ضرورت بحث از تعريف دين، و جستار در هر زمينهی معرفتی، منطقا مرهون رعايت ترتيب منطقی مطالب است؛ لذا قبل از پرداختن به خواص، آثار و احکام هر امری و حتی قبل از پرداختن به بحث از اثبات و نفی هر امری، بايد تعريف روشن و جامعی از آن ارائه کرد. عدم ارائه تعريف روشن و مقبول، موجب بروز اختلاف فراوان در تحليل مسائل مربوط به موضوع تعريفنشده میگردد.
به همين دليل، بدون تصور واضح از امری نمیتوان به نفی يا اثبات آن پرداخت و در باب احکام و عوارض و پيامدهای آن سخن گفت. از مباحث مهم حوزههای گوناگون دينپژوهی میتوان به روانشناسی دين، جامعهشناسی دين، تاريخ اديان، فلسفه دين، قلمرو دين، انتظار بشر از دين و الهيات و کلام جديد اشاره کرد. به وسيله تعريف مقبول است که معلوم میشود، ديدگاههای متعارض، متعلق به موضوع واحدی هستند يا خير.
بنابراين قبل از طرح بحث (رابطهی دین و اخلاق) و پيش از ورود به نزاعهای فراوان در دينپژوهی، بحث از تعريف دين ضروری است. هنگامی که از نسبت دين و آزادی، دين و ايدئولوژی، دين و هنر، دين و توسعه، انتظار بشر از دين، قلمرو دين، علم و دين، دين و حکومت، دین و اخلاق، سؤال میشود، ابتدا بايد پرسيد مراد از دين چيست؟ زمانی که به عنوان مثال در باب انحصارگرایی، شمولگرایی و کثرتگرایی دين سخن گفته شود بايد دانست که تصور نظریهپردازان از دين چيست؟
موانع و مشکلات تعريف دين:
دين از پديدههایی است که تعريف آن به سهولت ميسور نيست. عدهای با توجه به مشکلات فراوان در وصول به تعريف روشن و متمايز از دين، دين را قابل تعريف ندانستهاند.
مشکل وقتي چهره مینمايد که به اين نکته تاريخی عنايت گردد؛ که با وجود تلاش فراوان دينپژوهان دو سدهی اخير تاکنون تعريف جامع و مانعی که قابل قبول همه پيروان اديان قرار گيرد و نسبت به همه اديان شمول داشته باشد، ارائه نشده است. دبليو اسميت در معنی و غايت دين میگويد: شايد گستاخانه نباشد که بگويم تا کنون تعريف متفق و مجاب کنندهای از دين ارائه نشده است و در تعريف دين هيچ تعميم فراگيری عرضه نشده است.
مهمترين موانع ارائه تعريف واحد و مشترک:
1. اديان در طول تاريخ حياتشان دستخوش تحريف و فزونی يا کاستی شده، به همين دليل به فرقهها و مذاهب گوناگون تقسيم شدهاند.
2. دين مصداق محسوس و مادی ندارد.
3. جهانبينیها و ایدئولوژی و در یک کلام، پيشفرضهای معرفتشناختی، انسانشناختی، جهانشناختی و... بر تعاريف دين تأثير گذاشتهاند.
4. برخی، مشکل وجود تعدد و تنوع در تعريف دين را نه از ناحيه خود دين، بلکه ناشی از معضلهی عام تعريف مفاهيم فرهنگی که معمولاً حامل بار معنای مختص و منحصر به هر جامعه است؛ میدانند.
5. گوناگونی تجليات دين، از همين رو است که دينپژوهان متأخر بالاتفاق بر دشواری حصول توافق بر روی تعريف واحدی از دين، اذعان نمودهاند.
با اين ملاحظات تمامی تعاريف دين، بر نوعی نگرش قوممدارانه استوارند و به دينی خاص در ظرف فرهنگی مشخصی نظر دارند. در نتيجه، امکان پديد آمدن هر نوع گفتمان در اين حوزه را از پيش منتفی اعلام مینمايد. همچنين ممکن است مسأله تعدد تعريف، ناشی از خلط مفهوم ميان اصطلاحات و مفاهيم قريبالمعنی باشد. عدم دقت در کاربرد صحيح و بجای اين مفاهيم و در اجمال و ابهام رها کردن منظور قصد شده، از هر کدام، میتواند عامل بروز برداشتهای مختلف از دين شود. اما با وجود اين موانع، دينپژوهان و متفکران، تعاريف گوناگونی ارائه کردهاند.
دین در لغت:
واژه دين، در فرهنگهای لغت عربی در مواردی مانند:
1- جزا و مکافات 2- حساب و بررسی 3- اطاعت و انقياد 4- ملت و آيين 5- رويه و عادت 6- چيرگی و برتری 7- تدبير امور 8- آن چه وسيله پرستش خداوند است به کار میرود.
به گمان برخی از واژهپژوهان، دين از ريشهی فارسی ميانه (دن) به معنای کيش، آيين يا از ريشهی عبری به معنای داوری گرفته شده است. ولی با مطالعه ادبيات عرب جاهلی نادرستی اين گمان روشن میشود. زيرا اين واژه در فرهنگ جاهليت به معنای اطاعت، آيين و طريقت، مکافات و جزا به کار رفته است.
اين واژه در زبان فارسی به معنای، کيش و آيين است و به معنای روز بيست چهارم از هر ماه خورشيدی و نام فرشتهای، نيز به کار رفته است.
براي تبيين (رابطهی دین واخلاق) شناخت مفهوم و مصداقی دين لازم است. بايد توجه داشت که تعاريف لغوی دين در زبانهای گوناگون، در مباحث دينپژوهی، مشکلی را حل نمیکند. بايد واقعيت و ماهيت دين و احياناً مصداق مورد بحث، شناخته شود. شناخت مفهوم اصطلاحی دين، بايد مورد توجه قرار گيرد تا موضوع مباحث روشن شود.
معانی دين در قرآن:
واژه دين در قرآن کريم به صورتهای مختلف در 86 نوبت به کار رفته است. برخی معانی که اين واژه در آن بکار رفته است عبارتند از:
1- مکافات و جزا:
در آياتي که دين بر قيامت اطلاق گرديده؛ مقصود، جزا و مکافات است. مانند «مالک يوم الدين» «ارأيت الذی يکذب بالدين» «والذی اطمع ان يغفرلی خطيئتی يوم الدين» «الذين يکذبون بيوم الدين».
2- تسليم و انقياد:
در آيات ذيل و نظاير آنها دين به معنای تسليم و انقياد است. «ان الدين عندالله الاسلام» «يا بنی ان الله اصطفی لکم الدين فلا تموتن الا و انتم مسلمون» «ا فغير دين الله يبغون ولة» «و من يبتغ غير الاسلام دينا ....». ناميده شدن شريعت محمدی (ص) به اسلام به خاطر اين است که اهل کتاب با انکار نبوت پيامبر اکرم (ص) که آخرين پيامبر الهی است، در حقيقت از فرمان خداوند سرپيچی کرده و تسليم خداوند نيستند. بنابراين مسلمان کسی است که نبوت پيامبر خاتم و شريعت او را پذيرا باشد.
3- توحيد و يگانهپرستی:
«الا لله الدين الخالص والذين اتخذوا من دونه اولياء ...» مفاد آيه کريمه اين است که خداواند عبادت آن کسی را که فقط برای او عبادت نمیکند نمیپذيرد. حال چه اينکه هم خدا را بپرستد و هم غير خدا را و چه اينکه اصلاً غير خدا را بپرستد. «قل الله اعبد مخلصاً له دينی فاعبدوا ما شئتم من دونه» دين در اين آيه به معنای پرستش خدای يکتا است. واژه عبادت که قبل و بعد از واژه دين بکار رفته گواهی بر اين معنی است. «و قاتلوا هم حتی لاتکون فتنه و يکون الدين لله...» با مشرکان و بت پرستان جهاد کنيد تا فتنه شرک از ميان برداشته شود و همگان به توحيد اقرار کنند.
4- مجموعه معارف و احکام الهی:
«فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفة ليتفقهوا في الدين» اين آيه کريمه مؤمنان را به تفقه در دين تشويق میکند. مقصود فهميدن معارف دينی اعم از اصول و فروع است به احکام عملی اسلام (فقه اصطلاحی) اختصاصی ندارد. «ولا تأخذکم رافته فی دين الله» اين آيه کريمه گرچه مربوط به اجرای حد زناکار است، ولی مدلول آن اعم است هر حکم و قانون الهی را شامل میشود.
5- حقوق اجتماعی اسلام:
«فان تابوا و اقاموا الصلوة واتو الزکات فاخوانکم فی الدين» يعنی اگر مشرکين توبه کنند و پس از ايمان به آيين اسلام نماز برپا دارند و زکات بپردازند، با ساير مؤمنان از نظر حقوق اجتماعی برابر خواهند بود.
6- هرگونه قانون و دستورالعمل:
«ماکان ليأخذ اخاه فی دين الملک» يعنی در آيين زمامدار مصر جايز نبود که يوسف برادر خود را به جرم سرقت گروگان بگيرد.
7- شرک و بتپرستی:
«لکم دينکم ولی دين» به قرينه آيات قبل که خداوند به پيامبر اکرم (ص) دستور میدهد، تا به کافران بگويد که من آنچه را که شما پرستش میکنيد نمیپرستم و شما نيز خدای مرا پرستش نمیکنيد. مفاد آيه اين است که در مسأله پرستش ميان ما توافقی وجود ندارد. در اين صورت من دين خود را دارم -که همان توحيد است- و شما دين خود را که همان شرک و بتپرستی است.
8- آيين اسلام
«اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتی و رضيت لکم الاسلام دينا» يعنی امروز در روز غدير خم با نصب علی (ع) به عنوان رهبر جامعه اسلاميی پس از پيامبر (ص) دين شما را کامل کرده و نعمت خود را به اتمام رسانده و از آيين اسلام به عنوان دين و برنامه زندگی خشنودم. يعنی شريعت الهی بدون ولايت ناقص است. از آنجا که شريعت، نعمتی است از خداوند بر مکلفان بدون ولايت، نعمت خداوند نيز ناتمام خواهد بود و در نتيجه چنين دينی مورد رضايت خداوند نخواهد بود.
دين در روايات:
قال علی (ع) اول الدين معرفته و کمال معرفته التصديق به و کمال التصديق به توحيده. ان الدين کشجرت اصلها اليقين بالله و ثمرها الموالات فی الله «ان افضل الدين الحب فی الله والبغض فی الله». «الاحيات الا بالدين و لا موت الا بجهود اليقين».
بسياری از تعابير در دين در متون اسلامی به مقصود ما از دين در بحث مورد نظر هيچ ارتباطی ندارد. اين اشارهها به صفات و افعال الهی مرتبطند و پارهی ديگر از تعابير نيز به تبيين تدين و دينداری ناظرند نه بيان حقيقت دين. بنابراين فقط دين به معنای اعتقاد با مباحث ما ارتباط میيابد. البته بيانگر تمام انتظارات ما از دين نيست. چرا که اعتقادات بخشی از حقيقت دين را تشکيل میدهد. ولی از مجموع آيات و روايات میتوان دين را به مجموعهای از معارف، احکام، اخلاق و در يک کلام (ما جاء به النبی) تفسير کرد.
تعاريف متفکرين غربی از دين:
1- پارسونز در تعريف دين میگويد: مجموعهای از باورها، اعمال، شعائر و نهادهای دينی که افراد بشر در جوامع مختلف بنا کردهاند.
2- دور کيم: دين نظام يکپارچهای از باورها و عملکردهای مرتبط با چيزهای مقدس است. يعنی چيزهایی که جدا از چيزهای ديگر انگاشته شده و در زمره محارم به شمار میآيند. اين باورداشتها و عملکردهای همه کسانی را که به آنها عمل مینمايند در يک اجتماع اخلاقی واحد همبسته میکنند.
3- يونگ: دين عبارت از يک حالت مراقبت، تذکر و توجه دقيق به معنای عوامل مؤثر است که بشر عنوان قدرت قاهره را به آنها اطلاق میکند. آنها را به صورت ارواح، شياطين، خدايان، قوانين صور مثالی، کمال مطلوب و غيره مجسم میکند. در واقع میتوان گفت که اصطلاح دين معرف حالت خاص وجدانی است که بر اثر درک کيفيت قدسی و نورانی تغيير يافته است.
4- فرويد: دين كاوش انسان برای يافتن تسلیدهندههای آسمانی است؛ تا او را در غلبه بر حوادث بيمناک زندگی کمک کند.
5- تعريف دين در فرهنگ مختصر اکسفورد: شناخت يک موجود فوق بشری که دارای قدرت مطلقه است و خصوصاً باور داشتن به خدايان متشخص که شايسته اطاعت و پرستشاند.
تمام اين تعاريف به يك بعد از ابعاد دين توجه کردهاند. ويژگی مهم اين تعاريف، اين است که به طور عمده به حالات و دينداری متدينان و آثار دينداری اشاره دارند و انتظارات بشر از دينداری را نشان میدهند.
تعاريف متکلمان يا فيلسوفان اسلامی از دين:
1- آية الله مصباح يزدی: دين، به معنی اعتقاد به آفرينندهای براي جهان و انسان و دستورات عملی متناسب با اين عقايد میباشد.
2- آية الله جوادی آملی: دين به معنای مجموعهی عقايد، اخلاق، قوانين، و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسانها میباشد. گاهی همه اين مجموعه حق و گاهیهمه آن باطل و زمانی مخلوطی از حق و باطل است. اگر مجموعهای حق باشد آن را دين حق در غير اين صورت آن را باطل و يا التقاطی از حق و باطل مینامد.
3- علامه محمد تقی جعفری: دين از دو رکن اساسی تشکيل میشود. رکن اول اعتقاد به وجود خداوند يکتا که جامع همه صفات کماليه است. جهان را بر مبنای حکمت برين خويش آفريده است و انسان را به وسيله دو راهنمای بزرگ -عقل به عنوان حجت درونی و انبياء و اوصياء به عنوان حجت بيرونی- در مجرای حرکت تکامل تا ورود به لقاء الله قرار داده است. اعتقاد به ابديت که بدون آن حيات و کل جهان هستی معمایی لاينحل است. همه اين اعتقادات، مستند به عقل سليم و دريافت فطری بدون تقليد میباشد. رکن دوم، برنامه حرکت به سوی هدف است که احکام و تکاليف ناميده میشود.
4- علامه طباطبائی: مجموعه اعتقادات و مقررات متناسب با آن که در مسير زندگی مورد عمل قرار میگيرد، دين ناميده میشود. در جای ديگر میفرمايد: دين يک روش زندگی اجتماعی است که انسان اجتماعی به منظور تأمين سعادت زندگی اتخاذ نموده باشد. اگر معتقد به اديان الهی به ويژه اسلام باشيم بايد افزود که دين هم مشتمل بر تأمين سعادت دنيوی و هم مشتمل بر تضمين سعادت اخروی است. اين دو جنبه هرگز از همديگر جدا نمیشود.
در جای ديگر میفرمايد:
دين عبارت است، از اصول عملی و سنن، قوانين عملی که برگزيدن و عمل به آنها، تضمينکنندهی سعادت حقيقی انسان است. از اين رو لازم است، دين با فطرت انسانی هماهنگ باشد تا تشريع با تکوين مطابقت داشته باشد و به آنچه آفرينش انسان اقتضای آن را دارد، پاسخ گويند چنانکه مفاد آيه کريمه «فاقم وجهک للدين حنيفا فطرت الله التی فطر الناس عليها...» همين است.
وقتی سخن از دين به ميان آيد نبايد آن را در بعد خاص، مانند عقايد و اخلاق منحصر کرد. برخی دين را صرفاً در بخش عقايد و يا در جنبه عملی يا اخلاقی و برخی ديگر آن را در جنبه فردی يا اجتماعی صرف، خلاصه میکنند. علامه با اين نگاه سطحی و محدود به شدت مخالفت ورزيده و در موارد متعدد به اين نکته اشاره میکند که دين شامل سه بخش، عقايد و اخلاق و عمل میباشد. هيچ کدام از اين سه بعد به تنهایی در دينداری کافی نبوده و انسان را ديندار نخواهد کرد. دين، عقايد و يک سلسله دستورهای عملی و اخلاقی است که انبياء از طرف خداوند برای راهنمایی و هدايت بشر آوردهاند. اعتقاد و عمل به آن دستورات، سبب سعادت انسان در دو جهان است. لازمهی دينداری، دارا بودن عقايد دينی، همچون پليس مخفی در دل و التزام عملی به فضايل اخلاقی و دوری از رذايل اخلاقی و در کليه امور به ياد خدا و در پناه او بودن است. دين به ما دستور میدهد که اعمال شايسته انجام دهيد و عبادات را به جا آوريد.
نتيجه:
اگر بخواهيم تعريف عامی از دين ارائه دهيم همان تعريف نخست که از علامه طباطبائی نقل نموديم. تعريف درستی است. اگر بخواهيم، دين حق را تعريف کنيم؛ میتوان گفت: دين عبارت است از مجموعهی معارف اعتقادی و برنامههای عملی که از طريق عقل و وحی به بشر ابلاغ شده است. بنابراين دين راه واقعی سعادت بشر است که در اسلام متجلی شده و در آن اصول فکری و عملی لازم برای همه زمانها و مکانها آمده است.
نویسنده: سید زکی موسوی
---------------------------------------
منابع:
. قرآن کریم
. علامه محمد تقی جعفری، فلسفه دين، ص 30.
. عبدالحسين خسرو پناه، انتظارات بشر از دين، ص 44.
. علی رضا شجاعی زند، دين جامعه و عرفی شدن، ص 11.
. مجمع البيان، ج 1، ص 98؛ مجمع البحرين، ج 1، ص 251؛ مفردات راغب، كلمه دين، لسان العرب، ج 13، ص169.
. علی ربانی گلپايگانی، جزوه كليات دين پژوهی، ص 38.
. فرهنگ فارسی عميد، واژه دين.
. نهج البلاغه، خطبه 1.-1
. ری شهری، محمد، ميزان الحكمه، ص 375.
. همان، ص 375.
. همان، ص 375.
. جان هيك، فلسفه دين، بهزاد سالكی، ص 17.
. عليرضا، قائمی نيا، تجربه دين و گوهر دين، ص 262؛ خاستگاه دين، ص 29، ملكم هملتون، جامعه شناسی دين، محسن ثلاثی، ص 22.
. علامه محمد تقی جعفری، فلسفه دين، ص 86.
. جان هيك، فلسفه دين، بهزاد سالكی، ص 17.
. آموزش عقايد، ص 11.
. جوادی آملی، شريعت در آيينه معرفت، ص 111.
. علامه محمد تقی جعفری، فلسفه دين، ص 21.
. همو، خلاصه تعاليم اسلام، ص 4، بررسی فرازهايی از اسلام، ص 35.
. محمد حسين، طباطبائی، ترجمه و تفسير الميزان.
. همو، خلاصه تعاليم اسلام، ص 4 و 6؛ آموزش دين.