اخبار رسیده از دمشق پایتخت سوریه حاکی از آن است که شیخ "یوسف قرضاوی" چهره سرشناس جهان عرب، در پیغامی محرمانه، پیشنهادی عجیب و تحریک کننده ای به شیخ"أحمد حسون" مفتی ارشد سوریه داده است.
به گزارش شیعه آنلاین "الوعی نیوز در این راستا نوشت: "یوسف قرضاوی" در این پیغام محرمانه خطاب به شیخ "أحمد حسون" گفت: اگر از سوریه خارج شوی و به جمع مخالفان حکومت بپیوندی، به عنوان "أمیرالمؤمنین" با تو بیعت خواهیم کرد.
گفته می شود، مفتی سوریه هم ضمن رد کردن این پیشنهاد، پاسخ داد: بنده در حال حاضر در سوریه "أمیرالمؤمنین" هستم، اگر خارج شوم به "مزدور" و "جاسوس" تبدیل خواهم شد.
قابل ذکر است تروریست های مسلح سوریه چندی پیش "احمد" فرزند شیخ "أحمد حسون" را ترور کردند. او یکی از وفادار ترین افراد نزدیک به "بشار أسد" به شمار می رود.
مطالعه خبر بالا انسان را به تاسف و تاثر وامی دارد. عالم نماهای وهابی کار شان به آنجاها کشیده که برای رسیدن به قدرت و حکومت، حاضراند از هر وسیله و ابزاری استفاده کنند؛ ولو آن وسیله، پیوستن به جبهه کفر و شرک و تروریزم بین الملل و منطقه باشد.
همه می دانند که جناب قرضاوی در شرایط کنونی به یکی از پایه های نحله وهابیت در جهان تبدیل شده است و او نیز در این راه همه دار و ندار خود را در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم حامیان عربی و خارجی خود کرده است. از آنجا که فرقه وهابیت از بدو تاسیسش مهره ای بوده در دستان استعمار و استثمار داخلی و خارجی، این بار نیز حامیان عربی و غربی تروریزم در سوریه، از سلفی های موجود در سوریه و منطقه حمایت کرده و در نظر دارند تا با ساقط کردن بشار اسد، مزدوران وهابی خویش را به قدرت و حکومت برسانند.
در خبرها آمده است که 85 در صد جنگجویان و تروریستان در سوریه را خارجیان عربی تشکیل می دهند.
"یک منبع نظامی سوری با اشاره به پیشرفت های اردوی سوریه در مقابله با مخالفین مسلح گفت که 80 تا 85 درصد آنها از کشورهای عربی هستند.
این منبع همچنین تصریح کرد که در روزهای آینده آغاز عملیات نظامی و تعیین سرنوشت قطعی عملیات در روستاهای محل استقرار گروه های ارتش به اصطلاح آزاد ولی تروریستی داخلی و گروهکهای تروریستی خارجی اعلام خواهد شد.
وی با اشاره به وجود برخی گردان های وابسته به القاعده در شهر حلب گفت که این چیزی است که ما از طریق پرچم ها و اعلامیههای آن ها دیده ایم. البته اختلافات شدیدی در میان عناصر گروههای مسلح ایجاد شده است و افرادی از این گروه ها جدا شده و گروه های جدیدی را شکل میدهند."
در اینکه عرب های موجود در گروه القاعده همگی وهابی بوده و در برخورد با مسلمانان غیر وهابی، بی اندازه بی رحمانه و قسی القلب عمل می کنند، جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست. این واقعیت برای کسانی که در افغانستان بوده و آنان را از نزدیک دیده و شاهد جنایات هولناک و غیر انسانی القاعده و نیروهایش بوده اند، به آسانی قابل درک و فهم است.
در افغانستان و در دوران جهاد نیز بسیاری از جنگجویان القاعده در کنار برخی از گروه های مجاهد افغان، مشغول نبرد با نیروهای شوروی سابق بودند که همین حضور در صف بعضی از مجاهدین، باعث تاثیر پذیری مجاهدین افغان از تعالیم گمراه کننده وهابیت گردید و این تاثیر پذیری تا آنجا پیش رفت که یکی از رهبران وقت مجاهدین را وادار به تغییر نام کرد و او نام خود را از غلام رسول به غلام خدا تبدیل کرد تا مبادا بر اساس عقاید وهابیت، خدای ناکرده دچار شرک و بت پرستی شده باشد!!!
از نظر وهابیت غیر از یک نفر که آن را گروه موحد القاعده از شرک و هلاکت نجات بخشید، سایر مردم افغانستان به خصوص آنهایی که از روی تیمن و تبرک اسامی ای چون غلام رسول، غلام نبی و یا عبدالرسول و عبدالعلی و از این قبیل اسامی متبرکه دارند، همگی یا باید توبه کرده و نام های شان را تغییر بدهند و یا آنکه بر اساس فتوای مفتی های به اصطلاح موحد و مومن وهابی، خون آنان هدر و غارت و چپاول اموال شان مباح خواهد بود؛ اگر چه مسلمان هم باشند و شهادتین هم بر زبان جاری کنند!!!
و ظاهراً با همین رویکرد و انگیزه است که در افغانستان نیز و در مسیر راه های مناطق مرکزی، هرازگاهی تعدادی از جوانان مظلوم و بی گناه مسلمان به وسیله بعضی از طالبان وهابی، سر بریده می شوند! چنانچه بارها یادآور شده ایم، وهابیت از نقطه نظر استدلال و مباحث منطقی، خالی الذهن و تهی دست اند و تنها چیزی که توانسته آنان را روی پا نگهدارد، دالرهای حاصله از فروش نفت دولت سعودی است که به هر بها و قیمتی که شده، به دنبال تجهیز و تقویت همه جانبه این فرقه گمراه در جهان اسلام است.
وگر نه که اگر کمک های دولت سعودی و برخی از کشورهای عربی دیگر در منطقه نباشد، فاتحه این مستضعفان فکری و عملی را خوانده فرض کنید؛ چرا که اگر چیزی از معرفت و دانش در چنته داشتند و از اسلام ناب محمدی، بهره ای برده بودند، اولاً از بحث و مناظره با علمای اسلام فرار نمی کردند و در ثانی گرفتار این همه کفر و ظلم و ستم و بی داد در عرصه باور و رفتار نسبت به بندگان بی گناه خداوند متعال نمی شدند.
نمونه ای که می توان به عنوان مشتی از خروار از جهل و نادانی و خالی بودن دست وهابیت از منطق و استدلال به جهان ارائه کرد، همین دعوت از مفتی اعظم سوریه بوسیله قرضاوی وهابی، در ازای اعطای مقام امیرالمومنینی به وی می باشد! خوب اگر وهابیت حق است و برخوردار از مبانی عقلی و منطقی، چرا مفتی سوریه را با استدلال و عقل و منطق به سمت خویش فرا نمی خواند که با حربه تطمیع و تهدید وارد میدان می شود؟!
نویسنده: سید فاضل محجوب