مرگ و میرکودکان دومین چالش فراروی نسل آینده افغانی است، طبق آمارهایی که از سوی یونیسف ارایه گردیده است یک پنجم کودکان افغانی قبل از آنکه به سن 5 سالگی برسند می میرند، این آمار بدون نارسایی های جسمانی کودکان است که ناشی از فلج اطفال و چندین مرض دیگر می باشد که کودکان هموطن ما را معیوب و ناقص می سازد. یک مسئله غمباری که حتی در آمارها نیز ذکر نگردیده است، سوء تغذیه کودکان افغان است و سبب شده است که آنان از رشد طبیعی جسمانی و ذهنی باز بمانند، با توجه به وضعیت نابه سامان معیشتی در افغانستان، اکثریت کودکان کشور دچار سوء تغذیه هستند، اگر این آمار ها روی هم قرار بگیرد، در صد انگشت شماری از کودکان و نوجوانان افغان را در بر می گیرد که به طور طبیعی و با تغذیه سالم و سلامتی جسمی رشد کرده اند.
گسترش فقر اجتماعی نیز چالشی است كه سبب شده است کودکان زیادی در سنین 8 تا 10 سالگی برای کسب لقمه نان برای خانواده های خود کار کنند، افغانستان یکی از کشور هایی است که آمار کار گران کودک بسیار بالا است، فقر خانواده و نبود سرپرست، آنان را به نان آوران کوچک خانواده ها تبدیل کرده است. نان آوران کوچکی که با رنج و تهی دستی از صبح تا غروب برای کسب لقمه نانی اندک کار می کنند، و مورد قهر صاحبان کار قرار می گیرند. ده ها هزار کودک افغان پای چوبه دار قالین نشسته اند، مستری گری، نانوایی، دست فروشی، شیرینی پزی، نقل پزی و ... کار های شاق و دشواری است که کودکان واجب التعلیم به جای مکتب رفتن در افغانستان انجام می دهند.
محروم ماندن از تحصیل، مهمترین چالش در کنار چالش های دیگری است که برای کودکان افغانی به وجود می آید. جنگ، مهاجرت، آتش زدن مکاتب، از دست دادن سرپرست خانواده.. . آمار بلندی از کودکان واجب التعلیم را شامل می شود که از رفتن به مکتب محروم هستند. شاید امروزه صدها هزار كودك افغانی را شامل شود كه به دلایل مختلفی از رفتن به مكتب محروم مانده باشد.
مهمتراز همه توجه بیشتر به وضعیت روحی و روانی کودکان است. کودکان خسته از جنگ که خشونت ها را در روح و روان خود تجربه کرده اند، از هر گونه امکانات تفریحی و بازی محروم هستند، نه پارکی هست و نه مکان های ورزشی و تفریحی برای آنان.
كودكی كه با خشونت و بی رحمی بزرگ می شود این بی رحمی را نسبت به همنوعان خود نشان می دهد. همان طور كه عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی توضیح داد:
"نتایج تحقیقاتی كه یونیسف پیرامون 600 كودك عراقی بین سه تا10ساله انجام داده است نشان می دهد كه نیمی از این كودكان در دوره سه ساله تحقیق دچار تروماها و فشارهای روانی متعددی بوده اند. با یك دختر عراقی صحبت می شد كه تعریف می كرد چگونه پدر و مادرش را جلوی چشمانش كشته اند و عمویش او را به پرورشگاهی در بغداد سپرده بود و با گذشت دو سال از آن اتفاق، این كودك هر روز صحنه كشتار را در ذهن خود مرور می كرد. این صحنه ها به راحتی از ذهن هیچ بشری نمی رود و اثرات عمیقش را تا آخرین روزهای زندگی این افراد به جای می گذارد. پرفروش ترین اسباب بازی كه در كشور عراق به فروش می رود سلاح های جنگی است و كودكان در بازی های شان مدام صحنه های درگیری را كه شاهد بوده اند، تكرار می كنند."
" كودكانی كه در معرض خشونت هستند دچار بی احساسی می شوند. احساس همدلی در كودكان از حدود چهار یا پنج سالگی به بعد رشد می كند و از 10سالگی كودكان این احساس را دریافت می كنند و می توانند خود را به جای دیگران بگذارند یعنی این احساس همدلی را پیدا می كنند. اما این احساس در كودكان در معرض جنگ رشد نمی كند، كودكی كه با خشم از دست دادن والدین و خواهر و برادرهایش بزرگ می شود می خواهد از دنیا و آنچه در آن هست انتقام بگیرد."
كودكان دختر و دختران جوان در جنگ ها، مجبور به تحمل شرایط سخت تری هستند: تجاوز و حاملگی ناخواسته ناشی از تجاوز.
از ابتدای قرن بیستم تاكنون 250جنگ رخ داده است: جنگ ها و فجایعی مانند آنچه در كشورهای مختلف مثل سودان، اوگاندا و افغانستان اتفاق افتاده است. در همه این جنگ ها در درجه اول كودكان دختر، بعد همه كودكان و در درجه بعد زنان از آسیب پذیرترین اقشاری هستند كه بیشترین عوارض را متحمل می شوند. كودكان در خانه هایی كه زندگی می كنند و در مدارسی كه درس می خوانند، كشته می شوند و دختركان جنگ زده پس از جنگ هم مجبور به نگهداری از كودكان حاصل از تجاوز هستند. كودكان، قربانی جنگ می شوند و تصاویرشان از تلویزیون ها پخش می شود و كودكانی كه در كشوری دیگر شاهد این صحنه ها هستند، حامل دردهای پنهانی خواهند شد و اتفاقات عجیب تری برای شان می افتد. مجموعه اتفاقاتی كه برای كودكان در دوران جنگ رخ می دهد: كشورها و سازمان های بین المللی را بر آن داشته است تا توجه ویژه یی به كودكان در معرض جنگ داشته باشند.
كودكان عراقی در قربانگاه های خود كشته می شوند: در خانه هایی كه زندگی می كنند و در مدارسی كه درس می خوانند، كشته می شوند در حالی كه مشغول بازی فوتبال هستند. در مدارس مورد هجوم نظامی ها، غیرنظامی ها و شورشی ها قرار می گیرند. آنان دزدیده می شوند تا برای آزادی از خانواده های شان باج گیری شود. در دورانی كه این كودكان گروگان گرفته می شوند، اكثرشان مورد تجاوز قرار می گیرند.
نویسنده: معراج الدین عباسی