بسیار به جاست که وزارت اطلاعات و فرهنگ جمهوری اسلامی افغانستان جریان زبان و فرهنگ را در مسیر درست هدایت کند، اما باید اساسات اسلامی، فقه اسلامی، اخلاق اسلامی، و در مسائل علمی مانند، زبان، نظریات متخصصان لحاظ شود. بنده به سهم خود مطالبی یاد آور می شوم:
1. زبان عنصری زنده است، همان گونه که در بدن ما انسانها به عنوان موجودی زنده، سلولهایی به وجود می آیند، پیر می شوند و میمیرند و سلولهای جدید جای آنها را می گیرند، در زبان نیز یکی از عوامل تحول زبان، تحول درونی است، مردن کلمات و به وجود آمدن کلمات جدید. کلمه خسته، امروزه به معنای مانده به کار می رود، اما این کلمه در گذشته به معنای زخمی و مجروح بوده، یا مثلا کلمه « وند» زمانی در افغانستان معنایی مثبت داشت اما در زمانی دیگر به معنایی منفی، دزدی مسلحانه در روز روشن و بدون ترس از قانون مبدل شد. انقلاب ها، و حتی کودتاها، کلمات جدیدی را وارد زبان یک ملت کرده و کلماتی را نابود و غیر فعال می کنند، یا به کلی از گردونۀ استفاده خارج می کنند.
2. زبان شناسان برای تغییرات زبان در طول زمان اصطلاحی به نام ساعت زمانی دارند، که به معنای مورد نظر بالا اشاره می کنند.
3. مهاجرت ها، یکی از عوامل تغییر زبان است، به اصطلاحات تحصیل کرده ها در کشورهای غربی توجه کنید، اصطلاحاتی مانند پروگرام، اجندا، پرابلم، و... با آنان وارد زبان ما شده، و معمول شده اند. مهاجران به پاکستان، و دیگر کشورهای منطقه نیز، کلمات، اصطلاحات و تعبیراتی را به کار می برند که خیلی هم در اختیار خودشان نیست. جوان 18 یا بیست ساله ای که در محیط مهاجرت متولد و بزرگ شده و تحصیل کرده، با فرمان و اطلاعیه یا حتی یک قانون رسمی در مجلس شورای ملی هم نمی توانند به زبان مرسوم در پایتخت، زبان معیار، آشنا شوند و آن را به کار ببرند، بخصوص اگر از دهات، مثلا، بطور مستقیم وارد پایخت ایران شده باشند، حتی لهجه او با جوان مهاجر در مشهد و اصفهان یا زاهدان تفاوت خواهد داشت. این نوع اثر بر زبان، با فرمان وزیر و یا رئیس جمهور مملکت، تغییر نخواهد کرد. اطلاعیه و فرمان تنها کاری که می تواند ایجاد چالش است.
4. با کوچکتر شدن دنیای امروز، و عمومی شدن رسانه ها، آشنایی با فرهنگ کشورها، مسافرتها، فیلم ها و... کلمات وا صطلاحات وارد فرهنگهای در ارتباط شده و داد وگرفت فرهنگی صورت می پذیرد، یکی از مسؤولان بلند پایۀ ایران که به کشورما سفر کرده بود، از اصطلاح « یک جهان سپاس» در افغانستان بسیار خوشش آمده بود، از فردای برگشت به ایران، زیر نامه های اداری، به جای کلمات متعارف در ایران، می نوشت: با یک جهان سپاس، این کار او نه تنها مورد انتقاد همکارانش قرار نگرفت، بلکه عده ای دیگر نیز از این اصطلاح استفاده کردند.
5. صنعت و محصولات صنعتی، فرهنگ کشور تولید کننده، یا حد اقل، نام خود را وارد کشورهایی که به آنجا صادر می شود با خود می برد: تلویزیون، موتر، موتر سیکل، بایسکل، موبایل، تلفون، و دهها پدیدۀ صنعتی دیگر، با ورود خود، نام خود را هم می آورند. محصولات دیگر، که هم صنعت هستند و هم محصولی فرهنگی ، گاه صدها اصطلاح را با خود می آورند. سینما و تلویزیون وکامپیوتر، از این قبیل هستند. هارد، دیسک، دی وی دی، سافت، ورد، فتوشاپ، دی وی مکس، رئال، داس، ویندوز، و ...
6. عنان سرها و نطاقان و مجریان رسانه ها و تحلیلگران، گاه سبب ورود اصطلاحات نادرست می شوند و گاه زبان را به غلط به کار می برند، و گاه در اثر ترجمه، تحت تأثیر گرامر زبان مبدأ، جملات نا مربوطی را استعمال می کنند. مثلا: «در رابطه با» در ادبیات مشترک زبان فارسی سابقه ندارد و تحت تأثیر ترجمه از فرانسه وارد زبان فارسی در ایران شده، که در ادبیات فارسی افغانستان هم کم و بیش استعمال می شود. چند سالی است در تلویزیون ایران این اصطلاحات غلط به کار می رود: قلمت را به من قرض بده، می خواهم یک سؤال بپرسم، زمان نداریم، به جای وقت نداریم. در حالی که قرض گرفتن در جایی به کار می رود که شما پول یا شیء قرض گرفته شده را مصرف کرده و معادل آن را به کسی که از او قرض کرفته اید بر می گردانید. و سؤال خودش به معنای پرسیدن است، و زمان معمولا بر طول وگسترۀ زمان اطلاق می شود، مانند زمان گذشته در فعل ماضی، زمان حال، یا زمان آینده اما وقت،معنای محدودتری دارد، بی دقتی دراین کاربرد ها زبان را از توانایی و ایجاد تفاوت که دقت های ادبی و علمی لازم است، ساقط می کند.
7. برای زبان کنترل ورود کلمات بیگانه به زبان، راهکهای پیچیده ای لازم است، از جمله ایجاد مرکزی با حضور دانشمندان زبان شناس و آشنا به فرهنگ و لغات زبان، مانند فرهنگستان زبان و ادب در ایران، که از حوزه زبان فارسی، از افغانستان و تاجیکستان هم در آن نمایندگانی وجود دارند. در کشورهای عربیمجمع اللغۀ العربیۀاین نقش را دارد، که با ورود کلمۀ جدید خارجی معادل آن را وضع می کنند، مثلا در ایران یارانه به جای کلمه سوبسید که سابق به کار می رفت، رسمی شده، و رایانه به جای کامپیوتر، و نرم افزار و سخت افزار، به جای کلمات انگلیسی سافتور، و هاردور، اگر کشوری بخواهد جلو کلمات خارجی را بگیرد، باید از قبل راهی برای جایگزین مشخص کند، شما با چه معیاری می توانید بگویید بایسکل، فارسی دری است، اما دوچرخه نه، در حالی که کلمه بایسکل را بچه های صنف سوم هم می دانند که انگلیسی است، از بسکه زبان انگلیسی ترویج شده و بازار دارد. پروگرام و برنامه، چینل و شبکه یا مسیر طبیعی هرامر، و... این نمونه ها هستند.
8. هیچ مادۀ قانونی وجود ندارد که اگر کسی به سبب مهاجرت لهجه داشت، یا کلماتی را خواسته یا ناخواسته به کار برد، که فارسی یا خارجی است، حق مصاحبه ندارد. هیچ فرمانی هم این حق را از افرادی که تابعیت کشوری را دارد، نمی تواند سلب کند، و برفرض با فشار جلو کسی هم گرفته شود، مشکل حل نمی شود. حل مشکل راهکارهای فراتر می خواهد، خود آقای وزیر هم برای موتر خود مجبور است پترول سوپر بزند، که نه پترول فارسی است و نه بنزین، و نه سوپر. آقای رئیس جمهور محترم، در مصاحبه اش در تهران، در جریان کنفرانس جنبش عدم انسلاک (عدم انسلاک، اصطلاح کشورهای عربی است) از اصطلاح عدم تعهد استفاده فرمودند.
9. اما این مطلب درست است که وزارت اطلاعات و کلتور، ببخشید، فرهنگ، وظیفه دارد جریان فرهنگ و زبان را هدایت کند، اما هدایت کردن با اطلاعیه یک ماهه درست نمی شود. شما داستانهای کوتاه، شعرها، و قطعات ادبی ما را که به زبان دری نوشته شده مطالعه کنید، کسانی که هرگز از افغانستان پا بیرون نگذاشته اند، چقدر زبانشان به زبان فارسی نویسان ایرانی شبیه است. این به دلیل یک خانواده بودن زبان فارسی است. البته زبان به اصطلاح دری، فارسی خالص تر است، اگر کلمات رایج انگلیسی، مانند بایسکل، موتر سیکل، پروگرام، پرابلم و... را کنار بگذاریم، این که گفتم با اصطلاح دری، به این دلیل است که دری نام تمام لهجه های فارسی است، اگر برادران ایرانی ما خیال می کنند زبان آنان فارسی و زبان ما، دری است، به دلیل همین جدایی اسمی است. و گرنه مادرِ زبان فارسی همین زبان دری ناصر خسرو است، و زادگاه زبان فارسی بلخ و ماوراء النهر است. گاهی اسم گزاریها، حقایق را بد جلوه می دهد. مثلا خود نام جدیدکشورما، سبب شده، که برخی فکر کنند ما مردم افغانستان موجودات خلق الساعه هستیم و یک زبان فرهنگ بی ریشه داریم. یک دوست ایرانی در ایران ازمن می پرسید شما فارسی را خوب صحبت می کنید، فارسی را در کجا یاد گرفته اید؟ گفتم در زادگاه زبان فارسی. ایشان خیال کردند مثلا در استان فارس ایران است که زبان فارسی متولد شده است، وقتی گفتم منظورم بلخ است، هم تعجب کرده بود و هم ناراحت شده بود که چرا این حرف غلط را گفته ام. تا منابع تاریخ زبان فارسی را برایش نشان دادم... در جریان دری گویی و دری نویسی نکند دچار اشتباهی شویم که در زمان شاه در ایران به نام سره نویسی فارسی راه افتاد و ضایعاتی را به وجود آورد.
10. وزارت اطلاعات وفرهنگ، در راه حرکت درستی که آغاز کرده، نگاهبانی از فرهنگ و زبان کشور، مجمعی تشکیل دهد، با حضور جمعی از زبان شناسان، آشنایان با فرهنگ اسلامی و ملی، تاریخ و ریشه های دو زبان ملی، و آشنایان با معارف دینی و اصطلاحات شرعی، حرکت محکم، علمی و هدفداری را آغاز کند و استمرار ببخشد. هر حرکت شتابزده در این زمینه می تواند سبب خسارتهای فرهنگی و علمی یا ناهنجاریهایی در زبان وفرهنگ شود.
11. بنا براین ما از تصمیم رئیس جمهور و وزیر محترم، استقبال می کنیم، فقط چیزی که عرض می کنیم این است که این کار لازم است، اما بین چیزی که درست است وبطور طبیعی اتفاق افتاده و چیزی که درست نیست وبطور طبیعی اتفاق نیفاده، فرق است و برای این کارهم کارشناسان و خبرگانی کار آشنا لازم است، تا سبب هرج و مرج بیشتر در عرصه زبان و فرهنگ نشود. مثلا می توان در قدم اول، لیستی تهیه کرد، که برخی از کلمات نادرست یا کلماتی که معادل دری آنها بهتر است، به کار نرود، لوحه ای به زبان غیر فارسی، نوشته نشود، دکانها نامهای غیر فارسی بر خود نگذارند، یا کلمات و اصطلاحات منافی عفت عمومی، یا خلاف ارزشهای دینی را به کارنگیرند.
خوب است وزارت محترم اطلاعات و فرهنگ، در همین فرصت، مبارزه با بی حیایی و عکسهای مبتذل را هم آغاز کند، در کنار منع لوحه هایی که به زبانهای خارجی است، مبارزه با مظاهر تمدنی بیگانه هم کنار گذاشه شود. یا این که موترهای عمومی، مثل سرویسها و مینی بوسها از گذاشتن موسیقی های مبتذل بخصوص خارجی ، هندی و غیر هندی هم اجتناب کنند، شاید در برنامه های وزارت محترم باشد، به هر حال این پیشنهاد است، می تواند مورد توجه قرار بگیرد، یا به آن توجه نشود. زمانی که کاری بزرگ شروع می شود، لازم است کسانی که در آن عرصه صاحب نظر و ذی دخل هستند، نظر و مشوره بدهند.
من آقای وزیر را از نزدیک دیده و در وزارت خانۀ ایشان، در اوائل وزارتشان ملاقات کرده ام، می دانم انسانی شریف است، و با عرفان اسلامی هم نا آشنا نیست. برادرانه و دلسوزانه می گویم در کشوری که اکثریت قاطع آنان دیندار هستند، ابتذال فرهنگی، نباید جایی داشته باشد، چهرۀ شهر زیبای کابل از نظر لوحه ها، عکس های زنان برهنه و فواحش، فروش فیلمهای زشت و غیر اخلاقی، نازیبا جلوه می کند، و اگر کسی از یک کشور اسلامی به پایتخت ما بیاید، در اینجا با بی مبالاتی هایی رو به رو می شود که بی شک، از وظایف جدی وزارت ایشان است. خوب نیست ایشان در این وضعیت فرهنگی، اخلاقی ترین تلویزیون کشور، یا یکی از اخلاقی ترین تلویزیونهای کشور را نام برده و به آن التیماتوم بدهد.
امیدوارم این نوشته، آغاز حرکت به سوی همفکری افزونتر بین دانشمندان و دولتمردان، در این مسیر باشد.
امیدوارم مملکت اسلامی ما، با تمام مردم و اقوام و زبانهای موجود، هر روز به سوی امنیت بیشتر، آبادانی، آسایش و رفاه عمومی، بالارفتن سطح علمی وفرهنگی، پیشتر برود، و دولتمردان دلسوز، با همکاری همه ملت، توفیقات روز افزون در خدمت و تعالی فرهنگ و دانش و آبادانی داشته باشند.
.
نویسنده: آیت الله سید حیدر علوی نژاد"استادحوزه ودانشگاه"