تاریخ انتشار :سه شنبه ۱۵ حمل ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۰۳
کد مطلب : 39011
بن بست استراتژی ده ساله آمریکا در افغانستان(4)
چیزی دیگری که ذهن تحلیلگران را در قبال سیاست آمریکا دچارتنش می سازد سیاست فصلی آمریکا در برابر رویدادهای سیاسی است. سیاست فصلی آمریکا خیلی چیزهارا عیان وآشکار می سازد.
 براستی اهداف سیاسی آمریکا از طرح مصالحه با طالبان چه می تواند باشد؟ واقعیت اینست که استراتژی آمریکا در افغانستان به بن بست رسیده است. هزینه های جنگی آمریکا در افغانستان سرسام آور شده است. شاید آمریکا به مرحله ورشکستگی هزینه جنگی نرسیده باشد ولی سرانجامش همان خواهد بود که امپریالیستی دیگر قبل از آمریکا تجربه کرده است.
 
شوروی در افغانستان شکست نظامی نخورد آنچه که رمق تلاش شوروی را فروکاست فرسایش بودجه های نظامی بود. این فلاکت، شوروی را تا بدانجا کم رمق ساخت که اهدافش را نه فراموش که با حسرت رها کرد وتمام تلاشش برآن شد که جان سالم به در و آبرومندانه گلیمش را به خانه اش ببرد ولی هیچ فراری آبرومندانه تلقی نمی شود. 

اینک آمریکا را نیز این هراس گرفته است هرچند که هیچ اشغال گری فکر نمی کند که عاقبت مثل اشغالگران قبلی اش شود. کما همچنین که هیچ دیکتاتوری در کشورهای خاورمیانه فکر نمی کرد که سرنوشت اش مثل دیکتاتوران کشورهای همسایه اش شود. قذافی هیچ به ذهنش خطور نمی کرد که شبیه صدام شود. 

بدین طریق یکی از نشانه های تغییر سیاست آمریکا این است که آمریکا واقعا به بن بست رسیده است وبه اشتباه استراتژیک اش پی برده است. بی تردید آمریکا در برابر جنگ های فرسایشی وچریکی باخته است. و به آن است که با صلح با طالبان یک وضعیت آتش و خاکستر در منطقه به وجود بیاورد. چیزی دیگری که ذهن تحلیلگران را در قبال سیاست آمریکا دچارتنش می سازد سیاست فصلی آمریکا در برابر رویدادهای سیاسی است. سیاست فصلی آمریکا خیلی چیزهارا عیان وآشکار می سازد. 

روند مصالحه با طالبان و تقارن آن با انتخابات آمریکا نیز در بخش سیاست های فصلی آمریکا معنا پیدا می کند ویکی از اهداف طرح مصالحه بی تردید سوژه تبلیغاتی آمریکاست. اوباما برآنست که در ایام انتخاباتی اش اندکی ذهن رسانه هارا از جنگ وکشتار ووحشت خالی کند و با پیش کشیدن مفاهیم صلح وآرامش ذهن مردم را عوض کند وبا صلح موهوم ذهنیت مردم را تغییر بدهد تا بتواند این را به عنوان یک دست آورد برای مردم آمریکا عرضه کند تا مردم آمریکا را براین متقاعد کند که هزینه های شان در افغانستان هدر نرفته وسربازان شان در راه صلح کشته شده است. 

هدف دیگر از طرح مصالحه جلوگیری از تکرار چیزی است که در عراق برای آمریکا اتفاق افتاد. واقعیت اینست که آمریکا در عراق شکست مفتضحانه را نصیب شد. هرچه را در این چند سال بافته بود یک باره باخت. اگر می دانست که آوردن صلح و دولت سازی وقطع رابطه جدی با مخالفین دولت باعث تمرکز دولت عراق وختم مسئولیت آمریکا در عراق می شود این کاررا نمی کرد. 
واینک همین خودش تجربه شده که در افغانستان از این راه نرود. براین است که از مخالفین دولت افغانستان نیز مهره هایی را برای خود نگهدارد.
 
وضعیت افغانستان را نیمه تمام بگذارد تا ختم کار ونوبت خروج همیشگی اش نرسد. در این صورت با حفظ مهره های حافظ منافعش در دولت، خود در پادگان های نظامی استراتژیک اش جابجا خواهد شد و در مسایل افغانستان مانند ژاپن غیر مستقیم شریک خواهد گردید. شکست مفتضحانه آمریکا در عراق وخروج سرشکسته اش باعث ضعف واقتدار سیاسی آمریکا در منطقه خاورمیانه گردید. بدین جهت آمریکا بر آنست که اقتدار وهژمونی اش را دوباره بازسازی کند لذا بازیی سیاسی را شروع نمود که دولت های اروپایی را هم بدان درگیر کرد وآن مساله تحریم ایران ومساله سوریه است. دولت قطر همکار جدید آمریکا در منطقه وبهترین همگام در این بازی است. 

انتخاب قطر به عنوان مقر نمایندگی طالبان نیز یک واقعیت دیگر را عیان می سازد وآن اینست که آمریکا از تمام همبازی های سابقش بی اعتماد شده است و بر آنست که این بازی را با همکاری یک کشور جدید ادامه بدهد. کشور قطر از میان تمام کشورهای عربی واسلامی برای آمریکا کار آمد تر به نظر میرسد.
هر چند که کشورھای ثروتمند عرب از جمله عربستان سعودی، کويت، قطر، امارت متحدۀ عربی و بحرين از شروع فاجعه ی افغانستان تا کنون در تمام رويداد ھای سياسی افغانستان نقش تعيين کننده داشته اند. قطر اما، از آنجا که در سرو سامان دادن تجاوز ايالات متحده ی آمريکا و شرکای نظامی اش برافغانستان، عراق و ليبي نقش به سزا داشته است، اکنون نيز می تواند نقش ارزشمندی درآغاز و پيشرفت مذاکرات طالبان وآمريکا ايفاء نمايد . 

دولت قطر در عملیات ناتو برضد حکومت قذافی همکار رسمی دولت های غربی بود و اکنون در تلاش است تا زمینه را برای اجرای چنین سناریویی در سوریه نیز فراهم کند. قطردر تجزیه سودان که آرزوی دیرینه غرب بود نیز نقش اساسی را ایفا کرد. 

قطر در عین حال میزبان یکی از بزرگترین پایگاه های نظامی آمریکا در خلیج فارس و خاورمیانه است. انتخاب قطر به حيث مرکز مذاکرات ميان طالبان و آمريکا می تواند از زوايه ی وضعیت حاکم برخليج فارس، نیز مورد تحليل و ارزيابی قرار گيرد. ھمانگونه که بر آگاھان و تحليلگران مسايل استراتيژيک منطقه به روشنی ھويداست، پلان ھای مشترک اسرائيل، آمريکا و ساير متحدين نظامی شان عليه ايران آھسته آھسته به مرحله اجرا در می آيد. قطر و طالبان ھر دو می تواند، به طور مستقيم يا غيرمستقيم، درتحقق چنین اھداف ، نقشی مھمی انجام دھند. 

نویسنده: یاسین حکیم
منبع : خبرگزاری آوا -کابل
https://avapress.net/vdcdfz0s.yt0nf6a22y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

گفتگوي صلح بامخالفان دولت افغانستان بازيچه رسانه ها:
روند مذاكره بامخالفان ازسوي امريكاچندان تازگي بيژه ندارد وكشورهاي ابرزورجهان درحال خودشان را درتلاش مصالحه بامخالفان مسلح دولت مصروف نشان مي دهند كه درجريان ده سال صداهاي داخلي ازافغانستان براي دعوت به اين پروسه تاهنوزكشيده مانده وهنوزكسي نيست كه اين صداهارابشنود وازجانب هم گروه طالبان كه طرف جان دارمذاكره بادولت افغانستان است درمقابل اين صداهاآدم مي كشتند وهم اكنون هم مي كشند دربدل اين صداهامخالفان ناراضي ازكرزي مكتب هاي مردم رابه آتش كشيدند وهم اكنون نيزدرفكرسوختاندن مكاتب هستند كه نمونه روشن شان تيزاب پاشي دوكودك مكتبي درحال ازسوي افرادمسلح ناشناس درولسوالي اندرولايت غزني تيزاب پاشي وبه بي رحمي كشته شدند كه لباس هاي مكتب به تن داشتند. اين صداهاتابه حال ازسوي هيچ كسي شنيده نشده است وتنهاواقعيت هابازيچه رسانه ي شده وبس.
اين گفتگوي كه ازسوي مقام بدستان درافغانستان روزبه روزجهاني ترمي شودازكجابايد شروع شود؟
تابه حال علم داران اين روند آغازاين رشته را دريافت نكرده اند واينهانمي دانند كه اين پروسه راازكجاآغازوبه كجاپايان دهند. وچه بسارهبري اين روند كه تابه حال ازآن خبري نيست.
پس به نظرمن كه بايد مقامهاي كه سنگ آوردن صلح رابه سروسينه شان مي زنند بايد اين روندرا ازجاي اصلي شان آغازمي كردند كه چنين نشده است.
آغازاين روند تنهازمان بود كه پاكستان به گونه علني دركشتن اسامه بن لادن متهم به دست داشتن بامخالفان مسلح وبرادرخوانده آقاي كرزي شد.
دراين زمان دولت افغانستان بايد دامن جامعه جهاني رامي گرفت وبه آنهابرادروارمي گفت كه اگرشمادرفكرتامين ثبات درافغانستان هستيد پس بياييد باهمين ايتلاف تان وباهمين قواي نظامي تان حملات تان را بالاي پاكستان تشديد بخشيد وماافغاني هاهم كه دركنارشمابه عنوان سياه كشكرواگراصلحه نداريم باشعارهاي مان دركنارشماهستيم پس آن زمان بود كه روند صلح خودبخود به افغانستان ازدر ديوارافغانستان به اين كشوروارد مي شد.
چرا؟
بخاطركه پايگاه اصلي مخالفان دولت افغانستان همانگونه كه پس ازكشتن بن لادن ثابت شد پاكستان است.
پس ازخم كردن پشت همكاري پاكستان قدرت انحصارطلب وخونخوارمخالفان كه انفجارمي دهند ،آدم مي كشند ومكتب درمي دهد پس ازين كم كم تضعيف مي شد وسرانجام بدون اين كه مصارف دالري وموترهاي گران قمت براي مقامهاي صلح خريده مي شد صلح به گونه ارزان وازجاي خود وبه وقت خود وارد افغانستان مي شد وپس ازآن افغانستان مي شدبازاربرادري وكشوركه همه باآرامش وآسايش زندگي شبانه روزي شان راسپري مي كردند.
اما هنوزهم مقامهاي ابردالرمازوروقت دارند.وياهم مي توانند به گذشته شان برگردد وازآنجاشروع كند كه آقاي كرزي گفته بود( كه ماپس ازين باپاكستان مصالحه مي كنيم نه باطالبان) يادش بخيراين گفته هاكجاشد؟
طالبان كه دولت افغانستان را طرف مصالحه شان نمي گيرد امريكاكه درظاهرنمي تواند ازدولت افغانستان جداشود پس دراين اينجاست كه گفتگوي صلح تنهابازيچه رسانه هاشده وسلام.
نويسند:
محمدرضانظري
رئيس جامعه مدني آسايش وخبرنگار