انواع جنگ در اسلام
جنگ ابتدایی
اسلام هیچگاه افراد را مورد تهاجم قرار نمیدهد، بلکه تنها نظامهای کفر و شرک را که نگهبان و حافظ ضوابط طبقاتی، عامل اصلی نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی و مانع آگاهی انسانها هستند، مورد تهاجم قرار میدهد.(سید قطب، سیمایی جهاد اسلامی، فلسفه جهاد در اسلام، ترجمه سیدمحمد خضری، ص 111). چون این جهاد ابتدا از طرف مسلمانان به خاطر دعوت به اسلام به راه انداخته میشود، جهاد ابتدایی نامیده میشود. بعضی از فقههای شیعه معتقد اند که جنگ ابتدایی باید به فرمان امام معصوم صورت گیرد، که موارد زیر را شامل میشود:
1ـ جهاد به منظور مبارزه با مفسدان: "و قاتلو فی سبیل الله الذین یقاتلونکم ولا تعتدو"( بقره:190)
2ـ جهاد برای جلوگیری از یک عمل منکر، چنانکه خداوند میفرماید: "اُدعُ الی سَبیل ربُک بالحکمه والموعظَه الحسنه"( نحل،135)؛ مردم را به اندرز نیکو به راه پروردگارت فراخوان.
3ـ جهاد به منظور رفع موانع دعوت: جهاد علیه آنانی که برای گسترش دعوت مانع ایجاد میکنند، در نظر گرفته شده است، که اگر این مانع نبود، مردم گروه گروه به دین اسلام داخل میشدند: "ورایت الناس یدخلون فی الدین الله افواجا"(نصر، 2)
البته باید از نظر دور نداشت که جهاد ابتدایی بعد از دعوت به اسلام به شکل مستمر و با تشویق و ترغیب مردم مشروعیت مییابد، نه اینکه قبل از دعوت به شکل مسالمتآمیز با آنها وارد جنگ شد.
جنگ تدافعی
جنگ تدافعی به عملیات نظامی کشورهای اسلامی در مقابل تهاجم و تجاوز مسلحانه کشورهای غیراسلامی اطلاق میگردد. جنگ تدافعی امروزه در حقوق بینالملل تحت نام "دفاع مشروع" به رسمیت شناخته شده است/ این اصل به تمام کشورها حق متوسل شدن به زور را در هنگامی که کشور مورد تجاوز واقع میشود، میدهد، تا به وسیله آن، نتایج ناگوار احتمالی تجاوز را منتفی کند.
در اسلام هدف از جنگ تدافعی دفع حمله و سرکوب پیمانشکنان و تجاوزکاران بیگانه و بیرون راندن آنان از سرزمینهای اشغالی و آزادسازی آن مناطق و دفاع از جان و مال مسلمانان و عقاید اسلامی است. انجام این نوع جهاد بر مسلمانان از جمله واجبات عینی است که بر زن و مرد مسلمان به شکل دایمی و مادامالعمر لازمالاجرا است. اسلام بر جهاد تدافعی تأکید بسیار دارد، همانگونه که خداوند جهاد تدافعی را عامل برطرفکننده فساد و تباهی بر روی زمین معرفی مینماید، چنانکه میفرماید: "ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض....."(بقره: 251)
در جای دیگر در ارتباط با اهمیت جنگ تدافعی میگوید: اگر جهاد تدافعی نبود، دیگر اثری از صومعههای راهبان، کلیساهای مسیحیان، معابد یهودیان و مساجد مسلمانان باقی نمیماند.(حج:40)
جنگ آزادیبخش
جنگ آزادیبخش عبارت است از آزادسازی ملتهایی که زیر سلطه حکومتهای استبدادی، جان، مال، حیثیت و شرف آنها مورد تاخت و تاز سلطهگران داخلی است. در این حالت خداوند مسلمانان را برای دفاع از مستضعفان و جهاد علیه حکومتهای ظالم و استبدادی فرا میخواند: "ومالکم لا تقاتلون فی سبیل الله المستضعفین من الرجال و النساء والولدان". از این آیه چنین برداشت میشود که یکی از رسالتهای دین مبین اسلام، آزاد کردن ملتهای تحت استعمار و استبداد است. برخلاف ایدیولوژیهای دیگر که برای کسب ثروت و قدرت، انسانها را به بردگی میکشد، اسلام روحیه آزاده و آزادگی را میان پیروان خود سر داده و از آنها دعوت میکند برای آزادی همهی ملتها جهاد نمایند.
حکم این جهاد در اسلام واجب عینی است و زمانی که شرایط ذیل محقق شود، حکومت اسلامی حق مبادرت به جهاد را پیدا میکند:
1ـ روشن بودن چگونگی تجاوز و تلف شدن حقوق انسانی مردم و عدم رسیدگی صحیح و واقعی مقامات صلاحیتدار آن کشور.
2ـ درخواست کمک و استعانت از سوی ملت تحت سلطه و ظلم
با محقق شدن این دو شرط، برمسلمانان واجب میگردد تا به داد ملتهای تحت ظلم و فشار رسیده، آنها را از آن وضعیت آزاد کنند. وجود این شرایط به معنی این است که اسلام بدون اراده افراد، حتی سعادت و خوشبختی را هم برای آنان تحمیل نمیکند، بلکه اراده افراد برای اینکه سعادت اسلام متوجه حالشان گردد، باید محقق شود، چون اسلام هیچگاهی برخلاف خواسته مردم، خود را بر آنان تحمیل نخواهد کرد.(ضیایی بیگدلی،1393،ص125)
جنگ میان کشورهای اسلامی
تعدد کشورهای اسلامی گاهی اوقات باعث این میشود که نزاع و جنگ میان کشورهای اسلامی رخ بدهد، و ما مکلف خواهیم شد تا طرق جلوگیری از آن و چگونگی حل و خاتمهدهی آن را بررسی کنیم. زمانی که میان جوامع اسلام جنگ صورت میگیرد، این مسئولیت از سوی خداوند بر کشورهای دیگر اسلامی بار میگردد تا مطابق اوامر الهی، صلح را میان آنها برقرار کرده، کشور خاطی و مهاجم را به سزای اعمال اش برسانند؛ چنانکه خداوند در قرآن بیان میکند: "و اگر دو طایفه ای اهل ایمان به قتال علیه یکدیگر برخاستند، شما مؤمنان در میان آنها صلح برقرار کنید و اگر یک قوم با دیگری ظلم کند، با آن طایفه ظالم قتال کنید تا به فرمان خدا باز آید. پس هرگاه به حکم حق برگشت، با حفظ عدالت میان آنها صلح دهید و همیشه عدالت کنید که خداوند اهل عدل را بسیار دوست دارد"(ضیایی بیگدلی،137،1393)
حقوق صحنه درگیری یا جنگ
صحنه درگیری حقوق خاصی دارد؛ از جمله آن میتوان حقوق زیر را نام برد:
1ـ حق اسیر گرفتن : برسی سیره و تاریخ پیامبر و فرماندهان ایشان شاهد این مدعا است که در صحنه نبرد با دشمنان، از افراد دشمن به اسارت میگرفتند. البته در اسلام گرفتن اسیر زمانی جواز دارد که دشمن توان نظامی خود را از دست داده باشد و نشانههای فتح و پیروزی برای مسلمانان نمایان شود. علت این تدبیر در آن است که نباید افراد سپاه اسلام انرژی خود را صرف نگهداری اسیران در شرایطی که جنگ شدیدا جریان دارد، نمایند، پس در هنگام معرکه، گرفتن اسیر زمانی جایز است که موجب تضعیف سپاه اسلام نشود، بلکه اسیران زمانی باید گرفته شوند که نشانههای پیروزی حتمی باشد. نحوه عملکرد و رفتار با اسیران در فقه اسلامی کاملا مشخص و معین است، که نهایت رفتار نیک و رعایت حقوق انسانی آنها به وسیله مسلمانان فرمایش شده است.(خدوری،1966، 240)
2ـ حق غنیمت گرفتن: در حقوق اسلامی غنیمت شامل اموالی است که مسلمانان در جنگ از دشمنان بستاند. شیخ طوسی آن را اموالی دانسته که با زور و شمشیر از مشرکان گرفته شود، و یا شیخ بهایی آن را اینگونه تعریف کرده: غنیمت آن باشد که از اسرای حرب به قتال برگیرند.
حقوق اسلامی در رابطه به غنیمت اذعان مینماید که اولا غنیمت باید در جنگ اخذ شود. ثانیا این اخذ مسلحانه و با استیلا بر دشمن باشد. ثالثا غنیمت شامل اموال و آثار فرهنگی نمیشود. در حقوق اسلام غنایم به غنایم منقول و غنایم غیرمنقول تقسیم میشود که احکام آن در فقه مطرح شده است. اما قول قوی این است که غنایم باید در اختیار بیتالمال قرار گیرد، خصوصا با توجه با شرایط کنونی که تمام تجهیزات و لوازم آن از طرف دولت اسلامی فراهم میشود. پس در این بحث، مساله اصلی این است که غنایم در صحنه جنگ به دست آمده باشد، نه اینکه در شرایط غیرجنگی از غیرمسلمانان به زور به دست آمده باشد.
3ـ حق سلب: معمولا لباسها و اثاثیه که متعلق به افراد دشمن است، در اصطلاحات فقهی به نام "سلب" یاد میشود که تمام وسایلی را همانند جوشن، زره، چکمه، شمشیر، سلاح و حیوان سواری با زین و لجام، حتی کمربند و انگشتری را شامل میشود. در این رابطه حدیث پیامبر است که گفته است، هرکس فردی از افراد دشمن را بکشد، سلب وی به آن فرد متعلق خواهد بود. سلب شرایط زیادی دارد از جمله؛
الف) مقتول، جایزالقتل و از سپاهیان و جنگجویان دشمن باشد؛
ب) دشمن مقاوم و دارای توان نظامی باشد، نه اسیر و مجروح؛
ج) کشنده او معلوم باشد.
بنابرین سلب در حقوق اسلامی تنها در هنگام جنگ فعال و از اموال مقتولان دشمن توسط کشنده فرد دشمن، با اجازه ولی امر مسلمین جایز است.(برزنونی، 1383،ص14)
مشخص شدن دار حرب از دیگر دارها
در حقوق بینالملل به مجرد شکلگیری جنگ دو نوع کشورها از هم متمایز میشوند؛
1ـ گروه کشورهای در حال جنگ
2ـ گروه کشورهای غیر درگیر و بیطرف
در حقوق اسلامی نیز اگر کشوری به درگیری بالفعل با حکومت اسلامی بپردازد، عنوان دارالحرب را گرفته؛ چون مهمترین اثر جنگ، تشخیص کشور دشمن و غیردشمن است. در حقوق اسلامی بنابر بار سیاسی و حقوقی جنگ، جهان به چند دار تقسیم میشود:
1ـ دارالحرب: دار حرب به کشوری اطلاق میشود که در حال تدارک و آمادهسازی امکانات، نیروها، ساز و برگ و مقدمات جنگ با مسلمانان است و به این کار مبادرت میورزد؛
2ـ دار حیاد: کشورهای غیراسلامی است که بیطرفی آنها از سوی کشور اسلامی تصدیق شده است. این کشورها علیرغم اینکه به وسیله کشورهای غیراسلامی اداره میشود، از سوی حکومت اسلامی مورد حمله قرار نمیگیرد؛
3ـ دار موادعه: سرزمینها و ممالکی است که جزو دار اسلام نیست، اما از سوی دیگر حربی یا همپیمان تجاری و سیاسی آن هم نمیباشد، بلکه کشورهایی است که با کشور اسلامی پیمان عدم خشونت و دشمنی بستهاند؛
4ـ دار عهد: کشوری که مردم آن پیرو یکی از ادیان الهی مسیحیت، یهودیت و زردشتی باشد و مصلحت مسلمانان ایجاب میکند که با چنین کشوری، پیمان صلح و عدم خصومت بسته شود. این کشورها با اسلام نه به شکل مستقیم و نه غیرمستقیم نیت محاربه و مخاصمه را ندارد؛
5ـ دار هدنه: کشوری که مردم آن دارای یکی از ادیان الهی مسیحیت، یهودیت و زردشتی نباشد، اما مصلحتهای حکومت اسلامی اقتضا میکند که با آنها پیمانهای سیاسی، اقتصادی و تجاری داشته باشد.
6ـ دار اسلام: سرزمینی که اکثریت آن مسلمان است و در اقامه شعائر دینی و اداب اسلامی، آزاد و از امنیت جانی و مالی برخوردار و اسلام در ابعاد گوناگون آن نفوذ داشته باشد.(رشید، 1353، ص185)
بنابر تقیسمات کشوری فوق، اسلام سعی و تلاش نهایی خود را به کار خواهد بست که آثار جنگ جز علیه کشور در حال حرب، به کشورهای دیگر سرایت نکند. در این بین، بیطرفی آنها در جنگ تا زمانی اعتبار دارد که پیمان خود با مسلمانان را زیر پا نکرده و علیه حکومت اسلامی زمینهسازی نکند. به محض بر هم زدن پیمانهای خود با کشور اسلامی در حال جنگ، نوعی عدم پایبندی به مسئولیتهایش تلقی خواهد شد که آنگاه حکومت اسلامی ملزم به رعایت حق بیطرفی آن کشور نیست.
نویسنده: سید مصطفی احمدی
جنگ ابتدایی
اسلام هیچگاه افراد را مورد تهاجم قرار نمیدهد، بلکه تنها نظامهای کفر و شرک را که نگهبان و حافظ ضوابط طبقاتی، عامل اصلی نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی و مانع آگاهی انسانها هستند، مورد تهاجم قرار میدهد.(سید قطب، سیمایی جهاد اسلامی، فلسفه جهاد در اسلام، ترجمه سیدمحمد خضری، ص 111). چون این جهاد ابتدا از طرف مسلمانان به خاطر دعوت به اسلام به راه انداخته میشود، جهاد ابتدایی نامیده میشود. بعضی از فقههای شیعه معتقد اند که جنگ ابتدایی باید به فرمان امام معصوم صورت گیرد، که موارد زیر را شامل میشود:
1ـ جهاد به منظور مبارزه با مفسدان: "و قاتلو فی سبیل الله الذین یقاتلونکم ولا تعتدو"( بقره:190)
2ـ جهاد برای جلوگیری از یک عمل منکر، چنانکه خداوند میفرماید: "اُدعُ الی سَبیل ربُک بالحکمه والموعظَه الحسنه"( نحل،135)؛ مردم را به اندرز نیکو به راه پروردگارت فراخوان.
3ـ جهاد به منظور رفع موانع دعوت: جهاد علیه آنانی که برای گسترش دعوت مانع ایجاد میکنند، در نظر گرفته شده است، که اگر این مانع نبود، مردم گروه گروه به دین اسلام داخل میشدند: "ورایت الناس یدخلون فی الدین الله افواجا"(نصر، 2)
البته باید از نظر دور نداشت که جهاد ابتدایی بعد از دعوت به اسلام به شکل مستمر و با تشویق و ترغیب مردم مشروعیت مییابد، نه اینکه قبل از دعوت به شکل مسالمتآمیز با آنها وارد جنگ شد.
جنگ تدافعی
جنگ تدافعی به عملیات نظامی کشورهای اسلامی در مقابل تهاجم و تجاوز مسلحانه کشورهای غیراسلامی اطلاق میگردد. جنگ تدافعی امروزه در حقوق بینالملل تحت نام "دفاع مشروع" به رسمیت شناخته شده است/ این اصل به تمام کشورها حق متوسل شدن به زور را در هنگامی که کشور مورد تجاوز واقع میشود، میدهد، تا به وسیله آن، نتایج ناگوار احتمالی تجاوز را منتفی کند.
در اسلام هدف از جنگ تدافعی دفع حمله و سرکوب پیمانشکنان و تجاوزکاران بیگانه و بیرون راندن آنان از سرزمینهای اشغالی و آزادسازی آن مناطق و دفاع از جان و مال مسلمانان و عقاید اسلامی است. انجام این نوع جهاد بر مسلمانان از جمله واجبات عینی است که بر زن و مرد مسلمان به شکل دایمی و مادامالعمر لازمالاجرا است. اسلام بر جهاد تدافعی تأکید بسیار دارد، همانگونه که خداوند جهاد تدافعی را عامل برطرفکننده فساد و تباهی بر روی زمین معرفی مینماید، چنانکه میفرماید: "ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض....."(بقره: 251)
در جای دیگر در ارتباط با اهمیت جنگ تدافعی میگوید: اگر جهاد تدافعی نبود، دیگر اثری از صومعههای راهبان، کلیساهای مسیحیان، معابد یهودیان و مساجد مسلمانان باقی نمیماند.(حج:40)
جنگ آزادیبخش
جنگ آزادیبخش عبارت است از آزادسازی ملتهایی که زیر سلطه حکومتهای استبدادی، جان، مال، حیثیت و شرف آنها مورد تاخت و تاز سلطهگران داخلی است. در این حالت خداوند مسلمانان را برای دفاع از مستضعفان و جهاد علیه حکومتهای ظالم و استبدادی فرا میخواند: "ومالکم لا تقاتلون فی سبیل الله المستضعفین من الرجال و النساء والولدان". از این آیه چنین برداشت میشود که یکی از رسالتهای دین مبین اسلام، آزاد کردن ملتهای تحت استعمار و استبداد است. برخلاف ایدیولوژیهای دیگر که برای کسب ثروت و قدرت، انسانها را به بردگی میکشد، اسلام روحیه آزاده و آزادگی را میان پیروان خود سر داده و از آنها دعوت میکند برای آزادی همهی ملتها جهاد نمایند.
حکم این جهاد در اسلام واجب عینی است و زمانی که شرایط ذیل محقق شود، حکومت اسلامی حق مبادرت به جهاد را پیدا میکند:
1ـ روشن بودن چگونگی تجاوز و تلف شدن حقوق انسانی مردم و عدم رسیدگی صحیح و واقعی مقامات صلاحیتدار آن کشور.
2ـ درخواست کمک و استعانت از سوی ملت تحت سلطه و ظلم
با محقق شدن این دو شرط، برمسلمانان واجب میگردد تا به داد ملتهای تحت ظلم و فشار رسیده، آنها را از آن وضعیت آزاد کنند. وجود این شرایط به معنی این است که اسلام بدون اراده افراد، حتی سعادت و خوشبختی را هم برای آنان تحمیل نمیکند، بلکه اراده افراد برای اینکه سعادت اسلام متوجه حالشان گردد، باید محقق شود، چون اسلام هیچگاهی برخلاف خواسته مردم، خود را بر آنان تحمیل نخواهد کرد.(ضیایی بیگدلی،1393،ص125)
جنگ میان کشورهای اسلامی
تعدد کشورهای اسلامی گاهی اوقات باعث این میشود که نزاع و جنگ میان کشورهای اسلامی رخ بدهد، و ما مکلف خواهیم شد تا طرق جلوگیری از آن و چگونگی حل و خاتمهدهی آن را بررسی کنیم. زمانی که میان جوامع اسلام جنگ صورت میگیرد، این مسئولیت از سوی خداوند بر کشورهای دیگر اسلامی بار میگردد تا مطابق اوامر الهی، صلح را میان آنها برقرار کرده، کشور خاطی و مهاجم را به سزای اعمال اش برسانند؛ چنانکه خداوند در قرآن بیان میکند: "و اگر دو طایفه ای اهل ایمان به قتال علیه یکدیگر برخاستند، شما مؤمنان در میان آنها صلح برقرار کنید و اگر یک قوم با دیگری ظلم کند، با آن طایفه ظالم قتال کنید تا به فرمان خدا باز آید. پس هرگاه به حکم حق برگشت، با حفظ عدالت میان آنها صلح دهید و همیشه عدالت کنید که خداوند اهل عدل را بسیار دوست دارد"(ضیایی بیگدلی،137،1393)
حقوق صحنه درگیری یا جنگ
صحنه درگیری حقوق خاصی دارد؛ از جمله آن میتوان حقوق زیر را نام برد:
1ـ حق اسیر گرفتن : برسی سیره و تاریخ پیامبر و فرماندهان ایشان شاهد این مدعا است که در صحنه نبرد با دشمنان، از افراد دشمن به اسارت میگرفتند. البته در اسلام گرفتن اسیر زمانی جواز دارد که دشمن توان نظامی خود را از دست داده باشد و نشانههای فتح و پیروزی برای مسلمانان نمایان شود. علت این تدبیر در آن است که نباید افراد سپاه اسلام انرژی خود را صرف نگهداری اسیران در شرایطی که جنگ شدیدا جریان دارد، نمایند، پس در هنگام معرکه، گرفتن اسیر زمانی جایز است که موجب تضعیف سپاه اسلام نشود، بلکه اسیران زمانی باید گرفته شوند که نشانههای پیروزی حتمی باشد. نحوه عملکرد و رفتار با اسیران در فقه اسلامی کاملا مشخص و معین است، که نهایت رفتار نیک و رعایت حقوق انسانی آنها به وسیله مسلمانان فرمایش شده است.(خدوری،1966، 240)
2ـ حق غنیمت گرفتن: در حقوق اسلامی غنیمت شامل اموالی است که مسلمانان در جنگ از دشمنان بستاند. شیخ طوسی آن را اموالی دانسته که با زور و شمشیر از مشرکان گرفته شود، و یا شیخ بهایی آن را اینگونه تعریف کرده: غنیمت آن باشد که از اسرای حرب به قتال برگیرند.
حقوق اسلامی در رابطه به غنیمت اذعان مینماید که اولا غنیمت باید در جنگ اخذ شود. ثانیا این اخذ مسلحانه و با استیلا بر دشمن باشد. ثالثا غنیمت شامل اموال و آثار فرهنگی نمیشود. در حقوق اسلام غنایم به غنایم منقول و غنایم غیرمنقول تقسیم میشود که احکام آن در فقه مطرح شده است. اما قول قوی این است که غنایم باید در اختیار بیتالمال قرار گیرد، خصوصا با توجه با شرایط کنونی که تمام تجهیزات و لوازم آن از طرف دولت اسلامی فراهم میشود. پس در این بحث، مساله اصلی این است که غنایم در صحنه جنگ به دست آمده باشد، نه اینکه در شرایط غیرجنگی از غیرمسلمانان به زور به دست آمده باشد.
3ـ حق سلب: معمولا لباسها و اثاثیه که متعلق به افراد دشمن است، در اصطلاحات فقهی به نام "سلب" یاد میشود که تمام وسایلی را همانند جوشن، زره، چکمه، شمشیر، سلاح و حیوان سواری با زین و لجام، حتی کمربند و انگشتری را شامل میشود. در این رابطه حدیث پیامبر است که گفته است، هرکس فردی از افراد دشمن را بکشد، سلب وی به آن فرد متعلق خواهد بود. سلب شرایط زیادی دارد از جمله؛
الف) مقتول، جایزالقتل و از سپاهیان و جنگجویان دشمن باشد؛
ب) دشمن مقاوم و دارای توان نظامی باشد، نه اسیر و مجروح؛
ج) کشنده او معلوم باشد.
بنابرین سلب در حقوق اسلامی تنها در هنگام جنگ فعال و از اموال مقتولان دشمن توسط کشنده فرد دشمن، با اجازه ولی امر مسلمین جایز است.(برزنونی، 1383،ص14)
مشخص شدن دار حرب از دیگر دارها
در حقوق بینالملل به مجرد شکلگیری جنگ دو نوع کشورها از هم متمایز میشوند؛
1ـ گروه کشورهای در حال جنگ
2ـ گروه کشورهای غیر درگیر و بیطرف
در حقوق اسلامی نیز اگر کشوری به درگیری بالفعل با حکومت اسلامی بپردازد، عنوان دارالحرب را گرفته؛ چون مهمترین اثر جنگ، تشخیص کشور دشمن و غیردشمن است. در حقوق اسلامی بنابر بار سیاسی و حقوقی جنگ، جهان به چند دار تقسیم میشود:
1ـ دارالحرب: دار حرب به کشوری اطلاق میشود که در حال تدارک و آمادهسازی امکانات، نیروها، ساز و برگ و مقدمات جنگ با مسلمانان است و به این کار مبادرت میورزد؛
2ـ دار حیاد: کشورهای غیراسلامی است که بیطرفی آنها از سوی کشور اسلامی تصدیق شده است. این کشورها علیرغم اینکه به وسیله کشورهای غیراسلامی اداره میشود، از سوی حکومت اسلامی مورد حمله قرار نمیگیرد؛
3ـ دار موادعه: سرزمینها و ممالکی است که جزو دار اسلام نیست، اما از سوی دیگر حربی یا همپیمان تجاری و سیاسی آن هم نمیباشد، بلکه کشورهایی است که با کشور اسلامی پیمان عدم خشونت و دشمنی بستهاند؛
4ـ دار عهد: کشوری که مردم آن پیرو یکی از ادیان الهی مسیحیت، یهودیت و زردشتی باشد و مصلحت مسلمانان ایجاب میکند که با چنین کشوری، پیمان صلح و عدم خصومت بسته شود. این کشورها با اسلام نه به شکل مستقیم و نه غیرمستقیم نیت محاربه و مخاصمه را ندارد؛
5ـ دار هدنه: کشوری که مردم آن دارای یکی از ادیان الهی مسیحیت، یهودیت و زردشتی نباشد، اما مصلحتهای حکومت اسلامی اقتضا میکند که با آنها پیمانهای سیاسی، اقتصادی و تجاری داشته باشد.
6ـ دار اسلام: سرزمینی که اکثریت آن مسلمان است و در اقامه شعائر دینی و اداب اسلامی، آزاد و از امنیت جانی و مالی برخوردار و اسلام در ابعاد گوناگون آن نفوذ داشته باشد.(رشید، 1353، ص185)
بنابر تقیسمات کشوری فوق، اسلام سعی و تلاش نهایی خود را به کار خواهد بست که آثار جنگ جز علیه کشور در حال حرب، به کشورهای دیگر سرایت نکند. در این بین، بیطرفی آنها در جنگ تا زمانی اعتبار دارد که پیمان خود با مسلمانان را زیر پا نکرده و علیه حکومت اسلامی زمینهسازی نکند. به محض بر هم زدن پیمانهای خود با کشور اسلامی در حال جنگ، نوعی عدم پایبندی به مسئولیتهایش تلقی خواهد شد که آنگاه حکومت اسلامی ملزم به رعایت حق بیطرفی آن کشور نیست.
نویسنده: سید مصطفی احمدی