دکتر موسوی/ از آنجا که امام جواد (ع) تحت نظارت و کنترل خلفای زمان خود قرار داشت، لذا سادهترین راه ارتباط ایشان با شیعیان و نمایندگان، مکاتبه و نامهنگاری بوده است. در این نامهها افزون بر مسائل فقهی و شرعی مردم، موضوعهای مختلفی در مورد عزل و نصب وکلا و توثیق و مدح برخی از ایشان و دستورهای لازم به وکلا درباره چگونگی ایفای وظیفه وکالت، اعلام وصول وجوه شرعی، رفع احتیاجات شیعیان، نکوهش قاطع مدعیان دروغین وکالت، وکلای معزول و... مطرح شده است.
خبرگزاری صدای افغان(آوا)- سرویس آیین و اندیشه: بعد از رحلت جانگداز پیامبر مکرم اسلام (ص)، امامان بعد از ایشان هرکدام دوران و شرایط بسیار سختی را گذراندهاند و با چالشهای گوناگونی روبرو بودهاند. از آن جمله حضرت امام جواد (ع) است که دوران امامت آن حضرت معاصر با حکومت عباسیان بود. لذا امام از راههای گوناگون تحت نظارت و کنترل خلفای زمان خود قرار داشت. از این رو سادهترین راه ارتباط ایشان با شیعیان و نمایندگانشان، مکاتبه و نامهنگاری بوده است. بسیاری از مطالب به دست آمده از ایشان در این نامهها مندرج است. در این نامهها افزون بر مسائل فقهی و شرعی مردم، موضوعهای مختلفی در مورد عزل و نصب وکلا و توثیق و مدح برخی از ایشان، و دستورهای لازم به وکلا درباره چگونگی ایفای وظیفه وکالت، اعلام وصول وجوه شرعی، رفع احتیاجات شیعیان، نکوهش قاطع مدعیان دروغین وکالت یا وکلای معزول و... مطرح شده است. با توجه به این موارد میتوان چنین استنباط کرد که با وجود دستگاه قدرتمند خلفای عباسی در زمان امام جواد (علیه السلام)، ایشان به صورت دولتی درون دولت حاکم، جامعه شیعیان روزگار خود را اداره و رهبری میکرده است.
در این نوشتار، نمونههایی از روش مبارزات امام جواد (علیه السلام) با حکام جور بیان میشود:
آگاهسازی جامعه همراه با تقیه
مبارزۀ فرهنگی– عقیدتی برای تنویر و روشنگری افکار عمومی، یکی از روشهای امام جواد (علیه السلام)، در مبارزه علیه حکومت وقت بود. ایشان از هر فرصتی برای نقل احادیثی از اجداد طاهرین خویش برای دوستان و یارانش استفاده میکرد و در قالب احادیث و روایات حتی دعا و مناجات، به افشاگری سیاسی و اعتراض و انتقاد از شرایط سیاسی حاکم میپرداخت و به پیروان خود راههای مبارزه را میآموخت و وظیفهشان را در آن شرایط یادآور میشد. به عنوان نمونه میتوان به این مناجات اشاره کرد: «خداوندا ستم بر بندگان تو همه جا را فرا گرفته، به طوری که عدالت را کشته و از بین برده، امنیت را از راهها گرفته، حق را محو کرده و راستی را به صورت باطل جلوهگر ساخته، نیکوکاری را پنهان نموده و بیراهها را آشکار کرده، ...فساد را نمودار ساخته و آن را رشد داده، لجاجت را تقویت کرده، ستم را گسترش داده و از حق خود درگذشته ...خداوندا آن کسانی را که از ستمکاری بیزارند، عزیز گردان. بیخ و بن ستم پیشه گان را بر کن...».
مناظرههای علمی
امام جواد (علیه السلام) در جلسات مناظره و پرسش و پاسخ، با استناد به آیات قرآن و احادیث، شیعیان را از روایات جعلی از جمله روایات و تفاسیر غلط از آیات قرآن و در نتیجه اثبات تصدی ناحق منصب خلافت توسط حاکمان وقت آگاه میکرد. از آنجا که مناظره، آموزش غیرمستقیم است و به دلیل شیوهی خاص آن در اذهان ماندگار میشود، این شیوه یکی از ابزارهای کارآمد امامان معصوم (علیهمالسلام) و شیعیان برای دفاع از اصول و مبانی اسلام و ابهام زدایی از اذهان مسلمین بوده است. در منابع مختلف تاریخی و دینی، مجادلات کلامی امام علی (علیه السلام) با گروههایی از انصار و مهاجران دربارۀ شورا و خلافت، مباحثات گستردۀ امام جعفر صادق (علیه السلام) با دهریان و همچنین دانشمندان اهلکتاب، حضور فعال امام رضا، امام جواد و امام هادی(علیهم السلام) در مجالس مناظره با دانشمندان فرقههای مختلف اسلامی و اندیشمندان ادیان گوناگون به شکل مبسوط درج شده است.
از آنجا که امام جواد (علیه السلام) نخستین امامی بود که در خردسالی به منصب امامت رسید، برخی از مناظرات، مباحثات و گفتگوهای ایشان، بسیار بحثبرانگیز و جالب بوده است. یکی از مناظرههای معروف ایشان با یحیی بن اکثم صورت گرفته است. این مناظره پس از آن انجام شد که «مأمون» پیشنهاد تزویج دختر خود «ام الفضل» را به امام جواد (علیه السلام) داد و با اعتراض بنیعباس مواجه شد. هنگامی که مأمون از آنان پرسید: حرف شما چیست؟ گفتند: این کودک هنوز در دین خدا چیزی نمیداند و حلال را از حرام تشخیص نمیدهد...مأمون جلسهای برای سنجش میزان علم و آگاهی امام جواد (علیه السلام) تشکیل داد و «یحیی بن اکثم» به دلیل شهرت علمیاش از طرف همهی بزرگان و علما به عنوان طرف مناظره در نظر گرفته شد. افزون بر این، امام (علیه السلام) با کار فرهنگی و تربیت شاگردان در محافل خصوصی، افرادی را وارد عرصه مبارزه کرد که هریک به نوبه خود نقش مهمی در انتقال آموزههای اسلامی و روایات و احادیث آن حضرت به نسل بعد داشتهاند.
نقش برجستهی امام جواد (ع) در جریان حدیثی شیعه
آن حضرت دو نقش برجسته در جریان حدیثی شیعه داشتند؛ نخست آن که فرهنگ مراجعه به عالمان و خبرگان دین را گسترش دادند. چون ارتباط ایشان با مردم کم بود، مردم را به خبرگانی که در زمان امام صادق و امام باقر (علیهما السلام) رشد کرده بودند، راهنمایی میکردند و با این که داماد مأمون بودند، ارتباطاتشان کنترل میشد. گفته میشود در حال حاضر حدود 220 حدیث منتسب به ایشان از 120 راوی بهجا مانده که با توجه به شرایط سیاسی آن روز میتوان حدس زد که بسیاری از مکتوبات امام در پاسخ به اصحاب، به دست ما نرسیده است. شیخ طوسی برای امام جواد (علیه السلام)، 113 راوی بر شمرده است. از جمله این اصحاب و شاگردان میتوان به عبدالعظیم حسنی، داود بن قاسم، علی بن مهزیار اشاره کرد.
با مرگ مأمون، در سال 218 ه. ق فرصتی پیش آمد که امام بهتر بتواند با بیان حقایق اسلامی، مردم را آگاه کند و در راه بیداری مردم بکوشد. به این ترتیب آن حضرت با برنامههای ارشادی، فرهنگی و تربیتی، مبارزهای غیرمستقیم را با حاکمیت آغاز کرد و بیآنکه حساسیت حکومت را برانگیزد، با برملا کردن این واقعیت که خلفای عباسی از قرآن و سنت به عنوان ابزاری برای ادامه حاکمیت خویش استفاده میکنند، به فعالیت برای اثبات نامشروع بودن خلافت آنان پرداخت.
اعزام نماینده به نقاط مختلف سرزمین اسلامی
امام جواد (علیه السلام) با وجود محدودیتها، از طریق نصب وکلا و نمایندگان، ارتباط خود را با شیعیان حفظ میکرد. ایشان در سراسر قلمرو حکومت عباسی وکلایی داشتند که با فعالیت آنها از پراکنده شدن نیروهای شیعه جلوگیری میشد. به دلیل دشواری ارتباط مستقیم امامان (علیهم السلام) با شیعیان و همچنین عدم دسترسی شیعیان به امامان (علیهم السلام) به سبب شناسایی و حبس یا شهادت و نیز به منظور آمادهسازی شیعیان برای عصر غیبت، از زمان امام صادق (علیه السلام) سازمان وکلا تأسیس شد و از همان زمان شروع به فعالیت کرد. صفوان بن یحیی و علی بن مهزیار اهوازی از جمله این وکلا بودند. وکلا اموالی را از شیعیان دریافت و برای امام ارسال میکردند. امام جواد (علیه السلام) علاوه بر وکلای ثابت و مقیم، گاه نمایندگانی ویژه به شهرها میفرستاد تا وجوه شرعی و نیز مبالغی را که نزد وکلای مقیم بود، جمعآوری کنند.
امام در مناطقی چون اهواز، همدان، ری، سیستان، بغداد، واسط، سبط، بصره و نیز مناطق شیعه نشینی چون کوفه و قم دارای وکلایی کارآمد بود. شیعیان جز در سفر حج که خود به دیدار امام میشتافتند، از طریق وکلا ارتباط خود را با امام حفظ میکردند. قم یکی از مراکز اصلی شیعه بود، و در دوران امامت امام جواد(علیه السلام) ارتباط خود را با ایشان حفظ کرده بود. سازش مأمون با امام هشتم(علیه السلام)، مقر حضرت امام رضا(علیه السلام) در خراسان و شبکه وکلای آن حضرت و حضرت امام جواد(علیه السلام) در نواحی و نقاط مختلف مملکت اسلامی، موجب شد که شیعیان بتوانند ابراز وجود کنند و ارتباطات سیاسی خود را مستقیماً در مقر حج در مدینه و مکه با خود امام جواد(علیه السلام) و یا با وکلای آن حضرت برقرار سازند. چنین ارتباطاتی خراسان و ری را به صورت دو مرکز بزرگ شیعی درآورد.
تشکیل جلسات سرّی
شرایط نامساعد سیاسی – اجتماعی دوران امام جواد (علیه السلام)، آن حضرت را ناگزیر از تشکیل جلسات پنهانی با حضور افراد شناخته شده میساخت. در واقع حرکت امام جواد (علیه السلام) در چینش نیروهای فکری و سیاسی، خود حرکتی کاملاً محرمانه بود. تعلیمات، اندیشهها، تشکیلات و فعالیتهای ایشان همه مخفیانه بود و کمتر کسی بدان اسرار آگاهی پیدا میکرد، مگر آن که اهل دل بود. در این جلسات به اصحاب سر و یاران واقعی امام، دستورات و راههای مبارزه آموزش داده میشد.
امام به شیعیان سفارش میکرد که خطاها و نقاط ضعف کار اصحاب و انقلابیون علوی را مشخص کنند و علت سستی و موفق نبودن حرکتهای آنها را روشن سازند تا اصحاب آن حضرت دوباره مرتکب آن خطاها نشوند. به این ترتیب با موشکافی و بررسی منتقدانه حرکتهای شیعی، نقاط ضعف و قوت آنها مورد شناسایی قرار میگرفت. در جلسات مخفیانه امام و اصحاب ایشان، همچنین مسئله حمایت از مجاهدان و نهضتهایی که در برابر بیعدالتی و ستم مبارزه میکردند و نیز مواردی که با نظارت پنهانی و غیر مستقیم بر عملکرد دولت و مأموران حکومتی مشاهده شده بود، مطرح و بررسی میشد.
نفوذ در دستگاه حاکمه
امام جواد (علیه السلام) با قبول دامادی مأمون به مبارزه علیه قدرت حاکم برخاست. در واقع با این ازدواج که از سر ناچاری و مصلحت انجام شد، به راهی برای رخنه در حکومت دست یافت. این درحالی بود که مأمون پس از شهادت امام رضا( علیه السلام) برای تحت نظر گرفتن امام، دختر خود را به عقد وی در آورد تا بتواند ملاقاتهای ایشان با شیعیان را کنترل کند. امام به ویژه در بغداد که مرکز تجمع عالمان مکاتب و ادیان گوناگون بود، در مرکز توجه شیعیان برای پاسخ گویی به سئوالات آنان قرار داشت. برخی از شیعیان امام اجازه یافته بودند وارد دستگاه خلافت شوند و برخی حتی به مقامات بالا رسیدند که از جمله میتوان از محمد بن اسماعیل بن بزیع وزیر، و نیز از حاکم بست و سیستان و حاکم بحرین نام برد.
با وجود توطئههای دستگاه خلافت علیه امام جواد (علیه السلام)، آن حضرت از نفوذ اجتماعی و محبوبیت بالایی نزد شیعیان برخوردار بود. به حدی که دستگاه خلافت را به وحشت انداخته بود، زیرا میدیدند امام توانسته است آنچه را که از نظر حکومت برای او نقطه ضعف به شمار میرفت، نقطه قوت خود قرار دهد و حتی در میان رجال دولتی نفوذ کند. تبعیت مأموران دولتی از امام (علیه السلام)، چیزی نبود که برای خلیفه خوشایند باشد. نمونههایی از نامههای آن حضرت بیانگر آن است که فرمایشات امام را بی چون و چرا پذیرا میشدند. به عنوان مثال میتوان از نامهی امام جواد (علیه السلام) به والی سجستان در زمان معتصم اشاره کرد که در آن از والی خواسته شده بود از خراجی که یکی از شیعیان بدهکار بود، درگذرد و والی چنین کرده بود و تا زنده بود از او خراجی نگرفت.
روش مبارزه امام جواد (علیه السلام) و الگویی برای جامعه امروز
امامان معصوم (علیهم السلام) هرکدام در زمان خودش برای مبارزه با حکومت طاغوت روشهای خاص خود را داشتند، در یک دوره روش مسلحانه را روی دست گرفتند مانند قیام خونین عاشورا که امام حسین (علیه السلام) با قیام عاشورا، ظلم و بیدادگری یزید را برملا ساخت و کاخ او را به لرزه درآورد و حکومت ظالمانه یزید را متزلزل کرد، در یک زمان روش دعا و مناجات را در پیش گرفتند که در قالب دعا و نیایش همان راه مبارزه را پیگیرند مانند روش مبارزه امام سجاد (علیه السلام) و گاهی از روشهای دیگر مبارزاتی(علمی، تقیه و....) استفاده کردند.
امام جواد (علیه السلام) توانست با روشی که انتخاب کرده بود جامعهی اسلامی را با همهی مشکلاتی که حکومت عباسیان و همچنین فرقههای ضاله برای شیعیان به وجود آورده بود را اداره کند و نگذارد احکام الهی به فراموشی سپرده شود. با توجه به جوّ خفقانی که وجود داشت و شیعیان به راحتی نمیتوانستند با امام ملاقات کند و همیشه تحت نظر بودند ولی حضرت امام جواد (علیه السلام) با روش مبارزاتی خودش توانست جامعهی اسلامی علیالخصوص جامعهی شیعه را مدیریت نماید.
در تاریخ اسلام و تشیع، هیچ نهضت و حرکتی را نمیتوان یافت که در آن سیاست از دیانت جدا باشد. این امر بهویژه در حرکتهای ائمه (علیهم السلام) به چشم میخورد. زندگی و مبارزات امام جواد (علیه السلام) نیز مؤید همین واقعیت است. آنحضرت، دوران امامت خویش را در زمان دو تن از خلفای عباسی (مأمون و معتصم) سپری کرد؛ در حالی که تحت کنترل غیرمستقیم حکومت قرار داشت. همزمانی بیشترین سالهای امامت ایشان با خلافت مأمون خلیفهی عباسی و قاتل پدر بزرگوارشان امام رضا( علیه السلام) از یک سو و کمی سن آنحضرت در آغاز امامت و همچنین فعالیت مذاهب و فرقههای انحرافی، امام را برای رهبری شیعیان، ناگزیر به اتخاذ روشی همراه با «تقیه» و مبارزهی مخفی ساخت. به همین دلیل امام مبادرت به ایجاد تشکلات سری و پنهانی کردند که فقط اصحاب سرّ به آن راه داشتند.
امام برای تحقق هدف راهبردی خود که همانا رهبری جامعه شیعیان و در امان نگه داشتن آنان از جور و ستم حکام وقت بود، گذشته از تشکیلات پنهانی، از نهضتهایی که علیه خلفا فعالیت داشتند نیز حمایت میکرد و با اعزام نمایندگان و وکلای مقیم و موقت، بر عملکرد مأموران حکومتی نظارتی غیر مستقیم داشت و گاه با ارسال نامههایی این مأموران را تشویق به انجام اعمال خیر در راستای مصلحت شیعیان میکرد، ضمن آن که از طریق این نامهها با شبکه وکلا و شیعیان در سراسر قلمرو اسلامی در ارتباط بود. گذشته از فعالیتهای مخفیانه، امام (علیه السلام) با شرکت در مناظرات و جلسههای پرسش و پاسخ، به شکلی علنی در جهت تنویر افکار عمومی و روشن ساختن اذهان مردم و اهل اندیشه میکوشید.
بنابراین میتوان گفت امام روش «مبارزه مخفی» و «فعالیت فرهنگی همراه با تقیه» را به عنوان تاکتیک اصلی برای تحقق هدف راهبردی خود به عنوان امام شیعیان برگزید و با به کارگیری این روش موفق شد از گسستگی و فروپاشی جامعۀ تشیع در شرایط خاص آن دوران جلوگیری به عمل آورد و زمینه را برای پذیرش امامانی که پس از وی در سنین کودکی به امامت رسیدند، فراهم کند. روش امام جواد (علیه السلام) در مبارزه با حاکمیت نامشروع خلفای عباسی، مؤید این واقعیت است که در هیچ شرایطی و به هیچ بهانهای وظیفهی مبارزه با ظلم و تلاش برای تحقق حکومت عدل الهی از مسلمانان ساقط نمیشود.