با نگاهی گذرا به وضعیت جوانان به راحتی می توان دریافت که تا چه اندازه این قشر فعال از جامعه خود نومید گشته و بدین لحاظ تکاپویی برای رشد خویش و انکشاف کشور خود ندارند.
جوانان افغان، قربانیان خاموش؛آینده از آن کیست؟!
خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل , 7 حمل 1391 ساعت 19:04
با نگاهی گذرا به وضعیت جوانان به راحتی می توان دریافت که تا چه اندازه این قشر فعال از جامعه خود نومید گشته و بدین لحاظ تکاپویی برای رشد خویش و انکشاف کشور خود ندارند.
در سراسر دنیا توجهی خاص به جوانان کشورها صورت میگیرد، جوانان به عنوان نیروی فعال و تازه نفس و همچنان دارای قوت و انگیزه پیشرفت در زمینههای گوناگون در واقع بانیان ترقی و دستیابی به تکنالوژی، رشد اندیشههای نو و بکر و مروج نوگرایی و پیشرفت هستند، بدین لحاظ سردمداران کشورها نیز با درک این امر مهم همواره در صدد تامین نیازها و ایجاد فرصتهای مفید برای جوانان میباشند تا با سرمایهگذاری روی این نیروی فعال، کشور خود را از هر لحاظ توسعه بخشند، چیزی که در افغانستان اکنون در پس پردههای فراموشی دولتمردان خفته است.
کشور ما با داشتن درصد بالایی از جوانان میتواند فرصتی بهتر و بیشتر از کشورهایی داشته باشد که آمار نیروی جوانشان کمتر است و از این شاخصه مهم باید در جهت ترقی خود بهره ببرد اما موضوعی که در طی ده سال گذشته درکشورهیچ گاهی بدان توجه نشده، مشکلاتی است که جوانان را در حصار خویش قرار داده و آنان را از هرگونه تکاپو باز داشته است.
فراهم نبودن زمینههای رشد در عرصههای گوناگون برای جوانان بر اثر بیتفاوتی مسؤلان عرصه های ذیربط در واقع سبب شده تا جوانان از تلاش برای ترقی و پیشرفت باز مانند و چنانچه گاه گاهی هم ابتکاری از سوی جوانی صورت میگیرد باز هم به دلیل بیتوجهی مسئولین به خاموشی گراییده و از ادامه باز میماند.
حتی عرصه ورزش کشور نیز که از عرصه های پربار بین المللی به شمار میرود بر اثر غفلت مسئولین کشور و عدم رسیدگی به این عرصه از پیشرفتهای سریع بازمانده، گرچند که با کوچکترین زمینهای که تا به حال برای جوانان ورزش کار فراهم شده افتخارات خوبی کسب نمودهاند و این نشانگر اوج انگیزه قوی در آنان و استعدادهای سرشارشان میباشد.
از ورزش که بگذریم در دیگر عرصههای اجتماعی نیز توجه چندانی به جوان این مرز و بوم صورت نمیگیرد و جوانان گاها بر اثر سرخوردگی ناشی از بیکاری و عدم زمینههای رشد تحصیلی و شغلی یا راه هجرت پیش گرفته و فراموش میکنند که کشورشان نیاز به بازسازی دارد یا آن که به دام اعتیاد و دیگر منحرفات میافتند.
با نگاهی گذرا به وضعیت جوانان به راحتی می توان دریافت که تا چه اندازه این قشر فعال از جامعه خود نومید گشته و بدین لحاظ تکاپویی برای رشد خویش و انکشاف کشور خود ندارند.
مراکز تعلیمی و تحصیلی نیز مانند دیگر ادارات و جامعه آشفته افغانستان دستخوش زد و بندهایی است که استعدادها و امیال جوانان را در نطفه خفه میکنند، دیده میشود که جوانی سرشار از استعداد و توانایی که میتواند خشتی و چه بسا خشتهایی محکم در بنای کشور را روی هم نهد به دلیل آن که حامی ندارد و در مراکز تحصیلی نیز یا واسطه حاکم است یا خود به خاطر فقر شدید امکان ادامه تحصیل را از دست میدهد، به فردی فاقد توانایی تبدیل میشود که حتی ممکن است با تشدید روحیه نومیدی در خود به سربار جامعه نیز مبدل گردد، چیزی که در حال حاضر در میان قشر عظیمی از جوانان دیده میشود. به راستی مسئول این سرخوردگی و رکود زندگی جوانان این سرزمین چه کسی میباشد؟
رئیس جمهور، معینیت جوانان وزارت کار و امور اجتماعی، مردم و یا...؟
در این شکی نیست که کشورهای پس از بحران جنگی مانند افغانستان در گذر از بحران، نیاز به زمانی دارند تا دوباره احیا گردند و کمبودهای خود را جبران سازند اما نباید فراموش کرد که همین کشورهای پس از بحران و جنگ نیز بیشترین سرمایهگذاری و تمرکز را بر روی جوانان کشور خویش دارند و از نیروی ایشان در جهت بازسازی و نوسازی دیارشان بهره میگیرند اما دیده میشود که جوانی با هزار امید و آرزو از مراکز تحصیلات عالی با تخصصهای خاص فارغ میشود و بعد این جاست که تازه بیکاری و طرد وی از جامعه آغاز میشود با بهانههایی نظیر اين که وی بیتجربه است، بیواسطه است و حتی با گفتاری مانند این که «باید به ریشسفید احترام گذاشت، نباید جای وی را به جوانی خام و بیتجربه داد!.»
در پاسخ باید گفت چنانچه قرار باشد که هیچ گاه جوانی نتواند جای کهنسالی را بگیرد پس مملکت باید به دست نیرویی فاقد فعالیت و جنب و جوش لازم، اداره شود و نیروی جوان، پویا و فعال کشور منتظر بماند تا دوره جوانیاش با تمام شور و اشتیاق به ترقی بگذرد و بعد....
دولت افغانستان گاها در اقداماتی نمادین به تشویق جوانان میپردازد که این نمیتواند راهگشای اصلی مشکلات آنان باشد، بلکه ادامه بیتوجهی به جوانان، قشری سرخورده را به بار میآورد که سربار جامعه و باعث رکود آن خواهند شد.
این که بازسازی در کشور به کندی پیش میرود و گاه متوقف میشود در کنار علت اصلی آن که حضور و دخالتهای بیجای خارجیهاست، زايیده غفلت از رسیدگی به جوانان از سوی صاحبان مسئولیت در دولت افغانستان نیز هست، جوان افغان در حال حاضر هیچ روزنه امیدی را پیش روی خود ندارد، یا به تقلید از دیگر ممالک (بدون توجه به مفید یا غیر مفید بودن آنها) میپردازد یا کنج عزلتی برگزیده و فارغ از هر تلاشی روزگار میگذراند.
اما مسئولین باید بدانند که ادامه بیتوجهی به مشکلات جوانان و عدم رشد و ترقی آنان، کشور در آیندهای نه چندان دور با بحرانی عظیم روبهرو میشود، کشور مصرفی افغانستان از آنچه که هست نیز محتاجتر خواهد شد.
جوانان رکن اصلی هر کشورند و باید دولتمردان به این امر توجه نشان دهند، صرفا ایجاد یک معینیت به نام جوانان یا تشویق هایی سمبولیک که گاه به گاه اتفاق میافتد نمیتواند جوانان خسته این دیار را به پویایی برساند و وادارشان سازد به آن که تکانی به خود داده و تلاش خود را برای آبادانی کشورشان از سر گیرند.
بدون شک همه میدانند که جوانان آیندهساز کشورند و در صورتی که ایشان نباشند آینده از آن چه کسانی خواهد بود؟!
نویسنده: مرضیه جعفری
کد مطلب: 38566