جامعه جهانی و به ويژه امريکا بايد خط سرخ واضحی را بهعنوان ضربالاجل برای ايران ترسيم کنند تا سران تهران درک کنند که عبور از اين خط به کاربرد گزينه نظامی عليه ايران منجر خواهد شد.
باراک اوباما در مصاحبهای در برنامه "شصت دقيقه" شبکه تلويزيونی امريکايی سی.بی.اس گفته است: " تنها فشاری که احساس میکنم، انجام اقداماتی درست برای ملت امريکا است. آقای اوباما حتا تلاشهای بسيار و علنی نخست وزير اسرایيل برای وادار کردن امريکا به تعيين خط سرخ برای ايران را به "سر و صداهای حاشيهای" تعبير کرده و گفته است که توجهی به آن ندارد.
با وجود اين، رييسجمهور امريکا بر "تعهد" کشورش به جلوگيری از دستيابی ايران به جنگ افزار هستهای اشاره کرده و افزوده است "در اين تعهد با اسرایيل شريک هستم و نه در فشار."
آقای اوباما در اين مصاحبه تاکيد کرده است که او دليل "اصرارهای" نتانياهو را درک میکند که "ايران نبايد به جنگ افزار هستهای برسد زيرا چنين توانايی در دست ايران، هردو کشور اسرایيل و امريکا و جهان را به مخاطره انداخته و اصولا موجب مسابقه تسليحاتی خواهد شد."
با توجه به اختلافات عمیقی که میان مقامات کاخ سفید و سران تل آویو در شیوه برخورد با برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، با کاهش امکان حمله نظامی اسرائیل علیه ایران مواجه خواهیم بود؛ چرا که در صورت عدم حمایت امریکا از این حمله، اسرائیل به هیچ عنوان توان و جرئت حمله به کشور قدرتمندی چون ایران را ندارد.
اگر چه اخیراً مقامات نظامی دو طرف اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران، برای یکدیگر خط و نشانهایی کشیده اند و برخی از مقامات بلند پایه ارتش و سپاه ایران به قریب الوقوع بودن و امکان حمله اسرائیل به جمهوری اسلامی اشاراتی داشته اند و از آن سوی مقامات تل آویو نیز همواره به حمله نظامی تهدید کرده اند، اما نشانه ها از عدم یک چنین حمله ای لااقل در این نزدیکی ها، حکایت دارد.
در نهایت، تهدیدات هرازگاه سران صهیونیزم را می توان به بلف های سیاسی و بچه ترسانی های معمول، شبیه دانست که آنهم با درایت دولتمردان کارکشته ایرانی، خیلی مداری از اعتنا و توجه ندارد.
نویسنده: سید فاضل محجوب