امروزه امریکا با وجود آنکه خود را سرور قدرت های جهان می انگارد در عرصه اقتصادی، پس از امارات متحده عربی، دومین مصرف کننده بزرگ کالاهای چینی است.
چین؛ سیاستی که اقتصاد است!
خبرگزاری صدای افغان(آوا)- کابل-سرویس تحلیل و پژوهش اخبار , 28 جدی 1390 ساعت 17:16
امروزه امریکا با وجود آنکه خود را سرور قدرت های جهان می انگارد در عرصه اقتصادی، پس از امارات متحده عربی، دومین مصرف کننده بزرگ کالاهای چینی است.
چین بیشتر به عنوان یک قدرت اقتصادی شناخته می شود. اقتصاد پررونق این کشور، زمانی جزو نظام های با ثبات و مستحکم اقتصادی شناخته شد که در جریان بحران اقتصادی غرب، از وزش های بادهای توفانی، جان به سلامت برد و همچنان به رشد فزاینده خود ادامه داد.
نظام سیاسی مسلط بر چین، یک نظام کمونیستی است و اقتصاد چینی، نوعی سیستم پویا و فعال اقتصادی است که در مقایسه با سیستم های اقتصادی غربی، از آزمون های پرخطر اقتصادی به خوبی بیرون آمده است.
چین را با اقتصادش می شناسند تا با ارتش یا سیاستش و همین اقتصاد نیز محور و مدار تصمیم گیری های سیاسی چینی ها قرار گرفته است.
در معادلات مهم بین المللی، چینی ها از هیچ عرصه ای به اندازه عرصه اقتصادی، نگران نمی شوند. آسیب دیدن رشد اقتصادی چین، برای سیاستمردان حاکم بر پکن، خط سرخ منافع ملی است، به همین جهت نیز هست که چینی ها در عرصه زورآزمایی های نظامی و تسلیحاتی، کمتر اهل ریسک و هیاهوهای رسانه ای اند. رشد خزنده اقتصاد چین، تا پشت دروازه های نظام سرمایه داری غربی، نفوذ کرده است.
امروزه امریکا با وجود آنکه خود را سرور قدرت های جهان می انگارد در عرصه اقتصادی، پس از امارات متحده عربی، دومین مصرف کننده بزرگ کالاهای چینی است. با این حال، هردو قدرت در رقابت تنگاتنگی در عرصه بین المللی قرار دارند.
گفته می شود چین اکنون به لحاظ محاسبات استراتژیک، سرباز فاتح جنگ قدرت در عرصه بین المللی است؛ زیرا در این شکی نیست که پشت سر همه عواملی که منجر به راه اندازی و شکل گیری جنگ های بزرگ در جهان می گردند، اقتصاد قرار دارد و نبض اقتصاد نیز در دستان چینی هاست.
امریکا به دنبال منابع سرشار انرژی در خاورمیانه و منابع دست نخورده زیرزمینی در افغانستان است و یا در خوش بینانه ترین حالت، در پی سودجستن از موقعیت پراهمیت استراتژیک و ژئوپلیتیک افغانستان برای رسیدن به منابع نفتی ایران و... است؛ اما در عمل، این چین است که نبض اقتصاد و بازار کشورهای هدف امریکا را در کنترل و تسلط خویش دارد.
چین با ایران نیز بزرگترین داد و ستد اقتصادی را دارد. ایران سومین منبع تامین کننده نفت چین است. حدود 20 درصد کل نفت صادراتی ایران را چین وارد می کند.
گذشته از این، ایران قراردادهای بزرگی را در عرصه استخراج و پالایش نفت و گاز با شرکت های چینی دارد.
با این احوال، آیا می توان تصور کرد که چین، بتواند با سر و صداهای غربی ها مبنی بر تحریم نفتی ایران، همنوایی کند؟
تصور چنین اتفاقی، آن هم در مورد چین، دشوار و دور از ذهن است. چینی که همه معیارهای موضع گیری سیاسی اش را بر اساس میزان سود و زیان اقتصادی، تنظیم می کند و از طرفی، بزرگترین پیوند اقتصادی را با ایران دارد، در اتخاذ چنین رویکردی، تردیدهای جدی دارد.
از سوی دیگر، طرح تحریم نفتی ایران به صورت یکجانبه از سوی امریکا مطرح شده و در هماهنگی و تبانی کشورهای اروپایی و چراغ سبز کشورهای نفت خیز حوزه خلیج، به یک موضوع جنجالی برای قدرت های جهانی تبدیل شده است؛ وگرنه در ذات خود، این امر نمی تواند برای چینی ها، مشروع و مورد قبول باشد؛ زیرا از مجاری معمول و مورد قبول چین، مانند شورای امنیت به جریان نیفتاده است.
امریکا می داند که به این آسانی نمی تواند توافق چین و روسیه را در شورای امنیت برای تحریم نفتی ایران به دست آورد، بر همین اساس آن را از مجاری دیگری طرح کرده و با تهدید شرکت های چینی به تحریم، می خواهد اراده خود را بر چینی ها نیز بقبولاند.
چین اکنون در میان دو انتخاب سنگین یعنی همراهی با امریکا و جلوگیری از تحریم شرکت هایش به قیمت از دست دادن بازار پرسود مصرف کالا و صدور انرژی ایران و یا تداوم همکاری های اقتصادی با ایران و شامل شدن در لیست تحریم امریکا و غرب، قرار دارد؛ با اینهمه بسته شدن احتمالی تنگه هرمز از سوی ایران، چراغ سبزهای کشورهای حوزه خلیج به چین را نیز با تردیدهای جدی مواجه ساخته است. اکنون تلاش ها برای برون رفت از این بن بست از سوی مردان سیاست پکن آغاز شده است...
کد مطلب: 35263