روزنامه تایمز فاش کرد: طالبان در حال خروج از مناطق قبیله نشین پاکستان برای پیوستن به عناصر مسلح در سوریه هستند. به گزارش العالم، روزنامه تایمز تأکید کرد: افزایش حملات طیاره های بدون سرنشین و کاهش حمایت ها، شرایط نامناسبی را برای طالبان در مناطق قبیله نشین پاکستان به وجود آورده است.
این روزنامه افزود: حدود 250 تن که اکثر آن ها از کشورهای عربی هستند در ماه های اخیر پاکستان را ترک کرده اند و برخی از آن ها به خانواده های شان وعده بازگشت داده اند، تعدادی نیز سلاح و دارایی های خود را فروخته اند.
بر اساس این گزارش، خروج طالبان از پاکستان برای عزیمت به سوریه در گذشته نیز به سوی لیبیا و مصر تکرار شده بود.
کشور سوریه این روزها شرایط سختی را پشت سر می گذارد. مخالفان و حامیان بین المللی آنان با آنکه در ظاهر خود را طرفدار صلح نشان داده و شدیداً به تلاش های سیاسی و دپلماتیک خویش را باورمند وانمود می کنند، اما در عمل، هر روز بیشتر از روز پیش، به شعله ور کردن هر چه بیشتر تنور جنگ و جنایت در سوریه مصروف هستند.
در این میان پیوستن برخی از طالبان پاکستانی به گروه های ترور و وحشت در سوریه قابل توجه است. درباره پیوستن این نیروها به شورشیان سوری، نظریه های متفاوتی وجود دارد: برخی براین باوراند که انگیزه این پیوست ها و گسست ها بیشتر جنبه ایدیولوژیک و اعتقادی دارد. این گروه از آگاهان، عقاید سران و رهبران طالبان پاکستانی را با عقاید شورشیان سلفی در سوریه یکسان دانسته و معتقدند که طالبان پاکستانی بر اساس باورمندی های مذهبی، به کمک شورشیان در سوریه شتافته اند.
برخی دیگر علاوه بر انگیزه اعتقادی، محرک های سیاسی را نیز در شتافتن آنان به کمک بحران آفرینان سوری دخیل دانسته و می گویند: از نقطه نظر سیاسی، عنان اختیار رهبری طالبان پاکستانی در دست مرکز استخباراتی ارتش پاکستان است و رهسپار شدن برخی از نیروهای طالبان پاکستانی به سوریه و یا هر کشور دیگری، با دستور جنرالان (آی.اس.آی) صورت پذیرفته است.
از دید این دسته از آگاهان، این بار نخست نیست که ارتش پاکستان و البته به شکل غیر مستقیم و به وسیله عوامل طالب خویش، تصمیم به اعزام نیرو به خارج از مرزهای این کشور می گیرد. پیش از این و در بحران کشورهایی چون لیبیا و مصر نیز، تعدادی از طالبان پاکستانی را به آن کشورها فرستاده است.
اما دسته ی دیگر بر این باوراند که صرف نظر از بعد مذهبی و سیاسی قضیه، رهبری طالبان پاکستانی در همسویی با حلقات خاص در دولت پاکستان و در راستای همگرایی با توطئه بزرگ جهانی و منطقه ای علیه دولت سوریه، اقدام به اعزام نیرو به آن کشور کرده است. به نظر می رسد دیدگاه سوم به واقعیت نزدیکی بیشتری داشته باشد.
اگر چه نظریه دیگری هم وجود دارد مبنی بر اینکه، طالبان پاکستانی در آغاز و انعقاد نطفه خویش به عنوان یک تشکل نظامی، به پاکستان و استخبارات آن متکی و نیازمند بود و تا چند سالی پس از آن، از جنرالان آی.اس.آی حرف شنوی داشتند و حساب می بردند. اما با گذشت زمان و به محض اینکه به قدرت و توانایی خویش به عنوان یک نیروی قابل اعتناء در عرصه منطقه و جهان پی بردند، دیگر راه خویش را از پاکستان و استخبارات آن جدا کردند.
البته این یکی از نظریات در باره طالبان پاکستانی است که به نطر نمی رسد خیلی بهره ای از واقعیت های موجود در ارتباط به این گروه برده باشد؛ چرا که بسیاری از آگاهان را نطر بر این است که این خود یکی از شگردهای ارتش و استخبارات کشور همسایه است تا به جهانیان و همسایگان طوری وانمود کنند که طالبان پاکستانی، تشکلی است مستقل و حرف شنوی چندانی از آنان ندارد.
این شگرد از بسیاری از جهات به سود پاکستانی ها تمام شده است؛ از جمله اینکه بسیاری از جنایات غیر انسانی ای که به وسیله این گروه، اما با دستور (آی.اس.آی) در سطح جهان و به خصوص در کشورهای اسلامی نطیر افغانستان، عراق، پاکستان و اخیراً سوریه و... رقم خواهد خورد، متوجه دولت پاکستان نشده و افکار عمومی طالبان پاکستانی را به عنوان یک گروه مستقل، مسئول خواهند دانست.
به نطر می رسد این زیرکانه و مزورانه شگردی است که دولت و استخبارات همسایه جنوبی ما تا کنون از آن سود برده و در آینده نیز خواهد برد. غیر از این اعزام طالبان پاکستانی به سوریه، نشانگر موضع دولت پاکستان در قبال تحولات سوریه نیز است. تا کنون پاکستان از اتخاذ موضع مشخصی در قبال بحران سوریه به هر دلیلی طفره می رفت، اما گسیل تعدادی از نیروهای اربکی این کشور به سوریه، به سکوت این کشور نسبت به سوریه و تحولات آن، نقطه پایان گذاشت و به این ترتیب، دولت پاکستان نیز به اردوی مخالفان نظام و دولت سوریه پیوست.
بدون آنکه بخواهیم از طالب و طالبانیزم تجلیل و دفاع کرده باشیم، به تفاوت ماهوی موجود میان القاعده و طالبان پاکستانی از یکسو و طالبان افغان از طرف دیگر پی می بریم؛ به گونه ایکه تمامی سربریدن ها و جنایات غیر انسانی را به نیروهای القاعده و طالبان پاکستانی نسبت می دهند و این در حالی است که بسیاری از مردم، ارتکاب اعمالی این چنینی از سوی طالبان داخلی در مناطق خویش را بسیار شاذ و نادر عنوان می کنند.
نکته دیگری که در باره طالبان افغان وجود دارد و انسان را نسبت به آینده این گروه کمی امیدوارتر می کند، عدم همسویی آنان است با مخالفان و حامیان خارجی دولت و مردم مسلمان سوریه در بحران موجود در آن کشور. این موضوع تا حدودی نشانگر استقلال در رای و عمل طالبان افغان نسبت به استخبارات کشور همسایه را نیز نشان می دهد که اگر وضع به همین منوال پیش برود می توان به وجود بعضی از معیارهای مستقل و ملی در پیکره این گروه امیدوار بود و تا آنجا این امیدواری را امتداد داد که روزگاری برسد تا طالبان افغان با درک ضرورت ها و اولویت های کشور، با مذاکره و مصالحه معقول، به دامن پرمهر مردم و وطن خود شان برگردند.