اجلاس اخیر سران عرب، طرحی را برای الحاق کشور بحرین به عربستان سعودی پیشنهاد داده است. واضح و مشخص است که طرح مذکور، ساخته و پرداخته ذهن مشکوک سران رژیم سعودی است که بوسیله عمال آنان در میان دولت های عربی دامن زده می شود.
شگفت است در جهانی که ادعای رعایت حقوق بشر، آزادی های مدنی و دفاع از تمامیت ارضی و استقلال ملت و کشورها، گوش عرش و فرش را کر کرده است، و در شرائطی که همه ملت های منطقه، یک صدا و یکدست، علیه ستم، بی عدالتی و نظام های دیکتاتوری، بپا خاسته اند، دولتی چون عربستان سعودی که لقب خادم الحرمین را با خود همراه دارد، به پشت گرمی سکوت دولت های امریکایی و غربی، از الحاق کشور بحرین به عربستان سخن می گوید!
این بار نخست نیست که کشورهای مدعی رعایت حقوق بشر و احترام به رای و نظر ملت ها، در برابر زورگویی آشکار رژیم آل سعود و آل خلیفه، هیچ گونه عکس العملی از خود نشان نمی دهند! از بدو خیزش مردمی در بحرین، دو رژیم آل سعود و آل خلیفه، بد ترین برخوردهای زورگویانه و غیر انسانی را با ملت بپا خاسته بحرین داشته اند و جالب اینکه تمام این برخوردها در مقابل چشمان رسانه های امریکایی و غربی و عربی، اتفاق افتاده و می افتد؛ اما تا کنون کوچکترین اعتراضی از سمت و سوی مدعیان حقوق بشر و دموکراسی و آزادی انسان ها، به گوش کسی نرسیده است!!
به نظر می رسد طرح الحاق بحرین به عربستان تازگی ندارد و در واقع این کشور خیلی پیشتر از اینها از مستعمرات عربستان سعودی بوده است؛ نهایت امر این است که تازگی ها تصمیم گرفته اند تا آن را به طور رسمی اشغال کرده و پس از آن، ضمیمه خاک عربستان سعودی کنند.
حرکت اخیر رژیم آل سعود در راستای طرح مبارزه با بیداری اسلامی انجام می پذیرد که البته در هماهنگی نزدیک با ایالات متحده امریکا و غرب قرار دارد. سران عرب حساب کرده اند که با ضمیمه کردن بحرین به عربستان سعودی، در آینده می توانند با خفه کردن هر نوع صدای آزادی خواهانه در کشورهای عربی، کنترول کشورهای بزرگ و کوچک عربی را کما فی السابق در اختیار داشته باشند.
اما با توجه به روحیات ملت آزاده بحرین، این طرح حتی در صورت موفقیت نیز به نفع عربستان و رژیم آل سعود تمام نمی شود.
در قدم نخست، ملت بحرین هیچگاهی زیر بار یک چنین ذلتی نخواهند رفت و به احتمال بسیار قوی، سعودی ها و آل خلیفه با مقاومت سرسختانه و مهار ناپذیر اکثریت مردم بحرین مواجه خواهند شد؛ مقاومتی که حتی در مخیله سران آل خلیفه و سعود نیز نخواهد گنجید. حذف یک کشور و ضمیمه آن با زور و اجبار به کشور دیگری، کار چندان سهل و آسانی نیست و آنهم در عصر و زمانی که همه ملتها، ارزش آزادی را درک کرده و حاضراند برای بدست آوردن آن از جان و مال شان به راحتی عبور کنند.
بد نیست سران عرب نگاهی به روحیات مردم قهرمان فلسطین انداخته و مقاومت 70 ساله آنان در برابر تجاوز اسرائیل هسته ای را در سرهای سنگی شان مرور کنند؛ آنگاه به روشنی در خواهند یافت که با سرنوشت ملت و کشور بحرین نمی توانند هر کاری که دل شان خواست بکنند.
بر فرض محال که سعودی ها در همدستی با دولت بحرین بتوانند بحرین را به عربستان ضمیمه کنند، اما عربهای سعودی آیا هیچ فکر کرده اند که برای مهار ملت بحرین به اضافه معترضان عربستانی در مناطق مختلف آن کشور، چه راهکاری باید بیندیشند؟! به نظر می رسد سران سعودی با این تصمیم عجولانه، با دعوت نامه های رسمی، بحران را به داخل مرزهای خویش خوش آمد می گویند!
شاید آنان فکر کرده اند که با سرکوب و ارعاب و کشتار زن و کودک و پیر و جوان، می توانند نظام ظالمانه خویش را دوام و بقاء ببخشند؛ اما این واقعیت را خود آنان نیز به خوبی می دانند که زمان این توهمات خیلی وقت است که سپری شده است.
بر فرض که سران دو آل خلیفه و سعود با یک چنین توهمی اقدام به عملی کردن طرح ضمیمه بحرین به عربستان کنند، اما پرسش اینجاست که آنان چه مقدار از مردم بحرین و عربستان را قلع و قمع خواهند کرد؟ آیا آنان می توانند اراده های پولادین یک ملت را سر بِبُرند؟! و آیا دولت ها و ملتهای مسلمان فقط به آنان نگاه خواهند کرد که آنان چگونه سرهای کودکان و نوجوانان مسلمان بحرینی را از تن جدا می کنند؟! آنهم ملت مسلمانی که جرم شان آزادی خواهی و بیزاری جستن از ستم حاکمان ظلم و جور است.
به نظر نمی رسد سران عرب در پیشنهاد کردن این طرح، زیاد جدی بوده باشند. باور بر این است که این طرح بیش از آنکه جنبه عملی و اجرایی داشته باشد، یک سیاست" بچه ترسانک" در برابر ملت بپاخاسته و سلحشور بحرین است. به اصطلاح معروف، آل خلیفه ملت بحرین را به مرگ می گیرد تا به تب راضی شوند! الحاق بحرین به عربستان، همان مرگ ملت بحرین است که به آن گرفته شده اند و دست برداشتن از خیزش و قیام و تحمل نظام ظالمانه آل خلیفه، در واقع همان تب طاقت سوزی است که باید به آن راضی شوند!
اما ظاهراً سران سعودی و آل خلیفه، قرار نیست تا از خواب سنگین قرون اوسطایی بیدار شوند و با نگاهی به اطراف وا کناف خویش، واقعیت ها را بهتر و شفاف تر ببینند. محض اطلاع دو آل خواب آلود باید عرض شود که دیگر زمان تحمل رژیم های خودکامه و خاندانی سپری شده است و هیچ ملتی خود را ملزم به پیروی از نظام های فسیل شده و تاریخ گذشته نمی داند.
به نظر می رسد نظام های سلطه به جای انتظار تحمل و بردباری از ملت ها در برابر ستم و اجحاف های آنان، به اصلاحات جدی در سیستم های بیمار و فاسد حکومتی خویش همت بگمارند؛ چرا که نقص و کاستی اصولی در شیوه حکومتی آنان است و نه در روش و کُنش ملت های آنان.