سجاد عباسی/ مدتی است که دشمن با نفوذ خود در حوزات علمیه افغانستان و وارد کردن شبهات گوناگون، سعی دارد تا به برخی مسلّمات اسلام حمله کرده و در قلب بعضی طلاب مبتدی و بعضا طلاب سطح بالا ایجاد تردید و شک نماید.
البته این نفوذ مربوط به زمان حاضر نبوده و دشمن از گذشتههای دور به جایگاه اثرگذار حوزه و روحانیت در جوامع اسلامی پی برده بود و همین مسئله باعث شد تا بیشترین سرمایهگذاری خود را در این حوزه انجام دهد.
رد پای این نفوذ را حتی در دیگر ادیان نیز میتوان دید. یکی از برنامههای مهم و استراتژیک سازمان جاسوسی CIA آمریکا در جنگ سرد و در مقابله با رقیب شرقِ خود یعنی شوروی سابق، استفاده از لباس و منصب روحانیت در درون شهرها و روستاهای شوروی برای جاسوسی بود.
به صراحت میتوان گفت؛ علت رشد و پیشرفت این سازمان در طول جنگ جهانی سوم (جنگ سرد) استفاده از روحانیت بوده است. اما در خصوص اسلام، متاسفانه دشمن نفوذ جدیتری داشته تا آنجا که برای رسیدن به اهداف شوم و خصمانهی خود، دست به مرجعسازی، آن هم در سطح گسترده زده است.
دشمن در این نبرد سعی میکند تا تمام توان خود را به خرج دهد تا در نهایت بتواند جایگاه حب و بغض را درون قلوب طلاب و مومنین تغییر داده و به عبارت دیگر کاری کند که دیگر در هیچ مملکت اسلامی، مساله اشداء علی الکفار و رحماء بینهم به شکل درست و اصولی آن مطرح نباشد.
یکی از مسائل مهمی که دشمن در مورد آن ایجاد شبهه کرده و با قدرت زیادی سعی دارد تا آن را یک بحث بدیع و غیر اسلامی معرفی کند، مساله ولایت فقیه است.
دشمن سعی دارد تا مساله ولایت فقیه را ابداع و نوآوریِ حضرت امام خمینی (ره) معرفی کند و این مساله را که از اهم مسائل اسلامی است و انکار و تردید داشتن نسبت به آن مساوی با انکار و تردید داشتن به تمام دین میباشد را مربوط به یک فقیه، یک زمان و یک جغرافیا نماید.
حال اگر انسان، متون فقهی را دقیق مورد بررسی قرار دهد به این اصل خواهد رسید که ولایت فقیه یکی از امور مسلم فقه شیعه بوده و نمیتوان نسبت به آن حتی به اندازهی ذرهای تردید داشت.
مساله ولایت فقیه در فقه شیعه از جمله مسائلی است که بسیاری از علما از جمله مرحوم ملا احمد نراقی، میرزای قمی، مرحوم کاشف الغطاء، محقق کرکی و بسیاری از فقهای برجستۀ دیگر ادعای اجماع نمودهاند.
مرحوم محمدحسن نجفی، در جلد ۲۱ بزرگترین کتاب فقهی شیعه یعنی جواهر الکلام به این اشاره میکند که هرکس از فقها در این که فقیه در عصر غیبت ولایت دارد تردید کند، اصلا فقه شیعه را نفهمیده است!
بحث ولایت فقیه از صدر اسلام وجود داشته و تمام فقهایی که در فقه کتاب مفصل نوشتهاند، از شیخ مفید تا امام خمینی، همه در مورد ولایت فقیه بحث نمودهاند. اما اولین کسی که در این باب، کتاب مستقل نوشته است، مرحوم ملا احمد نراقی میباشد و فقها قبل از ایشان، مساله ولایت فقیه را در لابهلای دیگر مسائل و در ابواب کتب فقهیشان مطرح نمودهاند.
حضرت امام خمینی (ره) نیز در صفحه اول کتاب ولایت فقیه به این مساله اشاره میکنند که؛ ولایت فقیه از اموری است که تصور آن موجب تصدیق آن میشود، یعنی ولایت فقیه امری بدیهی است و نیاز به استدلال ندارد.
صحبت حضرت امام بیانگر این است که اگر به تمام ابعاد اسلام توجه دقیق و درستی صورت گیرد، به طور طبیعی پذیرفته خواهد شد که فقیه در عصر غیبت باید ولایت داشته باشد.
ایشان در ادامه میفرمایند؛ و اگر گاهی دیده میشود که ولایت فقیه نیاز به استدلال پیدا میکند، ناشی از شبهات فراوانی است که بر اندیشه اسلامی وارد شده است و شبهات مانع از توجه دقیق داشتن به تمام ابعاد اسلام است. پس با بیان این مسائل دانسته شد که ولایت فقیه ابداع حضرت امام نبوده و قِدمتی به درازای تاریخ اسلام و تشیع داشته و اکثر فقهای شیعه به بررسی فقهی آن پرداختهاند.