رحیمه یزدانی/ خوشبختی واژهای است که احتمالا همگان دنبال آن هستند. هدفی است که همه دوست دارند به آن برسند. شاید همواره تصور کنند اگر آنچه را که فعلا ندارند در آینده داشته باشند خوشبخت خواهند بود؛ اما این خیالی است که گاه انسان را حریص میکند.
شاید این حرص خوب باشد، شاید خیر. اما اگر انسان خوشبختی را در مادیات ببیند، حریص بودنش عامل هلاکت است. ما انسانها همیشه وقتمان را بر گذشته و آینده ضایع میکنیم و با حرص و اندیشه نسبت به آن دو، حال را از دست میدهیم. از لحظات خوبمان در "حال" کمتر بهره میگیریم؛ یا در حالِ غصه خوردن گذشته و یا در اندیشهی آینده هستیم. در حالی که چیزی که بسیار مهم است زمان حال ما میباشد. قرآن و اهلبیت علیهمالسلام نیز تاکید کردهاند که از داشتههای فعلیتان استفاده کنید، آینده را خداوند و گذشته را اعمالِ حال شما میسازد.
نگذریم از کلمهای که میخواهیم روی آن بحث کنیم، توضیح بالا مکمل بحث زیر است.
بسیاری از افراد فکر میکنند که خوشبختی نقطه یا آدرس مشخصی است که باید به آن برسند. اما متاسفانه همین طرز فکر گاها مسیر خوشبختی را منحرف یا آنان را از پلههای خوشبختی بر زمین افسوس پرت میکند. اما آنچه میتواند انسان را به این مسالهی مهم برساند، اندیشهی انسان است. اگر قدری تامل کنیم درخواهیم یافت که ما خوشبختی را داریم. آنچه کمبود آن احساس میشود عینک بینایی است که با آن بتوان این واژه و این احساس را به نظاره نشست!
حال باید پرسید حقیقتِ خوشبختی چیست و باید تا چه اندازه به دنبالش باشیم؟ کجا به دنبال خوشبختی بگردیم و چگونه آن را محکم بگیریم تا از دستمان نرود؟
همانطور که میدانید زندگی انسان آمیخته با امتحان و سختی است، اما آیا مشکلات میتواند مانع خوشبختی ما گردد یا سدّی مقابل آن باشد؟
پاسخ منفی خواهد بود، چرا که خوشبختی در هیچ مانعی نمیگنجد، هیچ عاملی سد راهش نمیشود، چون وقتی برایش سدّی ایجاد شد قابلیت پرواز کردن دارد، دقیقا مانند پرندگان.
نباید جای دوری رفت، خوشبختی در کنار انسان است و همیشه از بدو خلقت با او بوده است. یعنی دقیقا از زمانی که خداوند ارادهی انسانیت او را کرد و از خاک پست به مسجود ملائکه مبدلش نمود و او را به عنوان بهترین موجود هستی انتخاب کرد و همه هستی را در اختیارش قرار داد.
انسان باید ببالد که چنین موجودی است و چنین خالقی دارد، آیا خوشبختی بالاتر از این وجود دارد؟
گذشته از این وقتی خداوند انسان را بهترین مخلوقات قرار داد، درِ رحمتش را همواره به رویش باز گذاشت، هر گستاخی او را بخشید و وعدهی نعمات بالاتری داد، کجایش خوشبختی نیست؟
اگر به دقت نگاه کنیم میبینیم که خدا با آنکه صاحب اختیار است اما همواره مهربانانه نگاه کرده، کریمانه بخشیده، لطفش، رحمتش، عفوش، مغفرتش و ستاریتاش همهی زندگی ما را فرا گرفته است. از کدامین نعمت او سخن بگوییم و از کدام لطفش تعریف کنیم. بدون شک زبان و قلم ما قاصر است.
همچنین دین اسلام، اهلبیت و ائمه هدی، بالاترین خوشبختی ماست. کجای عالم، کشتی نجات سراغ دارید، کجای عالم باب الحوائج میشناسید؟ منصفانه بنگریم با وجود این نعمات آیا روا است که جای دیگری دنبال خوشبختی بگردیم؟
اگر کمی نگاه سطحیتری داشته باشیم، زندگی و نظام زندگی ما خودش خوشبختی میآورد. پدر، مادر و همهی همه اطرافیان ما. کجای دنیا جز دنیای اسلام عزیز چنین خانوادهای داریم؟
خوب حالا بگوییم خوشبختی کجاست، کجا پیدایش کنیم، همین که الان زنده هستیم خوشبختیم، چون هنوز خدا برایمان فرصت داده تا از همه نعماتش استفاده کنیم و با گفتن شکر خوشبخت شویم. همین که بیکاریم، مصروفیم، حالمان خوش یا ناخوش است خوشبختیم، چون دارد یک طوری برای مان زندگی کردن را یاد میدهد. همین که هنوز فرصت یک سجدهی دیگر داریم خوشبختیم، اینکه زمان یک لبخند خدایی به صورت یک مومن داریم خوشبختیم، همین که هنوز توان شنیدن حرف همدیگر را داریم خوشبختیم.
متاسفانه عدهای همیشه مادیات گران قیمت را مملو از خوشبختی میدانند اما همین که ما حتی نسبت به مادیاتی که دیگران حریص آن هستند بیخیال هستیم خوشبختیم. همین که دغدغهی ما دنیا، پول، شهرت و مقام دنیایی نیست خوشبختیم. همین که هدفمان فقط رضای خداست خوشبختیم. همین که توان ریختن یک پیاله چای به مادر و سپردن آن با لبان پر خنده به او و بوسیدن دست پرمهر پدر و همکاری با خواهر و برادر کوچکمان را داریم خوشبختیم؟
اینکه دستگیر دوست و همسایهها هستید یا توفیق خدمت و عمل دارید یا صحتمندید و یا بیکار و میتوانید صله رحم بر جا بیاورید یا حتی خاشاکی را از کنار راه بر میدارید یا دهها عمل دیگر که همهاش برای رضای حضرت دوست است یعنی خوشبختی..
ای انسان در حال حاضر تو خوشبختی، پس وقتت را هدر نده و از این فرصتِ قراردادهشده در اختیارت استفاده کن.
خدایا بده همت آنچنانم که سعیام حصول رضای تو باشد...