پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : اگر آسمانها و زمین و تمام جن و انس، ایمانشان را روی هم بریزند و در یک کفّه ترازو قرار دهند، و ایمان امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» در کفّه دیگر باشد، ایمان حضرت علی«سلاماللهعلیه»، از آن ایمان جن و انس و ملائکه، و آسمانها و زمین، بالاتر است!
ایمان حضرت علی«علیه السلام»
یکی از امتیازهای امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» ایمان ایشان است. در روایتی که توسط شیعه و سنّی از پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» نقل شده است، حضرت میفرمایند:
«لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وُضِعَتَا فِى كِفَّة وَ وُضِعَ إِیمَانُ عَلِىٍّ فِى كِفَّة لَرَجَحَ إِیمَانُ عَلِى»[1]
آسمانها و زمین، بالاتر است!
شبیه این روایت را معمولاً اهل سنّت از قول خلیفه دوّم نقل میکنند که در وقت مردن و در جلسه تعیین خلیفه بیان کرده است. وقتی شورای شش نفره را برای تعیین خلیفه ایجاد میکند، برای هرکدام از افراد منتخب، یکی از عیبهایشان را بیان میکند، ولی وقتی نوبت به امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» میرسد، این روایت پیغمبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» را نقل میکند و میگوید: أَنْتَ یا عَلِی فَوَ اللَّهِ لَوْ وُزِنَ إِیمَانُكَ بِإِیمَانِ أَهْلِ الْأَرْضِ لَرَجَحَهُم [2]، یعنی ای علی! تو کسی هستی که ایمانت بر ایمان همه برتری دارد.
به راستی نیز چنین است؛ خود امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» میفرمایند:
«لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یقِیناً» [3]
یعنی مقام حضرت علی«سلاماللهعلیه» در عالم شهود است. خدا را یافته و ذرّهای در آن شک ندارند؛ نظیر آدم تشنهای که با خوردن آب، تشنگی و سیری را مییابد، خدا را یافتهاند و اینگونه پروردگار را عبادت میکنند. حضرت در پاسخ فردی که از ایشان سۆال میکند آیا پروردگار خود را دیدهاید، میفرمایند:
«أَ فَأَعْبُدُ مَا لَا أَرَى؟»
سپس در مورد چگونگی دیدن خداوند میفرمایند:
«لَا تُدْرِكُهُ الْعُیونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ»[4]
خداوند متعال با چشم مادی دیده نمیشود، بلکه باید خداوند را به واسطه حقایق و نور ایمان، با قلب یابید.
اساساً شخصیت امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» به گونهای است که وقتی امکان دفاع و جنگ باشد، در میدان نبرد با صلابت شمشیر میزند، در هنگام خانه نشینی و وقتی که جنگیدن او به زیان اسلام است، برای فقرا و ضعفا مزرعه آباد میکند و در موقع حکومت، عدالت را محور حکومت قرار میدهد و شیوه حکومت عادلانه را به جهانیان میآموزد
شجاعت امیرالمۆمنین علی«علیه السلام»
شجاعت مراتبی دارد که والاترین مرتبه شجاعت و در واقع معنای اصلی و دقیق شجاعت این است که انسان در جزر و مدّ روزگار، خودش را نبازد و بتواند وظیفهاش را به درستی تشخیص دهد و به آن وظیفه عمل کند. امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» به معنای حقیقی کلمه شجاع بودند. در دوران پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» وقتی که باید جنگ کنند، هشتاد و چهار جنگ را با موفقیت پشت سر میگذارند. بنابر نظر شیعه و سنّی و همه تاریخ نویسان، حضرت علی«سلاماللهعلیه» در همه جنگها حضور داشتند و با شجاعت تمام، از اسلام و پیامبراکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» دفاع نمودند.
از نشانههای شجاعت امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» این است که با آن قدرت و هیبتی که داشتند، هنگامی که وظیفه خود را صبر و سکوت تشخیص دادند، ساکت ماندند. پس از قضیه نامبارک سقیفه بنی ساعده، که نقطه آغازین انحراف و انحطاط مسلمانان بود، خلافت آن حضرت غصب شد و ایشان خانه نشین شدند و برای حفظ اسلام، در مقابل شیطنت سقیفه، اقدام نکردند. ولی جالب است که در آن مدّت، بیکار نماندند و در بیست و پنج سال، بیست و شش مزرعه را برای فقرا و ضعفاء و بیچارگان، آباد کردند. حضرت در این مدّت، طبق وظیفه عمل کردند و از هیچ کوششی در جهت حفظ اسلام و خدمت به مسلمانان، فروگذار نکردند.
توصیه اقتصادی امیرالمۆمنین«علیه السلام» به استانداران
امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» در یک توصیه به استاندارها و عوامل حکومتی خود مینویسند:
«أَدِقُّوا أَقْلَامَكُمْ وَ قَارِبُوا بَینَ سُطُورِكُمْ وَ احْذِفُوا عَنِّی فُضُولَكُمْ وَ اقْصِدُوا قَصْدَ الْمَعَانِی وَ إِیاكُمْ وَ الْإِكْثَارَ فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِینَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَار»[5]
ای استاندار من! در وقتی که به من نامه مینویسی، قلمت را ریز کن و بین سطرها فاصله نینداز و قلم فرسایی نکن و جان کلام را بنویس، زیرا بیت المال طاقت اینکه تو کاغذ زیاد مصرف کنی و قلم فرسایی کنی و درشت بنویسی و بین سطرها فاصله بگذاری را ندارد! این کارها ضرر برای بیت المال مسلمین است: «فَإِنَّ أَمْوَالَ الْمُسْلِمِینَ لَا تَحْتَمِلُ الْإِضْرَار».
حضرت در امر حکومت، فوق العاده مراقب وظیفه بودند و مکرّر به کارگزاران و استانداران خود میفرمودند: من در مدّت عمرم از نظر غذا و مسکن و پوشش فوقالعاده ساده زیست بودم، گرچه شما نمیتوانید مانند من زندگی کنید، امّا تا میتوانید با تقوا، عفّت و تلاش و کوشش مرا یاری نمایید:
«أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ»[6]
با ساده زیستی خود، به امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» کمک کنید، تا میتوانید مراقب بیت المال باشید و به جای اینکه خودخور باشید، به دیگران کمک کنید. تا میتوانید به خلق خدا خدمت کنید. این کارها خدمت به علی«سلاماللهعلیه» است.
ساده زیستی امیرالمۆمنین«علیه السلام»
سیری در سیره زندگانی امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» حاکی از آن است که آن امام بزرگوار در تمام دوران حیات خویش، چه در وقتی که حاکم دو ثلث جهان بودند و چه در سایر زمانها، همواره ساده زیست بودهاند. در تاریخ نقل شده است که حضرت دو پیراهن ارزان قیمت خریداری میکردند، پیراهن بهتر را به غلام خود قنبر میدادند و پیراهن دیگر را خود استفاده میکردند.[7] و گاهی قنبر اصرار میکرد که لباس بهتر را خود بپوشید، ولی حضرت میفرمودند: تو جوانی و باید لباس بهتری پوشیده باشی.[8] حضرت علی«سلاماللهعلیه» در طول سال، دو پیراهن ساده به این صورت از مال خود و نه از بیت المال، میخریدند و به آن قانع بودند.
نقل است که فردی نزد معاویه رفت و برای شام نزد او ماند. هنگامی که سفره انداخته شد، غذاهای رنگین و تشریفاتی زیادی در آن بود. امّا غذای مخصوصی نیز برای معاویه آوردند، معاویه غذای مخصوص را نزد آن فرد گذاشت و گفت: امشب غذای مخصوصم را تو بخور. آن شخص سوال کرد این عذا چیست؟ معاویه شروع به شمردن محتویات آن غذا کرد که: مغز گندم، و مغز بادام و ... خلاصه هفت مغز مقوّی برای او شمرد که در آن غذا موجود بود. سپس بغض گلوی میهمان را گرفت و گفت: هیچ فراموش نمیکنم که افطاری در خدمت مولا امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» بودم. برای من یک غذای ساده آوردند و ناگهان دیدم که غذای امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» مقداری نان جو و مقداری شیر(و به تعبیر برخی روایات مقداری دوغ ترش) بود. ایشان نان جوی خشک شده را با دست تکه میکرد و میخورد و بعد از هر لقمه، الحمدلله میگفت. وقتی غلام برای جمع کردن سفره آمد، گله کردم که چرا چنین است و چرا به امیرالمومنین«سلاماللهعلیه» نمیرسید؟ ایشان پیر و ناتوان شدهاند و باید به غذای ایشان رسیدگی کرد! آنگاه مستخدم شروع به گریه کرد و گفت: مگر نمیبینید که آقا در این همیان را بستهاند که نکند ما روغن زیتون به این نان جو بزنیم و کمی نرم شود!
ای استاندار من! در وقتی که به من نامه مینویسی، قلمت را ریز کن و بین سطرها فاصله نینداز و قلم فرسایی نکن و جان کلام را بنویس، زیرا بیت المال طاقت اینکه تو کاغذ زیاد مصرف کنی و قلم فرسایی کنی و درشت بنویسی و بین سطرها فاصله بگذاری را ندارد! این کارها ضرر برای بیت المال مسلمین است
وظیفهشناسی امیرالمۆمنین«علیه السلام» در تمام مراحل زندگی
اساساً شخصیت امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» به گونهای است که وقتی امکان دفاع و جنگ باشد، در میدان نبرد با صلابت شمشیر میزند، در هنگام خانه نشینی و وقتی که جنگیدن او به زیان اسلام است، برای فقرا و ضعفا مزرعه آباد میکند و در موقع حکومت، عدالت را محور حکومت قرار میدهد و شیوه حکومت عادلانه را به جهانیان میآموزد.
امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» در نامهای که در نهج البلاغه نیز آمده است[9]، منشور حکومتی خود را بیان میدارند. این نامه بدون فکر قبلی و هنگامی که مالک اشتر سوار بوده تا به مصر برود، نگاشته شده است. امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» در همان موقع روی تخته سنگی نشستند و این منشور را برای مالک نوشتند.
یکی از عالمان نصرانی بین منشور امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» و منشور سازمان الملل مقایسهای کرده و میگوید: دنیا جمع شدند و سه سال زحمت کشید و منشور سازمان ملل را نوشتند، وقتی نامه امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» را با آن منشور مقایسه کنیم، خواهیم دید که آن نور مطلق است و این سراسر ظلمت. نامه امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» یک دنیا علم است.
البته لازم به ذکر است وقتی میگوییم امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» شجاع بودند نه اینکه یک عکس خرافی بسازیم و یک شمشیر دو سر بر روی زانوی ایشان قرار دهیم! معنای شجاعت این نیست، بلکه شجاعت آن است که در هشتاد و چهار جنگ دلاورانه میجنگد، بیست و پنج سال سکوت و خانه نشینی میکند و در پنج سال حکومت، یک دنیا افتخار برای عالم بشریت میآفریند.
پینوشتها :
1. الأمالى الطوسى، ص 575؛ همچنین ر.ک: مناقب آل أبى طالب، ج 2، ص 370؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 42، ص 341؛ المناقب(للخوارزمى)، ص 130؛ کنزاالعمال، ج 11، ص 617؛ ینابیع المودّة، ج 2، ص 188و ...
2. شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 259؛ جهت اطّلاع بیشتر از مصادر این روایت در كتب اهل سنّت ر.ك: إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 5، صص 613- 618؛ ج 16، صص 406- 410؛ ج 21، صص 580- 585 و ...
3. غررالحکم، ص 119؛ شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 8.
4. نهج البلاغة، خطبه 179.
5. الخصال، ج 1، ص 310.
6. نهج البلاغة، نامه 45.
8. اسد الغابه، ج 4، ص 24.
9. مکارم الاخلاق، ص 100.
منبع :پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری