دنیای غرب که هنوز هم خوی و خصلت ضد اسلامی دارد و منافع خود را از طریق استعمار و استثمارگری دنبال می کند، همواره کوشیده تا از طریق به راه انداختن جنگ فکری و فرهنگی، زمینه حضور خویش را در کشورهای اسلامی مساعد و هموار سازد .
جنگ فرهنگی غرب در افغانستان(4)
خبرگزاری آوا - کابل , 26 حمل 1391 ساعت 16:41
دنیای غرب که هنوز هم خوی و خصلت ضد اسلامی دارد و منافع خود را از طریق استعمار و استثمارگری دنبال می کند، همواره کوشیده تا از طریق به راه انداختن جنگ فکری و فرهنگی، زمینه حضور خویش را در کشورهای اسلامی مساعد و هموار سازد .
افغانستان کشوریست دارای تاریخ فرهنگی و تمدنی پنج هزار ساله و به باور بیشتر کارشناسان فرهنگی و شرق شناسان، این کشور به عنوان چهار راه تلاقی فرهنگ ها و تمدن های بزرگ بشری محسوب می گردد و تمدن هایی چون فرهنگ و تمدن اسلامی، باختری، اوستایی، یونانی، بودایی و غیره در سیر فرهنگی این سرزمین رسوخ داشته است. افغانستان پرورش دهنده آثار تاریخی تمدن های مختلف چون بزرگترین معبد زرتشتیان در دوره ی اوستایی و بزرگترین پیکره ی بودا در عصر بودایی ها بوده و گهواره بزرگترین شخصیت های علمی و عرفانی چون بوعلی سینای بلخی، جلال الدین محمد بلخی، ناصر خسرو بلخی، سنایی غزنوی و شخصیت های دیگری که خدمات ارزنده علمی و معنوی را به جهان عرضه نموده اند، است.
این سرزمین بعد از اوایل قرن ۱۹ دستخوش حوادث ویرانگر و استعمارگرانه گردید که زمینه رشد و توسعه فرهنگی را کم ساخت. و سرانجام، جنگ های ویرانگر سه دهه اخیر و مهاجرت ها، افغانستان را که چون الگویی از پرورش و تنوع تمدن و فرهنگ های بزرگ بحساب میرفت با مصیبت بزرگ بنام بحران فرهنگ و تمدن دست و گریبان کرد.
در جریان دو دهه اخیر افغانستان شاهد بوجود آمدن حکومت های مختلف با مفکوره های گوناگون دینی، فرهنگی و عقیدتی بود که تأثیرات ویرانگری بر روحیه و افکار مردم به خصوص نسل جوان گذاشت. این تحولات مردم را دامنگیر مشکلات دیگری ساخت که به تدریج کلمه فرهنگ و تمدن به یک واژه فراموش شده در اذهان مبدل گردید.
جای رشد و توسعه فرهنگی را بیم مردن از گرسنگی و نجات از ظلم و بیچارگی گرفت، جای بو علی سینای بلخی و ناصر خسرو بلخی را ملا عمر، اسامه و دیگر عناصر دهشت وانتحار. در یک کلمه اینکه، افغانستان را بی همه چیز ساختند. دیگر این سرزمین مهد پیدایش فرهنگ، تمدن و قهرمانان نبود. افغانستان با پشت سر نهادن حکومت بنیادگرایانه طالبان وارد حکومت دموکراسی و آزادمنش پساطالبان گردید که رهگشای باب فساد اخلاقی، بحران هویت، بحران فرهنگ و هزاران مشکلات دیگر برای مردم و بخصوص نسل جوان شد. به تدریج برای نسل جوان این نگرش را به وجود آوردند که هر کس ریخت و قیافه غربی داشته باشد مدرن ومدنی به حساب می آید. و هرکس بیشتر از لباس ها و فرهنگ غربی استفاده نماید بیشتر متمدن تر و با فرهنگ تر می نماید. به همین رویکرد، فرنگ رفتگان خود را رستگارانی می دانند که از دوزخ افغانستان نجات یافته و در سرزمین نیکی ها فرود آمده اند. درعین حالیکه همین فرنگستان، موزیم های شان با آثار باستانی و فرهنگی ما مزین شده اند و به آنها می بالند.
شیفتگان فرهنگ غربی، نجات افغانستان را عبور از فرهنگ سنتی وپذیرش فرهنگ مدرن غربی می دانند. در طول تاریخ کشورهای اسلامی یکی از گفتمان های نجات بخش از وضعیت نا مطوب، تجویز همین گزینه بوده است.
در افغانستان این ایده با قدرت تمام از طرف صاحبان قدرت با قوت تمام مطرح و اجرایی گردید. امان الله خان پایه گذاراستقلال سیاسی کشور، درعین حال خود فروختگی فرهنگی را نیز پایه گذاری کرد. این اندیشه تا بدین روز به مسیر خودش ادامه داده است. و اینک جدا از سلسله قدرت، توسط فرهنگیان بی بصیرت فرهنگ سازی می گردد. این فعالیت ها با رویکرد نرم افزاری سمعی و بصری در افغانستان به شدت دنبال می شود. تلویزیون های آزاد و پخش فیلم های مبتذل غربی فرهنگ غرب را به شدت در افغانستان گسترش می دهد. دلیل این همه خود باختگی های فرهنگی و تهاجم فرهنگ بیگانه، توجه نکردن مسؤلان حکومتی و فرهنگیان اسلامی در حراست از ارزشهای فرهنگی و تاریخی ما می باشد.
امروز افغانستان در مسیر افراط و سقوط در دام تهاجم فرهنگ های بیگانه و غیر اسلامی به حرکت است و مظاهر غربی و ناهنجاری های فرهنگی در افغانستان به وضوح به چشم می رسد.
از سوی دیگر دنیای غرب که هنوز هم خوی و خصلت ضد اسلامی دارد و منافع خود را از طریق استعمار و استثمارگری دنبال می کند، همواره کوشیده تا از طریق به راه انداختن جنگ فکری و فرهنگی، زمینه حضور خویش را در کشورهای اسلامی مساعد و هموار سازد که تاثیرات آن در جامعه امروزی ما مشهود است.
همه به چشم سر می بینیم که فرهنگ و تمدن اصیل خود ما در قهقرا وفراموشی سپرده می شود و روز به روز افراد جامعه در این مورد بی مسؤلیت تر می گردند. در این فرصت به وجود آمده فرهنگ غربی بر فرهنگ اصیل غالب می گردد. دلیل این همه جز یک حرف بیش نمی تواند باشد و آن اینکه؛ "آبادی بتخانه زویرانی ماست." واینک بر فرهنگیان ماست تا این سرزمین را از بدبختی های دامنگیر نجات دهند.
این در حالی است که اکثرا در خواب غفلت فرو رفته و غافل از فرو رفتن ارزش های دینی در کام هیولای فرهنگ غرب هستند.
اگر سیر اوضاع فرهنگی کشور بدین منوال باشد، ما در سال های نزدیک به بحران هویت که فعلا در پله های ابتدایی آن قدم گذاشته ایم مواجه خواهیم شد. واقعا درد آورد است که سرزمین جلال الدین محمد بلخی و مهد تمدنهای بزرگ دنیا به چنین سرنوشتی گرفتار آید.
نویسنده: جاوید ارجمند
کد مطلب: 39835