در هر عصر و زمانی، انسان هایی نیز بوده اند که از مدار ولایت خداوند گریخته اند و از آن فاصله گرفته و علنا یا به طور مخفیانه، پرچم مبارزه با ولایت را بلند کرده و نام خود را به عنوان ولایت ستیز یا ولایت گریز در تاریخ ثبت نموده اند.
گریز از مدار ولایت؛ چرا؟!
خبرگزاری آوا - کابل , 29 حمل 1391 ساعت 17:25
در هر عصر و زمانی، انسان هایی نیز بوده اند که از مدار ولایت خداوند گریخته اند و از آن فاصله گرفته و علنا یا به طور مخفیانه، پرچم مبارزه با ولایت را بلند کرده و نام خود را به عنوان ولایت ستیز یا ولایت گریز در تاریخ ثبت نموده اند.
از آغاز هستی و پا گذاشتن بشر بر روی کره خاکی، همواره کسانی بوده اند که نقش رابط بین خداوند متعال و دیگر زمینیان را ایفا کرده اند و بشر را به نحوی با مقام قدسی خداوند متصل ساخته اند. امام صادق(ع) در خصوص وجود این رابطه در هر عصر و زمانی می فرمایند: «إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلَّا وَ فِيهَا إِمَامٌ» «زمين هيچگاه از امام و حجت خداوند خالي نخواهد بود» (اصول كافی، ج1، ص 178). در طول تاریخ بشریت، هر عصری مقارن بوده است با وجود حجتی از حجج الهی و بشر همواره بیعتی را از ناحیه امام زمان خود، بر گردنش احساس می کرده است.
به همین موازات در هر عصر و زمانی، انسان هایی نیز بوده اند که از مدار ولایت خداوند گریخته اند و از آن فاصله گرفته و علنا یا به طور مخفیانه، پرچم مبارزه با ولایت را بلند کرده و نام خود را به عنوان ولایت ستیز یا ولایت گریز در تاریخ ثبت نموده اند.
با توجه با این مقدمه، ذکر این نکته هم ضروری است که، انسان فطرتا در جستجوی دین الهی و حقیقت جویی است و اصولا نمی توان انسانی را پیدا کرد که در ضمیر خود، به ما فوقی فراتر از خویش اعتقاد نداشته باشد؛ پس با توجه به این مطالب، سرّ ولایت گریزی یا ولایت ستیزی برخی از انسان ها در طول تاریخ چیست؟ چه چیزی باعث می شود برخی از انسان ها همواره حجت های الهی را انکار کنند و با آن ها مخالفت ورزند؟ به عبارت دیگر، رابطه اعتقاد قلبی به خداوند و دین از سویی، و انکار رسولان و نمایندگان او بر زمین از سوی دیگر چگونه است؟ به نظر می رسد این مساله متعلق به زمان خاصی نبوده است و از اول خلقت و مقارن با پیدایش شریعت، تا زمان حاضر، عده ای ساز مخالفت با اولیای دین را می زنند و با وجود اعتقاد قلبی به خداوند و دین و شریعت و درک ضرورت وجود نمایندگان الهی بر روی زمین، باز هم با اولیاء الهی مخالفت می کنند.
از آنجایی که قرآن کریم، سرگذشت انبیاء بزرگ و جریانات انکار و تکذیب آنها توسط قومشان را بیان کرده است، می توانیم با کنار هم قرار دادن این آیات به نتایج خوبی در رابطه با این مطلب برسیم که مطمئنا می تواند برای عصر حاضر نیز راهگشا باشد.
آنچه از قرآن کریم به دست می آید این است که علت اصلی مخالف انسان ها با رسولان و اولیای دین در هر عصر و زمانی، تردید بر سر مصداق بوده است نه اصل مدعا. این بحث که علل اختلاف بر سر مصادیق نبوت و امامت و حتی ولایت فقیه که در مسایل نازل تر مورد بررسی قرار می گیرد چیست، خود مطلبی است که باید به صورت مجزا و مفصل مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد. اما آنچه که در قدم اول از آیات قرآن کریم استنباط می شود این است که علت نپذیرفتن ولایت انبیاء و اولیای ایشان و گردن ننهادن به اطاعت آنان، تردید و ایجاد شبهه بر سر مصادیق نبوت و وصایت است، چنانچه قرآن کریم در این زمینه تصریح کامل دارد. اینک برخی از آیاتی که نشان گر اختلاف بر سر مصداق در خصوص مساله ولایت پذیری است، آورده می شود تا این مساله، که همواره از مسایل مهم و مبتلا به و از آزمایشات بزرگ الهی در هر زمانی بوده است، روشن تر و واضح شود.
خداوند متعال در بیان علت ایمان نیاوردن فرعون و اطرافیانش در برابر حضرت موسی علیه السلام، چنین می فرمایند: «فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ» «آنها گفتند: آيا ما به دو انسان همانند خودمان ايمان بياوريم، در حالي كه قوم آنها (بني اسرائيل) ما را پرستش ميكنند (و بردگان ما هستند).» (مومنون/47).
در خصوص دیگر انبیاء الهی نیز همین سخن در قرآن کریم به چشم می خورد:
«قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَآؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ «رسولان آنها گفتند آيا در خدا شك است؟! خدائي كه آسمانها و زمين را آفريده؟! او كه شما را دعوت ميكند تا گناهانتان را ببخشد، و تا موعد مقرري شما را باقي گذارد، آنها گفتند (ما اينها را نميفهميم همين اندازه ميدانيم) شما انسانهائي همانند ما هستيد و ميخواهيد ما را از آنچه پدرانمان ميپرستيدند باز داريد، شما دليل روشني براي ما بياوريد!» (ابراهیم/10).
«فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ» «اشراف كافر قومش (در پاسخ) گفتند ما تو را جز بشري همچون خودمان نميبينيم، و كساني را كه از تو پيروي كردهاند جز گروهي اراذل ساده لوح نمييابيم، و فضيلتي براي شما نسبت به خود مشاهده نميكنيم بلكه شما را دروغگو تصور ميكنيم.» (هود/27).
«قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمن مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ» «اما آنها (در جواب) گفتند: شما جز بشري همانند ما نيستيد، و خداوند رحمان چيزي نازل نكرده، شما فقط دروغ ميگوئيد!» (یس/15).
در تمام آیات مورد مشابهی به چشم می خورد و آن هم قبول نکردن مصادیق نبوت است، نه اصل وجود وحی و ضرورت وجود نبی. آیات قرآن کریم در این خصوص فراوان است و طبق بررسی های انجام شده، می توان گفت اختلاف بر سر مصادیق، همواره موجب سر پیچی از اطاعت اولیای الهی است.
این قضیه را می توانیم در زمان حاضر، در خصوص ولایت فقیه، که دنباله راه امامت در زمان غیبت است، نیز مشاهده کنیم. فقط باید توجه داشت که گردن نهادن به اطاعت از ولی، در هر عصری یکی از امتحانات بزرگ خداوند است.
کد مطلب: 40112