سیدحسن مدثر/ چهل سال از عمر بابرکت پیامبر میگذشت. حجاز غرق در دنیاطلبی و دنیاپرستی بود. او از حجاز برخاست و جهان را رنگ و بوی دیگری بخشید. بعثت کلید تحولِ انسان خفته بود. بعثت حادثهی تاریخی خاصی بود که شروع آن آغاز تغییر زندگی و بیداری انسان غافل قلمداد میشود. بعثت در منطقهی خاصی و در جغرافیایی صحرانشین که غرق در منجلاب نژادپرستی، دنیازدگی، قومگرایی، قبیلهگرایی، بتپرستی، نابرابری جنستی، تبعیض و جهالت، برتری سفید بر سیاه و عرب بر عجم موج میزد به وقوع پیوست. از تبار ابرهیم بتشکن پیامبری قد علم کرد و خط بغلان بر تمام خرافهپرستیها و ناهنجاریها کشید و در جامعه بشری تحولی عظیم پدید آورد. آن آغاز محدود به مکان خاصی نماند.
با عهدهدار شدن مقام پیامبری، مسئولیتهای بزرگ بشری بر شانۀ پیامبر گرامی اسلام گذاشته شد. اصولا جامعه انسانی رهبری را میطلبد که از جنبههای مختلف نسبت به سایر افراد اجتماع فضلیت و ویژگیهای متبارزتری داشته باشد تا بتواند رهبری و هدایت جامعه بشری را به وجه احسن به فرجام برساند و نقطۀ وصل انسان با خدا و الگوی مرجعی برای بشریت باشد تا او را سرمشق زندگی اجتماعی خویش قرار دهند.
مردم با مراجعه به روش زندگی و سفارشهای پیامبر به زندگی فردی و اجتماعیشان سامان میدهند. قرآن میفرماید "و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی" از روى هواى نفس سخن نمىگويد. سخن او جز وحى كه به او نازل مىشود، نيست.
بنابراین برای الگوگیری از چنین فردی زندگی پیامبر را به دو بخش تقسیم مینماییم. دوران قبل از بعثت و دوران بعد از بعثت که پیامبر گرامی اسلام مسئولیت و رهبری جامعهی بشری را به عهده میگیرد. هر دو بخش مهم زندگی پیامبر هر کدام برای پیروان و رهروانِ پیامبر شاخص تعیینکنندۀ راهبردی برای الگوگیری میباشد.
در اوج ضلالت و گمراهی مردمِ جاهل قبل از اسلام و شرایطی که جامعه بدوی و قبیلههای حجاز با کثرت اندیشههای گمراهکننده و خرافهپرستانه و تبعیض جنسیتی و نژادپرستی داشتند، پیامبر از همان کودکی در تلاش ارتقای معنویات و رشد و پرورش فضایل انسانی-الهی در وجود خویش بود. ایشان در بین مردم به صداقت و راستگویی و به محمد امین معروف بود. امانت و صداقت فاکتور شناخت برای او به حساب میآمد.
مردم وی را به القاب و اخلاق نیک که مهمترین شاخص انسانیت و عامل جذب و پذیرش بیشتر به ایشان میشد میشناختند. پیامبر همچنان که برای هدایت و کمکرسانی به مردم در تلاش بود، برای تفکر و تعمق به جاهای خلوت پناه میبرد و همچنان بعد از بعثت که مسئولیت جامعه انسانی و رهبری بشریت را عهدهدار میشود نیز در راستای استعلای انسانی و خود میپردازد.
بعثت در حقیقت تداوم نهضت انبیای الهی است و اگر بخواهیم به عنوان یک واقعه خاص اجتماعی و یک نهضت فرهنگی یا سیاسی، اقتصادی و اخلاقی به آن نگاه کنیم نیز فعالیتی بسیار تاثیرگذار در تاریخ و تمدن بشری به حساب میرود و فلسفه نبوت نیز یک فعالیت اجتماعی-فرهنگی و هدایت انسانها و تکامل بشریت و اداره نمودن انسان به نقطه کمال و در حقیقت همان فلسفه خلقت و آفرینش از خویش و بازگشت به خداست. بعثت نقطه عطفی در تاریخ بشریت است که تجدید پیمان به وحدانیت خدا و گام نهادن به سوی کمال به شمار میرود. آن خلأیی که در طول شش قرن بعد از عیسی (ع) در جامعه انسانی به چشم میخورد و ایجاد شده بود، با آمدن پیامبر این شکاف پر گردید.
جامعههای بدون رهبر الهی که در اوج فساد اخلاقی و بت پرستی و خرافه پرستی به سر میبردند نیاز مبرمی به یک منجی داشتند تا عدالت اجتماعی را حاکم بسازد و جامعه انسانی را از این بحران نجات داده و از وضعیتی که داشت رهایی دهد.
مبعوث شدن پیامبر به رسالت، مهترین و کاملترین نسخه برای سامان دادن زندگی اجتماعی و دنیای بشری بود. بعثت سنگ نخستین بنای تمدن اسلامی برای رسیدن به نقطه کمال و جستجوی معنویت است. بشریت از مبادی کمال فاصله گرفته بود. حضرت محمد (ص) در پی نجات و رهایی انسان از قید و بند دنیاپرستی و از منجلاب انحرافات و خرافهپرستی بود، لذا با بعثت تمدنی بنا نهاده شد که همه زمینههای زندگی اجتماعی را پوشش میداد.
بعثت همهی جوانب اجتماع را اعم از اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی در بر میگیرد و به صورت خلاصه هر چیزی که انسان برای رسیدن به کمال نیاز دارد در تمدن اسلامی فراهم است، آنجا که قران کریم میفرماید "و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین" هیچ دانهای در تاریکی زمین نیست و هیچ تر و خشکی نیست که در کتاب خدا نباشد.
با آمدن پیامبر و دستگیری سکان هدایت بشر، جهان جان تازهای گرفت و متحول گشت و همه این فعالیتها، نتیجۀ تلاشها و زحمات پیامبر (ص) در راستای استعلای انسان و رسیدن به نقطه کمال انسانیت است.