تاریخ انتشار :دوشنبه ۲۱ دلو ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۱۹
کد مطلب : 203179
زبان چگونه دزدیده می‌شود؟

اظهارات چند روز پیش اشرف غنی؛ رئیس جمهوری درباره خاستگاه زبان فارسی دری واکنش‌های شماری از زبان‌شناسان و کاربران شبکه‌های اجتماعی را به دنبال داشته است.

آقای غنی اخیرا در همایشی در کابل به اهمیت زبان‌های مروج در افغانستان پرداخت و افغانستان را مهد زبان فارسی دری خواند و به نوعی ایرانیان را به 'دزدی' این زبان متهم کرد.

او گفت: "افغانستان مهد زبان دری است. ایران پهلوی زبان بود که ما کل ادبیات زبان دری را انکشاف دادیم. حالا می‌آیند و می‌گویند ایران شرقی. ای برادر دزدی هم حد دارد."

شماری از کاربران افغان با تاکید بر اینکه زبان فارسی‌ دری زبان مشترک کشورهای افغانستان، ایران و تاجیکستان است، اظهارات آقای غنی در مورد "دزدی زبان فارسی از سوی ایرانی‌ها" را "نادرست" خوانده و گفته‌اند استفاده از اصطلاح "دزدی" در این مورد "در شان رئیس جمهوری افغانستان" نیست.

اسماعیل حسن‌پور؛ یکی از این کاربران نوشته است: "زمین‌دزدی شنیده بودیم؛ ولی تا حالا زبان‌دزدی نشنیده بودم."

دزدیدن زبان، ادعای بزرگ و سنگین و البته مضحکی است که از سوی اشرف غنی مطرح شده است. زبان یک پدیده فرهنگی است که ریشه در قرن ها تاریخ و پیشینه تاریخی همزیستی گروه بزرگی از انسان ها در یک جغرافیای مشترک یا حتی فراتر از آن، حوزه تمدنی یگانه دارد. زبان ممکن است در پی تهاجم فرهنگی و غلبه گفتمان های قدرتمند که خرده‌فرهنگ‌ ها را نابود می کند، به مرور محو  شود و جای خود را به زبانی تازه و زنده و پویا بدهد. بنابراین، مرگ یک زبان، فرایندی تدریجی است که در نتیجه یک روند طولانی و ریشه دار فرهنگی و اجتماعی طی ده ها و حتی صدها سال ممکن است رخ دهد.

درباره فارسی دری اما هیچیک از این اتفاق ها رخ نداده است. فارسی دری  همچنان یکی از زبان های زنده جهان است؛ زنده تر از آنکه محو شود و بمیرد یا حتی در پی غلبه فرهنگ های بزرگ و مسلط، تضعیف گردد. یکی از دلایل پویایی و پایداری زبان فارسی دری، همین پشتوانه فرهنگی و تمدنی وسیع و بزرگ و قدرتمندی است که موجب بقا و دوام آن شده است.

درست است که امروزه از گستره عظیم رواج زبان فارسی دری، بخش هایی به مراتب کوچکی باقی مانده و آنهم به مرور زمان و بر اثر خط کشی های سیاسی و غلبه عصبیت های فروملی، محدود و محدودتر شده است؛ اما هیچکس این زبان زنده و پویا را ندزدیده است.

مثلا هندی ها یا اهالی سمرقند و بخارا و... که امروزه دیگر به زبان فارسی سخن نمی کنند؛ ولی روزگاری، تابع تمدن فارسی‌زبان بودند، هرگز ادعا نمی کنند که ایران یا افغانستان یا تاجیکستان، زبان آنها را دزدیده است.

حتما عوامل ضعف و فترت و محو زبان فارسی دری در آن قلمروها دلایل پیچیده و چندگانه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داشته است که هیچیک از آن عوامل، به دزدیدن زبان، مربوط نمی شود.

ایرانی ها هم اگر امروز، ادعا می کنند که بسیاری از مفاخر بزرگ فارسی‌زبان، ایرانی بوده اند، حتما باید به آن گستره تمدنی عظیم و قدیمی، عنایت داشته باشند و الا همه می دانند که مولانا و ابن سینا و ناصر خسرو و جامی و... از نظر مرزبندی های امروزی به کدام سرزمین، تعلق دارند.

با این حال، بازهم ادعای «دزدی» درباره مفاخر فرهنگی مشترک، تعبیر سخیفی است که حد اقل شنیدن آن از زبان فرد اول مملکت، شایسته نیست.

از جانب دیگر، آقای غنی اگر پروای پارسی را دارد و می خواهد اقتدار و عظمت این زبان فاخر را در افغانستان دوباره احیا کند، به جای متهم کردن دیگران به «دزدیدن زبان» کاری برای فارسی دری در افغانستان انجام دهد تا در سایه تعصب و تنگ اندیشی و سیطره قدرت های استعماری، به سرنوشت فارسی دری در هند و بخارا و... دچار نشود.

ایرانی ها امروزه خدمات بزرگی برای پاسداشت پارسی، انجام می دهند و از این منظر، بدون شک حق دارند که خود را وارثان آن میراث گرانسنگ بدانند. افغانستان هم اگر می خواهد در این افتخار شریک و سهیم باشد، باید حق پارسی دری را به درستی ادا کند و برای تقویت و توسعه آن، کاری انجام دهد؛ کاری که البته یکی از پیش نیازهای اصلی آن، عبور از مرزبندهای سخیف فروملی و تعمیم خط کشی های سیاسی و جغرافیایی به پدیده های فرهنگی از جمله زبان است.
https://avapress.net/vdcjate8huqeyvz.fsfu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما