فلسفه وجودی تمام رسانهها اعم از تصويری، صوتی و نوشتاری و حتی شبكههای اجتماعی اطلاعرسانی، آگاهیدهی و در نهايت ايجاد سهولت برای ارتباطات ميان انسانها میباشد، اما رسانههايی نيز وجود دارند كه در كنار نشر اخبار روزمره، ابعاد ديگری نيز در آنها لحاظ میشود، مانند پرداختن به مباحث علمی، اخلاقی، عقيدتی و آموزشی كه قطعا برای جامعه و خانوادهها مفيد است و يكی از امتيازات اين نوع رسانهها بر مكتب و دانشگاه نیز همین درس و تعليم اين است كه با امكانات بسيار ابتدائی در اختيار همگان قرار میدهند.
جنبههای مثبت رسانهها امروزه سهولتهای زيادی را در زندگی فردی و اجتماعی در سطح جهان ايجاد كرده است، اما از طرف ديگر برخی از رسانههای تصويری در كنار نشر اخبار روزمره، در مسيری انحرافی حركت میكنند و اكثر محتوياتشان را ابتذال تشكيل میدهد كه این مسئله خطرات جدی و بحرانهای مهار ناشدنی فكری و ذهنی را متوجه خانوادهها و جامعه میكند، از اين منظر میتوان اين رسانهها را افيون زندگی جمعی نام نهاد.
در افغانستان اما پس از سقوط رژيم طالبان و آغاز فصل نوين، رسانهها بويژه نشرات تلويزيونی به سرعت توسعه پيدا كردند و فراگير شدند، يک عده كه تنها هزينۀ تأسيس يک شبكه تلويزيونی را داشتند بدون معطلی دست بكار شدند و بدون اينكه تامين هزينه و خوراک مورد نياز شبكه را در آينده و ادامه كار در نظر بگيرند به فعاليت آغاز نمودند، اين عجله باعث شد كه بسياری از مؤسسين نتوانند مصارف سرسامآور اين غولهای رسانه را تامين كنند و بزودی محتاج به كمکهای بيرونی شدند.
حمایتكنندگان خارجی نيز با استفاده از فرصت به وجود آمده به ميل خویش برای اربابان رسانه تعيين تكليف كردند و با تحميل كردن محتويات مبتذل مورد نظر خود ابتكار عمل را از دست صاحبان اصلی گرفتند. امروز متاسفانه نشرات بسياری از رسانهها چهرۀ امريكا، انگليس، تركيه و بعضی از كشورهای ديگر را آشكار كرده است.
خطر زمانی متوجه خانوادههای افغان شد كه تلويزيونها جزء تقسيم اوقات كاری روزمرۀ مردم قرار گرفتند و در اندک زمانی آثار شوم این روند بر جامعهای كه زندگی سنتی و بیآلايش داشت هویدا گردید. خاطرات عجيبی از این پيامدهای زودهنگام دست به دست میشود، چنانچه گفته میشود كه يک مادر از فرط توجه به يک سريال خارجی، طفلش در آتش سوخته است و خانم ديگری نيز نوزادش را همراه لباس داخل ماشين لباسشويی انداخته است. اينها واقعيتهای تلخ اندکی از تاثيرگذاری فرهنگهای بيگانه از طريق تلويزيونها بر فامیلهای مسلمان افغان است.
بدتر از همه اينكه امروز تبليغات رسانهای و بخصوص دادههای فضای مجازی بر اخلاق اجتماعی در افغانستان اثر گذاشته است.
بايد گفت كه انسان تنها موجودی است که باورمند به اخلاق بوده و خود را ملزم به رعایت ارزشهای اخلاقی میداند، زيرا انجام عمل اخلاقی علاوه بر حَسن بودن آن به لحاظ دینی و مذهبی، انسان را به سوی کمال جهت میدهد.
اما بحث اینکه در اجتماعات بشری کدام مسئله اخلاقی بوده و کدام مسئله غیراخلاقی و یا ضد اخلاقی است و نگاه افراد در اجتماعی انسانی نسبت به ارزشهای اخلاقی چگونه است؟ این موضوعات به لحاظ جامعهشناسی دینی به ارزشها، باورها، عرف حاکم و مسایل نظیر آنها در جوامع بر میگردند.
مسئلۀ اخلاق اما در جامعۀ افغانستان با دیگر جوامع انسانی متفاوت است، زیرا قاعدۀ آن در این اجتماع انسانی با دیگر اجتماعات انسانی تفاوت ذاتی و کلیدی دارد. در جوامع دیگر معیار عمل اخلاقی تعریف شده است و با توجه به آن معیارِ تعریفشده عمل میشود، اما ارزشهای اخلاقی و ضد اخلاقی در جامعه افغانستان بيشتر بر اساس تبلیغات رسانههای جعمی و بویژه شبکههای اجتماعی و مخصوصاً فیسبوک شکل میگیرد.
در افغانستان هر شخصی هر آنچه را دل و احساسش مطالبه داشته باشد، به آن عمل کرده و آن مسئله را امری اخلاقی تلقی میکند. اما برای بیرونرفت از این معضل اساسی باید نهادهای خانواده، مدارس، مکاتب، دانشگاهها، نهادهای ترویجکنندۀ ارزشهای اخلاقی این پیام را به نوجوانان و جوانان ابلاغ کنند که هر آنچه در رسانهها و شبکههای اجتماعیِ مجازی پخش و نشر میشوند همه اخلاقی نیستند و نباید بدون تامل نسبت به مثبت و منفی بودن به آنها گرایش پیدا کرد.
پیامرسانهای مجازی در هر جامعۀ انسانی میتوانند مجرایی برای انتقال عمل اخلاقیِ مثبت و منفی باشند، اینکه کاربران کدام گونه از اخلاق را انتقال و نشر میدهند، این مسئله به فرهنگ آن کاربر بر میگردد و به هیچ وچه معيار و منبع قرار دادن برای عمل كردن نيست.
نویسنده: سید هاشم علوی