تاریخ انتشار :شنبه ۴ عقرب ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۲۸
کد مطلب : 194022
28 صفر؛ غروب آفتاب نبوت و به حاشیه‌راندن ولایت
در روز بیست و هشتم از دهۀ اخیر ماه صفر، رخداد غم‌انگیز و تکان‌دهندۀ رحلت جانکاه آخرین سفیر وحی الهی حضرت محمد مصطفی (ص) و شهادت سبط اکبرش امام حسن مجتبی (ع) رخ داد.

این دو واقعۀ المناک و تأسف‌بار و همچین شهادت هشتمین پیشوای شعیان جهان حضرت امام رضا (ع) باعث شده تا ماه صفر ماه اندوه اهل‌بیت نام‌گذاری شود. اما آنچه مسلمانان جهان را بیشتر تکان داد و سبب شد که صفحۀ جدیدی از مشکلات در زندگی مسلمانان گشوده شود، رحلت پیامبر گرامی اسلام (ص) است.

با رحلت پیامبر نازنین اسلام، ارتباط مستقیم اهالی زمین با خالق یکتا قطع و الطاف و رحمت خداوندی بر بندگانش از مجرای وحی و اجلال نزول جبرئیل امین پایان یافت.

فقدان پیامبری که رأفت و رحمتش چون بحری بی‌پایان آسایش‌بخش زندگی مومنان و هیبت و صلابتش چون دارویی فلج‌کننده برای منافقان بود، سبب شد تا خفّاشانِ فرصت‌طلب از لانه‌ها سر بر آورند تا آنچه را در روشنایی نور نتوانسته بودند به دست بیاورند از بستر تاریک نفاق به دست آورند.

با رحلت پیامبر (ص)، افعی خفتۀ نفاق که در وجود نحس امثال ابوسفیان نفَس می‌کشید دهن باز کرد تا تمام دست‌آوردهای 23 سالۀ رسول خدا را ببلعد و تمدنِ رو به رشد اسلام و جریان خروشان و طوفندۀ غلبه بر شرک را مهار کرده و عقلانیت را متوقف و جهالت را زنده کند.

هرچند جریان نفاق با وجود افسر رشید اسلام حضرت علی (ع) نتوانست با دستِ باز هدف خود را دنبال کند، اما تیرهای نامرئی از این ناحیه گاهی به هدف اصابت کرده و شکاف‌های عمیقی در میان امت ایجاد کرد که تا امروز مسلمانان از آثار تأسف‌بار آن رنج می‌برند.

حضرت پیامبر (ص) که وضعیت بعد از رحلتش را به خوبی پیش‌بینی می‌کرد، در مواقع مختلف با معرفی حضرت علی (ع) به عنوان جانشین خود خواست تا حداقل از خطرات قطعی و حتمی‌الوقوع بعد از خود بکاهد، اما جریان ثقیفه در حالی که تا هنوز آب غسل پیامبر نخشکیده بود برخلاف وصیت‌های آن حضرت عمل کردند، علی را به صورت ناجوانمردانه از سیاست کنار زدند و روی تمام امید و آرزوهای پیامبر آب ریختند.

اگر از تمام اتفاقات بعد از رحلت و انعقاد نامیمونِ شورا برای حفظ وحدت بگذریم، عدم حضور حضرت علی در ثقیفۀ بنی‌ساعده در آن شرایطِ حساس و سرنوشت‌ساز سوال‌برانگیز است، هرچند یک عده توجیه می‌کنند که رهبری مسلمانان در نبود پیامبر امر مهم و حیاتی بود، از این جهت تاخیر در انتخاب رهبر و زعیم روا نبود؛ اما سوال اینجاست که چرا در نبود علی باید این کار صورت بگیرد؟ این سوالی است که مدعیان شورا بعد از پیامبر باید به معتقدانِ به وصایت جواب بدهند.

پیامبری که قرآن صریحاً می‌گوید "ما ینطق عن الهوا ان هو الا وحی یوحی" و مورد خطابش در قرآن کریم تمام مسلمانان در هر شرایط و زمانی می‌باشد، قطعا وصیتش بر شورایی که عمومیت دارد مقدم است.

یادآوریِ این قطعه از تاریخ نه به خاطرِ دامن‌زدن به اختلافات میان مذاهب اسلامی بلکه تذکر حقیقت تلخی است که یادآوری از آن می‌تواند درس عبرتی باشد برای مسلمانان امروز که دم از عقلانیت و منطق می‌زنند. اما اگر وجدان و عقل سلیم داور قرار داده شود تصدیق خواهیم کرد که کنار زدن فردی مانند علی -که بر تمام افراد شاخص آن زمان برتری داشت- از عرصۀ سیاست، آن‌هم در آن شرایط حساس و سرنوشت‌ساز اشتباه بسیار بزرگی بود.

بدون شک اگر علی (ع) در ابتدای کار زمام امور را به دست می‌گرفت و حل و فصل امور مسلمین با دستان باکفایت آن حضرت صورت می‌پذیرفت، خاندان بنی‌امیه به قدرت دست پیدا نمی‌کردند و یقیناً حضرت علی به وصیت رسول خدا (ص) عمل می‌کرد که فرموده بود هرگاه معاویه را بر منبر من دیدید بکشید و خلافت بر این خاندان حرام است و همچنین اگر علی بعد از پیامبر در رأس قدرت قرار می‌گرفت یقیناً جنگ‌های خونین جمل، نهروان و صفین اتفاق نمی‌افتاد و هزاران تن کشته نمی‌شدند.

مسلّم است که ندانم‌کاری‌های پیش از حکومتِ حضرت علی وضعیت سیاسی و اجتماعی را مانند باروتی در حال انفجار قرار داده بود و خاندان بنی‌امیه که اغلب از سوی خلیفۀ سوم حمایت می‌شدند به اوج قدرت رسیده بودند، جریان خطرناکی که ذره‌ای به اسلام و وحی، قیامت و حساب و کتاب معتقد نبودند، اگر هم معاویه ظاهراً به ارزش‌های اسلامی پایبندی نشان می‌داد به خاطر حفظ قدرت بود و نمی‌خواست که بر خلاف افکار عمومی و باورهای غالب مسلمانان حرکتی کند که باعث سقوطش گردد.

حضرت علی که به گواهی تاریخ و فرمایشات صریح حضرت پیامبر (ص) شایسته‌ترین فرد برای خلافت بعد از رسول خدا بود، پس از 25 سال باید میراث‌دارِ وضعیتی باشد که در آن برادران مسلمان تمام محبت و دوستی و شفقت و مهربانی را زیر پا کرده و با نوک نیزه و خنجر و نشان دادن چنگ و دندان با هم سخن کنند.

وقتی که امام علی (ع) به خلافت رسید، اولین اقدامش جلوگیری از خودکامگی‌ها و نفاق‌افکنی‌های خاندان بنی‌امیه مخصوصاً معاویه بود که برای تضعیف اسلام در شام برای خود امپراتوری ساخته بود و این خطر را در آن زمان تنها علی و عدۀ معدودی از مسلمانان درک می‌کردند، البته پیامبر نیز خطر اموی‌ها را قبلاً بارها گوشزد کرده بود.

با آن هم، امام علی (ع) نهایت تلاش خود را برای ترک مخاصمه با معاویه به کار گرفت و از او خواست تا بدون خون‌ریزی دست از سر امت مسلمان بردارد، اما نشد. امام می‌خواست مسلمانان حول محورِ واحد جمع شوند و از جنگ‌ها جلو‌گیری شود. امام سعی کرد تا جریان اموی را از راه مذاکره و دیپلماسی مهار کرده و با سیاست از قدرت کنار بزند تا حداقل از حوادث بعدی جلوگیری و از جمله حادثۀ خونین کربلا اتفاق نیفتد.

امام پس از 25 سال خانه‌نشینی و دور بودن از سیاست، خواست با سیاستِ نرم از یکسو ناکثین و بیعت‌شکنان را مهار کند و از طرف دیگر قاسطین (معاویه و پیروانش) را قناعت دهد و مهم‌تر از همه جریان تکفیری خوارج را سر جایش بنشاند.

دغدغۀ امام علی (ع) تنها بیعت‌شکنان جمل و معاویه نبودند. بلکه خوارج معضل و فتنۀ بزرگی برای دنیای اسلام در آن زمان بودند که در سایۀ خلفای پیش از امام رشد کرده بودند، چناچه امروز نیز این جریان‌های منحرف با عناوین مختلفی چون داعش، طالب، القاعده و غیره گاهی سر از لاک‌ها بیرون کرده و در جهان فاجعه می‌آفرینند.

امام علی (ع) در جنگ نهروان فرمود: من بودم که چشم این فتنه را از حدقه بیرون کردم، زیرا سابقۀ طولانی در اسلام دارم و در قرابتِ من به رسول خدا و ایمانِ من شکی نیست، و الّا کسی جرأت نمی‌کند به روی کسانی که پیشانی‌های‌شان از سجده پینه بسته است، شمشیر بکشد. امام با این سخنان خود به مسلمانان امروزی می‌فهماند که فریب این خشکه‌مقدس‌ها را در هیچ زمانی نخورید که اینها نه حافظ دین، بلکه آفت دین هستند.

به راستی که امروز جریان‌های تکفیری داعش، طالب، القاعده و امثال آن با ماسکِ دین ضربه به پیکر اسلام و مسلمین وارد می‌کنند و این موجودات مضر که حتی نمی‌توان نام انسان را بر سر آنها گذاشت، هر روز در کشورهای اسلامی به ویژه در افغانستان فاجعه می‌آفرینند و از ریختن خون افراد بی‌گناه، زنان و اطفال هم فروگذار نمی‌کنند، پس وظیفۀ مسلمانان بنا به سیرۀ عملی حضرت علی (ع) مبارزۀ بی‌امان در برابر این جریانات می‌باشد و نیاز به فتوای مفتی نیست.

در نتیجه باید گفت که تمام بدبختی‌های مسلمانان بعد از رحلت پیامبر (ص) و عمل‌نکردن به وصیت آن حضرت آغاز شد که تبعات و پس‌منظرهای آن تا امروز گریبان‌گیر مسلمانان جهان می‌باشد.

نویسنده: سیدهاشم علوی
https://avapress.net/vdcf0jdy0w6d1xa.igiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

مطالب مرتبط