اوضاع در افغانستان برای هیچ ناظر بی طرفی قابل تعریف نیست. کسی نمی داند آنچه اکنون در افغانستان و دنیای پیرامون آن در جریان است، دقیقا به کدام سمت و سو در حرکت است.
دولت افغانستان و شورای عالی صلح نیز از آنچه توسط امریکایی ها و طالبان در مورد صلح دنبال می شود چیزی نمی دانند.
شورای عالی صلح اخیرا با در پیش گرفتن رویکردی واکنشی سعی می کند جایگاه خود را در روند تحولات جاری بازیابد؛ اما به نظر می رسد وضعیت پیچیده تر از آن است که تصور می شود.
دولت نگران است و این نگرانی باعث شده است که بسیار محتاطانه، مواضع خویش را اتخاذ کند. احتیاط بیش از اندازه نیز سبب شده که سیاست حکومت در این خصوص، به سوی نوعی انفعال رانده شود.
اپوزیسیون نیز نگران است. نگران از دست دادن تمام آنچه در طول این سال ها به دست آورده است.
مجاهدبن سابق، نه تنها نگران بازگشت طالبان به قدرت اند؛ بلکه از این امر نیز هراس دارند که مبادا آنچه در حال وقوع است طرحی برای حذف کتله ای به نام مجاهدین از عرصه سیاست افغانستان باشد.
اینکه این نگرانی تا چه حد درست و به جاست، جای تردید و تامل فراوان دارد؛ اما نباید از یاد برد که کسانی که امروزه در قامت اپوزیسیون، قد برافراشته اند همان هایی اند که دیروز با طالبان در نبرد و پیکار مرگبار و نفسگیر بودند و تا همین چند روز پیش، قربانیان بزرگی از این رهگذر بر دوش آنها نهاده می شد.
مواضع مجاهدین نسبت به آنچه در مورد صلح اتفاق می افتد تقریبا اندک اندک از پرده برون می افتد.
رهبران مجاهدین از طرحی سازمان یافته سخن می گویند که در پی حذف فرماندهان سابق جهادی است.
گزارش هایی در برخی از رسانه منتشر شد، مبنی بر اینکه امر صلح در افغانستان اساسا متوقف بر حذف فزیکی تعدادی از سرشناس ترین چهره های مجاهدین بوده است و اکنون این هدف تا حدودی برآورده شده است.
دولت افغانستان نیز در تعریف موقف اپوزیسیون در تلاش های جاری، ناتوان است؛ زیرا هنوز این جایگاه برای خود دولت نیز به صورت دقیق تعریف نشده است.
دولت در قبال موضوع مذاکره و صلح، در نوعی بی خبری برنامه ریزی شده و سوال برانگیز به سر می برد.
شورای عالی صلح که برآیند جرگه مشورتی صلح سال گذشته بود، خود را صالح ترین مقام برای نمایندگی از افغانستان در رویدادهای مربوط به روند صلح می داند و حتا فراتر از آن، مدعی است که هر تلاش و پیشرفتی باید از سوی دولت افغانستان، رهبری و مدیریت شود و تنها مرجعی که در دولت افغانستان برای این امر می تواند صالح باشد شورای عالی صلح است؛ اما این نکته نه تنها از سوی طرف های فعلی مذاکره یعنی امریکا و طالبان، مورد توجه قرار نگرفته؛ بلکه این شورا در داخل تشکیلات خود نیز با اختلاف نظرهایی در مورد پست خالی ریاست روبروست.
این پست پس از شهادت استاد ربانی، خالی است؛ اما مدعیان زیادی دارد. سیاف، مجددی و صلاح الدین ربانی، گزینه های احتمالی این پست اند.
ارگ ریاست جمهوری، ترجیح می دهد با استقرار صلاح الدین ربانی در پست پدر فقیدش، نوعی باج سیاسی بدهد؛ اما سیاف و مجددی نیز مدعیان پرنفوذی هستند که در طول سال های اخیر، با وجود اینکه همواره در کنار حکومت بوده اند، امتیاز کمتری به دست آورده اند و بدون شک از این روند ناراضی اند. این موضوعات، شورای عالی صلح را با اختلافات درونی مواجه کرده است.
براین اساس، حضور فرماندهان مجاهدین در برلین، اگرچه شاید تلاشی برای اشباع نارضایتی آنها از نادیده گرفته شدن در روند صلح از سوی امریکایی ها باشد؛ اما به هیچ وجه نمی تواند از سرعت افزایش فاصله آنها با حکومت و عدم همراهی آنها با صلح احتمالی در آینده بکاهد. این بن بست ها به صورت مستقیم از تناقضات صلح غیر بومی و امریکایی ناشی می شوند.
دولت افغانستان و شورای عالی صلح نیز از آنچه توسط امریکایی ها و طالبان در مورد صلح دنبال می شود چیزی نمی دانند.
شورای عالی صلح اخیرا با در پیش گرفتن رویکردی واکنشی سعی می کند جایگاه خود را در روند تحولات جاری بازیابد؛ اما به نظر می رسد وضعیت پیچیده تر از آن است که تصور می شود.
دولت نگران است و این نگرانی باعث شده است که بسیار محتاطانه، مواضع خویش را اتخاذ کند. احتیاط بیش از اندازه نیز سبب شده که سیاست حکومت در این خصوص، به سوی نوعی انفعال رانده شود.
اپوزیسیون نیز نگران است. نگران از دست دادن تمام آنچه در طول این سال ها به دست آورده است.
مجاهدبن سابق، نه تنها نگران بازگشت طالبان به قدرت اند؛ بلکه از این امر نیز هراس دارند که مبادا آنچه در حال وقوع است طرحی برای حذف کتله ای به نام مجاهدین از عرصه سیاست افغانستان باشد.
اینکه این نگرانی تا چه حد درست و به جاست، جای تردید و تامل فراوان دارد؛ اما نباید از یاد برد که کسانی که امروزه در قامت اپوزیسیون، قد برافراشته اند همان هایی اند که دیروز با طالبان در نبرد و پیکار مرگبار و نفسگیر بودند و تا همین چند روز پیش، قربانیان بزرگی از این رهگذر بر دوش آنها نهاده می شد.
مواضع مجاهدین نسبت به آنچه در مورد صلح اتفاق می افتد تقریبا اندک اندک از پرده برون می افتد.
رهبران مجاهدین از طرحی سازمان یافته سخن می گویند که در پی حذف فرماندهان سابق جهادی است.
گزارش هایی در برخی از رسانه منتشر شد، مبنی بر اینکه امر صلح در افغانستان اساسا متوقف بر حذف فزیکی تعدادی از سرشناس ترین چهره های مجاهدین بوده است و اکنون این هدف تا حدودی برآورده شده است.
دولت افغانستان نیز در تعریف موقف اپوزیسیون در تلاش های جاری، ناتوان است؛ زیرا هنوز این جایگاه برای خود دولت نیز به صورت دقیق تعریف نشده است.
دولت در قبال موضوع مذاکره و صلح، در نوعی بی خبری برنامه ریزی شده و سوال برانگیز به سر می برد.
شورای عالی صلح که برآیند جرگه مشورتی صلح سال گذشته بود، خود را صالح ترین مقام برای نمایندگی از افغانستان در رویدادهای مربوط به روند صلح می داند و حتا فراتر از آن، مدعی است که هر تلاش و پیشرفتی باید از سوی دولت افغانستان، رهبری و مدیریت شود و تنها مرجعی که در دولت افغانستان برای این امر می تواند صالح باشد شورای عالی صلح است؛ اما این نکته نه تنها از سوی طرف های فعلی مذاکره یعنی امریکا و طالبان، مورد توجه قرار نگرفته؛ بلکه این شورا در داخل تشکیلات خود نیز با اختلاف نظرهایی در مورد پست خالی ریاست روبروست.
این پست پس از شهادت استاد ربانی، خالی است؛ اما مدعیان زیادی دارد. سیاف، مجددی و صلاح الدین ربانی، گزینه های احتمالی این پست اند.
ارگ ریاست جمهوری، ترجیح می دهد با استقرار صلاح الدین ربانی در پست پدر فقیدش، نوعی باج سیاسی بدهد؛ اما سیاف و مجددی نیز مدعیان پرنفوذی هستند که در طول سال های اخیر، با وجود اینکه همواره در کنار حکومت بوده اند، امتیاز کمتری به دست آورده اند و بدون شک از این روند ناراضی اند. این موضوعات، شورای عالی صلح را با اختلافات درونی مواجه کرده است.
براین اساس، حضور فرماندهان مجاهدین در برلین، اگرچه شاید تلاشی برای اشباع نارضایتی آنها از نادیده گرفته شدن در روند صلح از سوی امریکایی ها باشد؛ اما به هیچ وجه نمی تواند از سرعت افزایش فاصله آنها با حکومت و عدم همراهی آنها با صلح احتمالی در آینده بکاهد. این بن بست ها به صورت مستقیم از تناقضات صلح غیر بومی و امریکایی ناشی می شوند.