رویکرد جدید و جدی امریکا و غرب در راستای ایجاد نقشه خاورمیانه بزرگ، خطری است که توجه جدی و اقدام جدی تر تمامی قدرت های منطقه ای را می طلبد.
طالبان، دیگر اولویت اول نیست!
خبرگزاری صدای افغان(آوا)-کابل , 8 حوت 1390 ساعت 19:10
رویکرد جدید و جدی امریکا و غرب در راستای ایجاد نقشه خاورمیانه بزرگ، خطری است که توجه جدی و اقدام جدی تر تمامی قدرت های منطقه ای را می طلبد.
واقعیت این است که دغدغه بازگشت طالبان، به تشویش فکر و ذهن عموم ملت افغانستان تبدیل شده است.
مردم افغانستان بدلیل تجربه دوران نهچندان خوشایند طالبانی، از آمدن این گروه و مسلط شدن دوباره آنان بر جان و مال و خاکشان، شدیدا بیمناک و نگرانند. اگر چه هر از گاهی برخی از سخنگویان و رهبران آنان، در صورت بازگشت نظام طالبانی از اعتدال در رفتار خویش با مردم حرف میزنند، اما عملکرد آنان در گذشته و رفتار آنان در زمان کنونی، باعث شده تا مردم افغانستان، حرفهای آنان را باور نکنند.
این از یک طرف؛ و اما از سوی دیگر ملت میبیند که با گذشت ده سال از حضور نیروهای خارجی و برقراری نظام جدید در کشور، اوضاع امنیتی، هر روز بیشتر از روز پیش، رو به وخامت و خرابی گذاشته است.
در حقیقت مردم افغانستان در حل یک معما عاجز ماندهاند و آن اینکه چگونه است که نیروهای امریکایی و غربی، با یک یورش یک هفتهای، طومار طالبان از افغانستان را درهم پیچیدند؛ و اما اینک و پس از سپری شدن ده سال از حضور آنان در افغانستان، ناچار به مصالحه با آنان شده اند؟!!
اگر تصور کنیم که گروه کوچکی بنام طالبان توانسته اند، قوی ترین و مدرن ترین ارتش های جهان را به زانو درآوراند که این ابدا با هیچ معیار عقلی، منطقی، فیزیکی و حتی معنوی هم سازگار نیست.
شاید در میان طالبان دیروز، بودند فرماندهان و سربازانی که انگیزه آنان جهاد در راه خدا با دشمنان خدا بود؛ اما طالبان امروز، دیگر آن طالبان دیروز نیستند. طالبان در حال حاضر، تبدیل شده اند به یک گروه سیاسی که برای رسیدن به قدرت و حکومت، خود را به هر آب و آتشی می زنند! دقیقا شبیه بسیاری از احزاب و گروههای موجود در افغانستان، که جهت رسیدن به حکومت و قدرت، به هر وسیله مشروع و نامشروع، چنگ می زنند!
طالبان امروز، از این جهت هیچ تفاوتی با احزاب و گروههای جنگ افروزی که کابل را به رگبار خون و آتش بسته بودند، ندارند! از طرفی هم شاهدیم که تمام آن احزاب و گروههایی که با دامن زدن به جنگ های داخلی، باعث باز شدن پای امریکا و غرب، در کشور شدند، همین اکنون، در راحتی فکر و خیال، به کرسی های قدرت و حکومت تکیه زده اند!
پس بنابراین، چه ایرادی دارد تا طالبان نیز به عنوان عناصری که می توانند در حضور بیشتر امریکا و غرب در منطقه موثر باشند، در قدرت و حکومت بر افغانستان سهیم شده و یا کل قدرت را در دست بگیرند؟
این از جهت منطقی قضیه، و اما از بعد سیاسی نیز باید گفت که گروه طالبان، چنانچه در آغاز و پیدایش، تنها و بدون پشتوانه نبودند، در ادامه و بقا نیز از دو پشتوانه قوی و مستقیم پاکستان و غیر مستقیم و مخفیانه امریکا و غرب، برخوردار بوده اند.
همه می دانیم و بر اساس اعتراف بی نظیر بوتو صدر اعظم فقید پاکستان، گروه طالبان با حمایت معنوی پاکستان، سرمایه عربستان و پشتوانه نظامی – سیاسی امریکا، و به جهت بهره برداری های خاص از آنان، از جمله سرنگونی حکومت مجاهدین در افغانستان، ایجاد و راه اندازی گردید.
پاکستان از آغاز شکل گیری طالبان تاکنون، توانسته است مهار آنان را بدست گیرد. به هر حال، حضور فعال و فراگیر طالبان در تقریبا سراسر کشور، حکایت از واقعیت این گروه و تغییر استراتژی امریکا و غرب در سطح منطقه و کشور ما افغانستان دارد.
با تمام این حرفها، برداشت دیگری نیز از سوی برخی از تحلیلگران مطرح است که در صورت صحت، تا حدود زیادی از نگرانی های مردم ما نسبت به بازگشت طالبان می کاهد. این دسته از آگاهان بر این باوراند که سناریوی مصالحه با طالبان و بازگشت آنان به عرصه قدرت، تاکتیک جدیدی در راستای تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری در ایالات متحده امریکا است.
بنابراین دیدگاه، اوباما و همفکران دموکراتش، جهت پیروزی دوباره در انتخابات ریاست جمهوری، با پیش کشیدن طرح دروغین مصالحه با طالبان، به فریب افکار عمومی امریکایی ها روی آورده اند. اوباما می خواهد به مردم امریکا بگوید که دستاورد حضور ده ساله آنان در افغانستان، کشاندن طالبان به پای میز مذاکره است. اوباما و تیم او شاید بتوانند با استفاده از این روشهای عوام فریبانه، اذهان عوام مردم امریکا را در جهت دلخواه شان هدایت کند و شاید حتی بتوانند در انتخابات نیز به پیروزی برسند؛ چرا که استفاده از این شیوه های نامتعهدانه و غیر دموکراتیک در امریکا و سایر کشورهای غربی، به یک روش عادی و معمولی تبدیل شده است.
شبیه این روش را در تبلیغات انتخاباتی یکی از نامزدهای ریاست جمهوری در فرانسه می توان مشاهده کرد. نامزد مذکور وعده داده است که در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری در فرانسه، تمامی عساکر فرانسوی را از افغانستان به فرانسه فرا خواهد خواند.
اما آیا وعده های اوباما مبنی بر مصالحه با طالبان و وعیدهای آن نامزد فرانسوی، مبنی بر بازگرداندن نیروهای فرانسوی از افغانستان، جامعه عمل خواهد پوشید، این موضوعی است که گذر زمان به آن پاسخ خواهد داد.
اما آنچه به عنوان یک پیش بینی می توان اظهار کرد، این است که چنانچه دیدگاه فوق نیز بدان اشاره دارد، موضوع مصالحه با طالبان در اساس، مانور تبلیغاتی ای بیش نبوده و خطر اصلی ای که افغانستان و منطقه را تهدید می کند، حضور دوامدار و یا همیشگی امریکا و غرب است نه بازگشت و یا عدم بازگشت طالبان!
به نطر می رسد آنچه که بیش و پیش از هر گزینه دیگر، توجه امریکایی ها را به خود جلب کرده و شدیداً در آن راستا تلاش دارند، جدا کردن ایالت بلوچستان از پیکره پاکستان در راستای طرح خاور میانه بزرگ است.
طرحی که به تضعیف هر چه بیشتر دولت مرکزی در اسلام آباد انجامیده و چالش تازه ای برای کشورهایی چون ایران، عراق، ترکیه و سوریه، بدلیل وجود دو قوم بلوچ و کُرد در آن کشورها می تواند باشد.
رویکرد جدید و جدی امریکا و غرب در راستای ایجاد نقشه خاورمیانه بزرگ، خطری است که توجه جدی و اقدام جدی تر تمامی قدرت های منطقه ای را می طلبد.
نویسنده: سید فاضل محجوب
کد مطلب: 36912