کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

نو محافظه كاري آمريكايي از فراز تا نشيب

خبرگزاری صدای افغان(آوا)سرویس بین الملل , 27 قوس 1387 ساعت 17:14


بررسي و شناخت و تحليل عملكرد دوران هشت ساله‌ي حضور بوش در كاخ سفيد بيش از هر چيز ديگر مستلزم بررسي يك جريان فكري است كه اصطلاحا نومحافظه كاري (new conservatism) ناميده مي شود. 

نو محافظه كاري انديشه اي است كه درسايه‌ي تحولات دهه‌ي 1960 ميلادي در ايالات متحده‌ي آمريكا از درون حزب دموكرات پديد آمد و به راست گرايي و حزب جمهوري خواه گرايش پيدا كرد. جرياني كه در دوران دونالد ريگان توانست به شبكه ها و دستگاه هاي اجرايي ايالات متحده‌ي آمريكا نفوذ پيدا كند و در دوران جرج بوش دوم توانست به مهم ترين انديشه‌ي سياسي تاثيرگذار بر سياست و حكومت ايالات متحده‌ي آمريكا تبديل شود.
 
درحقيقت بدون شناخت و مطالعه‌ي انديشه‌ي نو محافظه كاري هر گونه ارائه‌ي تحليل و ديدگاه در رابطه با عملكرد دولت جرج بوش و سياست هاي كاخ سفيد در اين دوره هشت ساله بي نتيجه خواهد بود. 

موضوع مقاله اي كه در پيش رو داريد نگاهي است به جريان نومحافظه كاري و تاثير آن بر مقوله هاي سياست و حكومت در آمريكا در فاصله‌ي سال هاي 2001 تا 2009 ميلادي كه در آن سعي شده است ابتدا به سير تاريخي و تكاملي اين جريان پرداخته شود و سپس به مهمترين مباني انديشه اي و مولفه هاي فكري اين جنبش اشاره ای گذرا داشته باشد. 

همانطور كه در ابتداي نوشتار ذكر شد تحولات آمريكا در دهه‌ي 1960 مقدمات شكل گيري جنبش نو محافظه كاري را در صحنه‌ي سياست و حكومت آمريكا فراهم كرد.(1)
 حوادثي مانند اوج گيري جنگ سرد، آغاز جنگ ويتنام، رشد چپ و چپ گرايي در آمريكا، گسترش نفوذ سياست مداران سياه پوست در حزب دموكرات، شكل گيري جنبش هاي حقوق مدني سياه پوستان آمريكا و... حوادثي بودند كه باعث شدند كه عده اي در حزب دموكرات آمريكا به بحث و بازنگري اصول و عملكرد اين حزب در آن دوره از تاريخ ايالات متحده بپردازند و نهايت از اين حزب منشعب شده و به راست و راست گرايي محافظه كاري گرايش پيدا كنند. 
]
در دهه‌ي هفتاد ميلادي تعداد زيادي از نو محافظه كاران با گردآمدن دور سناتوري ضد كمونيست به نام هنري جكسون خود را در صحنه‌ي سياسي آمريكا مطرح كردند اما با تمام اين ها به عنوان دموكرات شناخته مي شدند.
 
آن چه كه باعث شد نومحافظه كاران علنا از حزب دموكرات منشعب شوند به دوران رياست جمهوري جيمي كارتر باز مي گردد. كارتر در آن برهه از تاريخ، سياست تنش زدايي با شوروي را در پيش گرفت و اين براي نو محافظه كاران كه همواره خواهان برخورد شديد با شوروي و طرفدار تداوم جنگ سرد بودند بسيار ناخوشايند بود، لذا در دور بعدي انتخابات رياست جمهوري علنا حمايت خود را از دونالدريگان جمهوري خواه اعلام كردند.
 
بعد از پيروزي ريگان تعدادي از نو محافظه كاران وارد دستگاه سياست و حكومت آمريكا شدند و به سمت هاي حساسي در دولت ريگان دست يافتند. 

به عنوان مثال در اين دوره كريك پاتريك به عنوان نماينده آمريكا درسازمان ملل متحد انتخاب شد و ريچارد پرل به معاونت وزارت دفاع، كنت آدلمن به رياست اداره‌ي كنترل تسليحات، ريچارد پايپز به رياست شوراي عالي امنيت ملي و... منصوب شدند كه همگي از چهره هاي شاخص جريان نو محافظه كاري به شمار مي آمدند.
 
بعد از ريگان، نو محافظه كاران چندان مورد توجه واقع نشدند و اين دوران كه برخي از آن به دوران ركود نومحافظه كاري آمريكا ياد مي كنند، تا سال 2001 ميلادي يعني سالي كه جرج بوش دوم در كاخ سفيد مستقر شد ادامه يافت. در واقع دوران جرج بوش دوم را مي توان دوران نو محافظه كاري در آمريكا عنوان كرد تا دوران حزب جمهوري خواه،‌ چرا كه در حدود 20 پست حساس اجرايي در وزارت خانه هاي دفاع، خارجه، شوراي امنيت ملي و... در اختیار آن ها قرار گرفت. 

نو محافظه كاري انديشه اي است كه در سال هاي جنگ سرد رشد و نمو پيدا كرده است. مباني فكري اين جريان بيشتر از اين كه از شرايط جديد جهاني ناشي شده باشد از حال و هواي دهه هاي هفتاد و هشتاد ميلادي تاثير پذيرفته است.
 
اتكاء به نيروي نظامي به عنوان مهم ترين اهرم تاثيرگذار در معادلات جهاني، ترويج يكجانبه گرايي، مقابله با هرگونه تهديد احتمالي كه متوجه ايالات متحده‌ي آمريكا باشد، حمايت همه جانبه از اسرائيل، ترويج آرمان ها،‌ ارزش ها و فرهنگ تمدن آمريكايي، اعتقاد به جهان تك قطبي و... از مهم ترين مباني اين جريان فكري به شمار مي روند كه در سال هاي حضور اين جريان در عرصه‌ي سياست و حكومت آمريكا به خوبي نمود عملي پيدا كردند.
 
از مهم ترين نظريه پردازان نومحافظه كاري در شرايط كنوني مي توان به ايروينگ كريستول و نورمن پادهورتز اشاره كرد. شخصيت هايي كه معتقدند آمريكا در شرايط كنوني بيش از هر كشور ديگر حق سيادت بر نظام بين المللي را دارد و در اين راستا نبايد از هيچ گونه اقدامي شانه خالي كند. نو محافظه كاران بزرگترين طراحان حمله به عراق به شمار مي آمدند. آن ها نخستين بار طرح حمله به عراق را در سال هاي مياني دهه‌ي نود در دوران رياست جمهوري كلينتون مطرح كردند لكن در آن زمان چندان به آن ها توجه نشد. 

نو محافظه كاري آمريكايي چند تفاوت اساسي با محافظه كاري آمريكايي دارد نخست اينكه نو محافظه كاري از منظر اقتصادي و سياسي از مشي ليبرال حمايت مي كند ولي از ديد فرهنگي و اجتماعي با محافظه كاران آمريكا اشتراك نظر دارند.
 
به عنوان مثال ازمنظر اقتصادي و سياسي از بازارآزاد اقتصادي، كاهش ماليات، گسترش دموكراسي و... حمايت مي كنند ولي از منظر فرهنگي و اجتماعي به اصول مذهبي، اصالت خانواده، حفاظت از سنت هاي ديرينه‌ي تاريخي وفا دارند و از مخالفان عمده‌ي جنبش هاي فمينيستي به شمار مي روند. 

تفاوت ديگري كه نو محافظه كاري با محافظه كاري آمريكايي دارد را مي توان در تاكيد بيش از اندازه بر نظامي گري و اتخاذ رويكردهاي تهاجمي عنوان كرد. محافظه كاران هر چند به نظامي گرايي مشهورند،‌ اما شدت و حدت استرات‍يژیست هاي نو محافظه كار را به هيچ وجه ممكن ندارند. 

آرمان گرايي يكي ديگر از تفاوت هايي است كه ميان نو محافظه كاران و محافظه كاران به چشم مي خورد، به عبارتي ديگر آرمان گرايي موجود در محافظه كاري در نو محافظه كاري چندين برابر مي شود و به عنوان يك مبنا و ملاك بسياري از سياست ها و استراتژي ها در نظام سياسي را تحت تاثير قرار مي دهد. 

نو محافظه كاران در شرايطي در سال 2001 ميلادي به قدرت بازگشتند كه بسياري بر اين باور بودند كه با پايان جنگ سرد و فروپاشي اتحاد شوروي، نو محافظه كاري ديگر فلسفه‌ي وجودي خود را از دست داده است. اما آن چه كه باعث شد اين جريان مجددا مورد توجه دستگاه سياسي وحكومتي ايالات متحده‌ي آمريكا قرار گيرد حادثه اي بود تحت عنوان يازده سبتامبر كه فضا را براي مطرح شدن هر چه بيشتر انديشه هاي اين جريان فراهم كرد.
 
تا قبل از يازدهم سبتامبر 2001 ميلادي جرج بوش در سياست خارجي برنامه هايي مشابه برنامه هاي بيل كلينتون را پياده مي كرد اما بعد از اين ماجرا بود كه رسانه هاي نو محافظه كار به تحليل علل و عوامل بروز اين حادثه پرداختند و بعد از مدتي مورد توجه جرج بوش قرار گرفتند و جذب دستگاه هاي سياست خارجي و امنيتي ايالات متحده شدند. 

نو محافظه كاري آمريكايي هم اكنون بعد از هشت سال حضور عرصه‌ي سياست وحكومت آمريكا عملا به بن بست رسيده است. 

سياست هاي يكجانبه گرايانه و نظامي محور اين جريان تا كنون هيچ گونه دستاورد بايد و شايدي را كه منتقدان آن ها قانع كند در پي نداشته است.

چهره‌ي آمريكا بيش از هر زمان ديگر در طول تاريخ سياست خارجي اين كشور مخدوش شده است و جبهه‌ي مبارزه با تروريسم ديگر هماهنگي سال هاي اول مبارزه با تروريسم را ندارد و گمان نمي رود كه اين جريان راه حل جديدي را براي عبور آمريكا از اين منجلاب ها در نظر داشته باشد. 

---------------------------------------------------------
1- البته ديدگاه ديگري نيز در اين ميان وجود دارد كه سرآغاز تاسيس جريان نو محافظه كاري را در آمريكا به دوران رياست جمهوري فرانكلين روزولت يعني به سال هاي دهه‌ي 1930 ميلادي مرتبط مي دانند كه در واكنش به اتخاذ برنامه‌ي « سياست جديد» از سوي فرانكلين روزولت اعلام موجوديت كردند.


کد مطلب: 3707

آدرس مطلب :
https://www.avapress.com/fa/article/3707/نو-محافظه-كاري-آمريكايي-فراز-نشيب

آوا
  https://www.avapress.com