آگاهان نظریات مختلفی در مورد توافقنامه صلح آمریکا و طالبان ارائه کردند که بنابر دیدگاه بعضی از آنها، آمریکا به خاطر سرپوش گذاشتن بر شکست سنگین و ننگینش در افغانستان، به دنبال صلح با طالبان و خروج از افغانستان است. یکی از دلایل این شکست عدم کنترل و مدیریت فرزندان نامشروع خود(طالبان آمریکایی) است که اکنون ابزار دست رقبایش اخصا روسیه قرار گرفته است. از طرف دیگر، دونالد ترامپ به دنبال استفاده ابزاری از صلح در افغانستان در کارزارهای انتخابات ریاست جمهوری است. شبکه خبری انبیسی آمریکا در گزارشی گفته است که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا "به طور خصوصی" به همکارانش فشار آورده تا نمایشی از ختم جنگ افغانستان ترتیب دهند تا عملیشدن قول انتخاباتیاش را نشان دهد و "جایزه صلح نوبل" باید به او داده شود. شبکه انبیسی آمریکا، هفتم آپریل فاش کرد که دونالد ترامپ دو هفته پیش به طمع به دست آوردن جایزه صلح نوبل، مایک پومپئو، وزیر خارجه خود را با یک اخطار به کابل فرستاد.
در عین حال گزارشهایی نیز درز کرده، که مشاوران رئیس جمهور امریکا به او گفتند که صلح افغانستان "یک روند کند، لرزان و زشت" دارد و رئیس جمهور نباید خود را با یک توافق شکننده مواجه سازد.
علی ایهال، به هر نحو ممکن فعلا توافقنامه صلح در حال اجرا و تطبیق است و امیدواریم که نتایج مثبت و صلح آور برای ملت افغانستان، که قربانی بس اسفناک این بازی گردیدند، داشته باشد.
حال سوال این است که آیا آزادی 5000 طالب با دادن ده هزار افغانی به هر نفر، که هر کدام آنها حداقل یک نیروی امنیتی و یا افراد ملکی اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ را شهید و باعث وارد آمدن میلیونها دالر خسارت ملت گردیده؛ میتواند راهکار بنیادی برای نجات افغانستان از این بحران و بن بست باشد؟
پاسخ این سوال باتوجه به بغرنج بودن این بازی دشوار است، ولی آنچه مبرهن است، اینکه اولا این اعمال مخالف صریح شرع، قانون اساسی و قوانین نافذه کشور است. از سوی دیگر، نمیتوان ادعا کرد که رهایی زندانیان طالبان مصلحت عامه است، چون از یکسو جفای بزرگی در حق بیش از پنجاه هزار شهدای امنیتی و دفاعی و دهها هزار افراد ملکی ماست که آمار حداقلی آن را دفتر یوناما همه ساله اعلام میدارد، و از سوی دیگر، اقدامی پر از ابهام است که سبب ناامیدی و تضعیف شدید روحیه قوای امنیتی میگردد.
نگارنده به این باور است که راهکاری بنیادی برای نجات افغانستان و برون رفت از بحران در کوتاه و درازمدت عوامل ذیل میتواند باشد:
1- در مرحله اول خروج بدون قید و شرط آمریکا از افغانستان؛ چون اولا با توجه به سیاستهای منطقهای و ادوار تاریخی واضح است که آمریکا داعشزا و طالبساز است و در هر کشوری داخل گردیده، آن کشور را با اوج تنشهای قومی، سیاسی و اجتماعی، به خاک و خون کشانده و با غارت و نابودی منابع طبیعی و زیرساختهای آنها چون ویتنام، سوریه، عراق، یمن و افغانستان؛ از آن خارج شده است. ضمنا حضور این کشور در کشوری مثل افغانستان، باعث احساس خطر شدید رقبای منطقهای و بینالمللی آن میگردد که خود باعث دخالت نسبت شدید آنها در افغانستان میگردد.
به دنبال خروج آمریکا، باید پای همه کشورهای خارجی اخصا پاکستان از افغانستان قطع شود که البته دشوار به نظر میرسد، ولی با همت ملت امکانپذیر است و راه چاره دیگری به نظر نمیرسد.
2- راهکار بنیادی که مهمتر از همه راهکارها بوده و ثمر آن در درازمدت دیده میشود، اینست که دولت و ملت تمام تلاش خود را متمرکز بسازند که نسل جوان و کودکان فعلی و آینده افغانستان حداقل تا سطح تعلیمات ثانوی به طور اجباری آموزش و پرورش ببینند. در عین حال باید کنترل دقیقی بر مراکز تحصیلی اخصا مراکز دینی وجود داشته باشد تا تفکر طالبانیسم و داعشیسم را به آنها القا نکنند. ضمنا نگذارند که کودکان این کشور قبل از اکمال این مرحله، برای تحصیل به کشورهای خارجی و همسایه پاکستان بروند و تا حد ممکن مهاجرت نکنند. با اعمال این راهکار، بزرگترین ابزار دشمن که همانا انتحاری و انفجاری توسط اتباع خود افغانستان است، خنثی میگردد.
راهکارهای فوق با تقویت بنیههای اقتصادی ملی و فردی، رشد زیربناها و مهمتر از همه، یکدیگرپذیری سیاسیون و اقوام، تأمین عدالت اجتماعی و ایجاد انگیزه وطنسازی و روشنگری با بسیج و همت ملی، میتواند افغانستان عزیز ما را به سوی ثبات، شکوفایی و اقتدار سوق دهد.
نویسنده: سیدعلی آقا حسینی دره صوفی
در عین حال گزارشهایی نیز درز کرده، که مشاوران رئیس جمهور امریکا به او گفتند که صلح افغانستان "یک روند کند، لرزان و زشت" دارد و رئیس جمهور نباید خود را با یک توافق شکننده مواجه سازد.
علی ایهال، به هر نحو ممکن فعلا توافقنامه صلح در حال اجرا و تطبیق است و امیدواریم که نتایج مثبت و صلح آور برای ملت افغانستان، که قربانی بس اسفناک این بازی گردیدند، داشته باشد.
حال سوال این است که آیا آزادی 5000 طالب با دادن ده هزار افغانی به هر نفر، که هر کدام آنها حداقل یک نیروی امنیتی و یا افراد ملکی اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ را شهید و باعث وارد آمدن میلیونها دالر خسارت ملت گردیده؛ میتواند راهکار بنیادی برای نجات افغانستان از این بحران و بن بست باشد؟
پاسخ این سوال باتوجه به بغرنج بودن این بازی دشوار است، ولی آنچه مبرهن است، اینکه اولا این اعمال مخالف صریح شرع، قانون اساسی و قوانین نافذه کشور است. از سوی دیگر، نمیتوان ادعا کرد که رهایی زندانیان طالبان مصلحت عامه است، چون از یکسو جفای بزرگی در حق بیش از پنجاه هزار شهدای امنیتی و دفاعی و دهها هزار افراد ملکی ماست که آمار حداقلی آن را دفتر یوناما همه ساله اعلام میدارد، و از سوی دیگر، اقدامی پر از ابهام است که سبب ناامیدی و تضعیف شدید روحیه قوای امنیتی میگردد.
نگارنده به این باور است که راهکاری بنیادی برای نجات افغانستان و برون رفت از بحران در کوتاه و درازمدت عوامل ذیل میتواند باشد:
1- در مرحله اول خروج بدون قید و شرط آمریکا از افغانستان؛ چون اولا با توجه به سیاستهای منطقهای و ادوار تاریخی واضح است که آمریکا داعشزا و طالبساز است و در هر کشوری داخل گردیده، آن کشور را با اوج تنشهای قومی، سیاسی و اجتماعی، به خاک و خون کشانده و با غارت و نابودی منابع طبیعی و زیرساختهای آنها چون ویتنام، سوریه، عراق، یمن و افغانستان؛ از آن خارج شده است. ضمنا حضور این کشور در کشوری مثل افغانستان، باعث احساس خطر شدید رقبای منطقهای و بینالمللی آن میگردد که خود باعث دخالت نسبت شدید آنها در افغانستان میگردد.
به دنبال خروج آمریکا، باید پای همه کشورهای خارجی اخصا پاکستان از افغانستان قطع شود که البته دشوار به نظر میرسد، ولی با همت ملت امکانپذیر است و راه چاره دیگری به نظر نمیرسد.
2- راهکار بنیادی که مهمتر از همه راهکارها بوده و ثمر آن در درازمدت دیده میشود، اینست که دولت و ملت تمام تلاش خود را متمرکز بسازند که نسل جوان و کودکان فعلی و آینده افغانستان حداقل تا سطح تعلیمات ثانوی به طور اجباری آموزش و پرورش ببینند. در عین حال باید کنترل دقیقی بر مراکز تحصیلی اخصا مراکز دینی وجود داشته باشد تا تفکر طالبانیسم و داعشیسم را به آنها القا نکنند. ضمنا نگذارند که کودکان این کشور قبل از اکمال این مرحله، برای تحصیل به کشورهای خارجی و همسایه پاکستان بروند و تا حد ممکن مهاجرت نکنند. با اعمال این راهکار، بزرگترین ابزار دشمن که همانا انتحاری و انفجاری توسط اتباع خود افغانستان است، خنثی میگردد.
راهکارهای فوق با تقویت بنیههای اقتصادی ملی و فردی، رشد زیربناها و مهمتر از همه، یکدیگرپذیری سیاسیون و اقوام، تأمین عدالت اجتماعی و ایجاد انگیزه وطنسازی و روشنگری با بسیج و همت ملی، میتواند افغانستان عزیز ما را به سوی ثبات، شکوفایی و اقتدار سوق دهد.
نویسنده: سیدعلی آقا حسینی دره صوفی