بارخدایا تو می دانی که من جای خلوتی برای عبادت از تو خواسته بودم و تو چنین جایی را برای من آماده کردی، پس سپاس از آن تو است
رسالتی عظیم در زندان
خبرگزرای آوا- مشهد مقدس , 27 جوزا 1391 ساعت 15:25
بارخدایا تو می دانی که من جای خلوتی برای عبادت از تو خواسته بودم و تو چنین جایی را برای من آماده کردی، پس سپاس از آن تو است
بیست و پنجم رجب المرجب، سالروز شهادت موسی بن جعفر علیه السلام بهانه ای است تا به نقش بی بدیل امامت پرداخته و بیان شود که امامت را نمی شود در بند کشید، اگرچه جسم امام را بشود، لکن مقام امامت و ولایت به بند کشیدنی نیست.
«عنقا شکار کس نشود دام بازگیر»
امام بهشت، امام دوزخ
از آیات قرآن برمی آید که کار اصلی امام، هدایت و دعوت الی الله می باشد: «و جعلنا هم ائمّه یهدون بأمرنا»(1)، «و جعلنا منهم ائمة یهدون بأمرنا لمّا صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون»(2).
در این دو آیه مشاهده می نماییم که ویژگی بارز امام، هدایت به امر الهی می باشد و اساساً امام کسی است که جامعه را به سمتی سوق دهد و بکشاند، حال به سمت بهشت و یا به سمت جهنم. اگر به سمت بهشت بود می شود : «إمامٌ إلی الجنة» وگرنه می شود «إمامٌ إلی النار». به همین دلیل کلمه ی «امام» در قرآن برای سران کفر و شرک که جامعه را به سمت هلاکت و نکبت سوق دادند نیز، بکار رفته است.
مثل: «فقاتلوا ائمة الکفر...»(3)، «و جعلنا هم أئمة یدعون إلی النار»(4) که این آیه در مورد فرعون است و در مورد دیگری در رابطه با فرعون می فرماید: «یقدم قومه یوم القیامة فأوردهم النار»(5) یعنی فرعون روز قیامت پیشاپیش قوم خود، به سمت آتش حرکت می کند و همانطور که در دنیا آنها را به سمت کفر و شرک سوق داد، در قیامت نیز سایق آنها به سمت آتش خواهد بود و باز به همین دلیل است که در قرآن می خوانیم: «یوم ندعو کلّ أناس بإمامهم»(6) یعنی هر دمتی را با امام خود محشور می نماییم.
هر کس فردایش از امروزش بدتر باشد، مورد لعنت خداوند است و از رحمت او بدور! و هر کس که پیشرفت را در درون خود نبیند، پس رو به نقصان است و هر کس که رو به کمی و نقصان باشد مرگ برای او از زندگانی بهتر است!
از این آیات قصد داریم که این استفاده را بنماییم:
وقتی خداوند مقام امامت را چه ظاهری و چه باطنی به شخصی عطا کرد یا به اصطلاح قرآنی برای او جعل نمود و یا به عبارت دقیق تر او را امام قرار داد، دیگر ویژگی دعوت و هدایت و سوق دادن جامعه، ویژگی لاینفک و جدا ناشدنی او خواهد بود. حال چه آن امام، امام إلی النار باشد مثل فرعون، و چه امام إلی الجنة باشد مثل موسی بن جعفر علیه السلام!
به همین دلیل است که جناب عیسی بن مریم علی نبینا و آله و علیه السلام می فرمایند: «إنّی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً و جعلنی مبارکاً أین ماکنت ...»(7) یعنی چون من عبدم و صاحب کتاب و صاحب نبوت پس هر جا باشم، برکت به همراه من است. دلیل این مطلب علاوه بر تأخر ذکر برکت در آیه از ذکر نبوت و عبودیت، این است که مبارک بودن به جعل مستقلی از جعل نبوت نیاز ندارد بلکه لازمه ی دائمی جعل نبوت است و نبوت بدون برکت وجود ندارد ، حال چه رسد به مقام امامت که از نبوت - طبق آیه ی 124 بقره - بالاتر است!
به دلیل همین نکات است که در شرح احوال موسی بن جعفر علیه السلام در زندان مطالعه می نماییم.
بنده ای هدایتگر
برخی از جاسوسانی که عیسی بن جعفر بر آن حضرت گماشته بود به او گزارش دادند که بسیار شنیده شد که آن حضرت در دعای خود می گوید:
«بارخدایا تو می دانی که من جای خلوتی برای عبادت از تو خواسته بودم و تو چنین جایی را برای من آماده کردی، پس سپاس از آن تو است ...»
تا اینکه نوشته اند: آن بزرگوار شب و روز مشغول عبادت بود و همه شب را به نماز و تلاوت قرآن و دعا و کوشش در عبادت می گذراند و بیشتر روزها را روزه بود و روی خویش را از محراب عبادت به جانب دیگر نمی گرداند ... . (8)
و در آیه سوره ی انبیاء دیدیم که خداوند فرمود: «و جعلناهم ائمّه یهدون بأمرنا ... و کانوا لنا عابدین»(9) یعنی امام این گونه است که در عین هادی بودن و داعی الی الحق بودن عبدی است عابد!
داستان کنیزکی که هارون وی را برای وسوسه ی حضرت به زندان فرستاد معروف است. چگونه حضرت کنیزک صاحب جمال و زیرک را به حال توبه و انابه واداشت! وقتی کنیزک را به نزد هارون بردند، مشاهده کردند که از خوف خدا بر خود می لرزد و چشم به آسمان دوخته و مشغول به نماز شد، از او پرسیدند: این چه حالتی است که تو را فرا گرفته است؟ می گفت: عبد صالح را دیدم که این گونه بود!(10)
و داستان بُشر حافی نیز معروف است که چگونه کلام حضرت او را از سرکشی به عبودیت کشاند، در آن هنگام که فرمود (خطاب به کنیز بُشر): ای کنیزک صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟! گفت: آزاد است. فرمود: راست گفتی، اگر بنده بود از مولای خود شرم می کرد!(11)
تا کسی خود «عبد صالح» نباشد نمی تواند بنده ای سرکش را این گونه که در اوج گناه و نافرمانی است به خشوع عبادت و عبودیت بکشاند و او را پابرهنه و حافی خود کند!
وقتی خداوند مقام امامت را چه ظاهری و چه باطنی به شخصی عطا کرد یا به اصطلاح قرآنی برای او جعل نمود و یا به عبارت دقیق تر او را امام قرار داد، دیگر ویژگی دعوت و هدایت و سوق دادن جامعه، ویژگی لاینفک و جدا ناشدنی او خواهد بود. حال چه آن امام، امام إلی النار باشد مثل فرعون، و چه امام إلی الجنة باشد مثل موسی بن جعفر علیه السلام!
یوسف حسن و صد چو یعقوب در کمند فراقش مسخّر
کاظم الغیظ ، باب الحوائج صائم الدهر فی البرد و الحرّ (12)
دو درس گرانبها
در پایان مناسب است که کلام را مزیّن نماییم به حدیثی اخلاقی از حضرتش که در کتاب کافی شریف با سند صحیح روایت شده است:
«عن أبی الحسن الماضی علیه السلام، قال: لیس مِنّا مَن لم یُحاسِب نفسَه فی کل یومٍ فإن عمل حسناً استزاد اللهَ منه و إن عمل سیئاً استغفر اللهَ منه و تابَ إلیه»؛(13) کسی که هر روز نفس خود را به محاسبه و مراقبه نکشد از ما نیست! (شیعه واقعی و کامل نیست)
باید خود را مراقبه کند و ببیند که[ اگر عمل نیک انجام داده،] شکر آن را بجا آورد و [ از خدا زیادتی آن را طلب نماید (چرا که شکر باعث افزونی نعمت می گردد) و اگر عمل بدی مرتکب شده از خدا طلب آمرزش نماید و بسوی او برگردد!
به همین مناسبت در حدیث دیگری از پدر بزرگوار ایشان امام صادق علیه السلام می خوانیم:
«هر کس دو روز او با یکدیگر مساوی باشند، ضرر کرده و هر کس فردای او از دیروزش بهتر باشد بهره برده و مورد غبطه دیگران است و هر کس فردایش از امروزش بدتر باشد، مورد لعنت خداوند است و از رحمت او بدور! و هر کس که پیشرفت را در درون خود نبیند، پس رو به نقصان است و هر کس که رو به کمی و نقصان باشد مرگ برای او از زندگانی بهتر است!
خدایا ما را از شیعیان واقعی آن حضرات قرار بده!
پی نوشت ها:
1- سوره ی انبیاء، آیه 73.
2- سوره ی سجده، آیه 24.
3- «پس با امامان کفر مقاتله کنید». سوره توبه، آیه 12.
4- «و آنها را امامانی قرار دادیم که به جهنم دعوت می نمودند» سوره قصص، آیه 41 .
5- سوره ی هود، آیه 98.
6- سوره ی اسراء، آیه 71.
7- سوره ی مریم، آیه ی 30 و 31
8- ارشاد مفید، جلد 2، صفحه 232.
9- سوره انبیاء، آیه 73.
10- منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، طبع قدیم، ج 2، ص 186.
11- همان، ص 186.
12- دیوان مفتقر، ص 140.
13- اصول کافی، کتاب کفر و ایمان، باب محاسبه العمل، حدیث 2.
14- وسائل الشیعه، ابواب جهاد با نقش، باب 95، حدیث 5.
منبع: تبیان نت
کد مطلب: 43240