افغانستان، کشوری که در نیم قرن اخیر بیشترین نابسامانی و فضای بحرانی را پشت سرگذرانده و بخصوص در شرایط کنونی تهدید گروه های تروریستی و خیانت ورزی های دولت های خارجی از یک سو و اهمال کاری و سطحی نگری مسؤولان داخلی از جانب دیگر، افغانستان را در اوج بحران برده است.
فساد اداری و اخلاقی به اوج خود رسیده و حتی فساد اخلاقی از پنجره ی مرکز اداره ی کشور نیز به نمایش در آمده است؛ قتل عام های پی در پی مردم بی گناه در سال های پسین، قتل های زنجیروار نیروی امنیتی در سراسر کشور، قتل های مرموز متعصبانه و تبعیض آمیزانه و حمله به دهکده های آرام و امن و ناامن سازی شاهراه های خاص، کشور را به لبه ی پرتگاه سقوط انداخته و فضای زندگی را هر روز بر مردم تیره و تاریک تر ساخته است.
مردم کشور در چنین شرایط سخت و دشواری به سر می برند. اما هیچ کسی و گروهی، صدا بلند نمی نماید و تکانی نمی خورد و حرکتی نمی کند. وگرنه وضعیت امروزی، ایجاب می نماید تا عموم مردم و بخصوص علما و دانشجویان و استادان و روشنفکران و نخبگان جامعه به عنوان پیشتازان عرصه ی خدمت به حرکت آیند و فضای خفقان موجود را به فضای مطلوب تغییر دهند که نه حرکتی کردند و نه تغییری به وجود آوردند. سنگینی درد و رنج برخاسته از نبود نظم و قانون، مردم را در تنگنا انداخته و سخت تحت فشار قرار داده است. این مردم باید هر روز از بروز و ظهور فساد دولت مردان خود بشنود، هر روز بر غم فرزندان قطعه قطعه شده در میدان جنگ و یا شاهراه های مرگ خیز بنشیند و هر روز جنایت ببیند و خیانت تجربه کند. فضای تیره و تار به این سنگینی و ثقلی بر زندگی مردم سایه افکنده است.
ولی آنچه بر درد مردم افزوده و رنج را دو چندان ساخته، سکوت مرگبار و ننگین نخبگان جامعه در قبال قتل و غارت و جنایت و خیانت است. این سکوت باعث شده تا دشمن در کمین نشسته، راحت تر پا پیش بکشد و با تیغ کین بر مردم غم بیافریند و خوشی و شادی را به عزا و غم تبدیل سازد و آرامی را به ناآرامی و راحتی را به ناراحتی مبدل گرداند.
در این میان سکوت حوزویان و دانشگاهیان، برجسته تر از دیگران می باشد. زیرا در هر جامعه ای، تنها گروه مسؤول، قشر آگاه از زمان و زمین و تحصیل کرده ی آن است. اگر این قشر احساس مسؤولیت کند، بی تردید که مردم نیز به صحنه آمده و پشتیبان پیشتازان خواهد بود. اما افسوس که مسؤولان به مسؤولیت خویش توجهی نکرده و رسالت سنگین خود را در قبال نسل در زنجیر فراموش کرده اند.
تصدیق فراموشی رسالت و نبود احساس مسؤولیت، کلام امام علی ع بیان بسیار رسا و زنده جهت تبیین این مسئله نقش بسته که قابل یادآوری است. امام علی ع مردم را در صحبت با یکی از یاران وفادار خویش (کمیل بن زیاد نخعی) به سه گروه تقسیم می کند و گروه اول و دوم (عالم ربانی و متعلم علی فی سبیل نجاة) یعنی دانشمندان و اهل تعلیم علم و دانشجویان و اهل تحصیل علم را گروه های نجات یافته و در راه نجات قلمداد نموده و اما گروه سوم که (همج رعاع) به نام گروه بی سمت و سو و همه جهت خوانده شده است را مورد مذمت و نکوهش قرار داده و این گروه را عامل انحراف یاد کرده است. امام گروه سوم را بیشتر به بررسی گرفته و با چهار ویژگی ماهیت اش را روشن نموده است. امام علی ع می گوید نخستین نشانه ی این گروه "اتباع کل ناعق" گوش دادن و رفتن به دنبال هر صدایی می باشد و به هر آوازی می رقصد و هدفی خاصی ندارد و نشانه ی دیگر این گروه این است که "یمیلون مع کل ریح" هر بادی بوزد به همان سمت می برد و بی هیچ جهتی، می رود. در واقع اینها کسانی هستند که نان را به نرخ روز می خورند و با این کارشان، بزرگترین اهمال ورزی و تنبل کاری و سطحی نگری را در جامعه تبلیغ و ترویج می نمایند.
کلام ارزشمند و معنادار امام علی ع، وضعیت موجود را به درستی تفسیر نموده و بیان می نماید که اگر امروز، مردم تحت فقر اخلاقی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی قرار دارد، رمز آن را در وجود گسترده ی افراد باد آورده و بی هدف می توان یافت که در جامعه سایه افکنده و مستولی گردیده است.
یکی از گروه های مخاطب کلام امام علی ع، طلاب و روحانیونی هستند که برای تحصیل علم تلاش نمی ورزند و تمام کوشش خویش را به جهت بدست آوردن پول بیت المال که از سوی مراجع عظام به عنوان کمک هزینه ی تحصیل پرداخت می گردد، صرف می نمایند و همچنان آنچه توان دارند را به خرج می دهند تا در دربار رخنه کنند و درباری شوند و یا با سران احزاب و بزرگان ریاست دار جامعه ارتباط بگیرند و به هر نحوی ممکن، استفاده کنند و روز بگذرانند. همین مسئله ی حیرت آور موجب جمود و رکود حوزه ها شده است. حوزه های که تا چندی قبل، بزرگترین مراکز ارشاد مردم و مهم ترین دستگاه های تبلیغاتی آموزه های اسلام و جهاد بودند و با این ابزار اثرگذار و مؤثر حتی اجازه ندادند تا قدرت شرق، افغانستان را پایگاه و جایگاه خود بسازد. اما اینک اکثر حوزه ها و اکثر روحانیون از نقش آفرینی در جامعه بازمانده و مدیریت مردم متدین را از دست داده و از با مردم بودن به حاشیه کشیده شده است که دلیل آن را می توان در از دست رفتن روحیه ی خدمتگزارانه، از روح این تیپ دانست.
امروز اگر گروه های تروریستی به مراکز آموزشی و فرهنگی و عبادی حمله می کنند، اگر مردم را در خیابان ها و تفریح گاه ها آماج قرار می دهند، اگر مسافرت و مهاجرت را در کام مردم تلخ و سرهای بریده را تحفه ی مسافر و مهاجر می سازند، اگر قتل و غارت خواب راحت را از چشم های مردم ربوده اند، اگر فساد و فسق و فجور کشور را به سوی ایستایی برده و از حرکت باز گذاشته است، اگر تبعیض و تعصب مردم را از صحنه رانده است و... دانشگاه ها و بخصوص حوزه ها که می توانند نقش مؤثری در بازتاب فرهنگ آزادی و انسانیت و انصاف و عدالت بازی کنند و مردم را از چنگ این همه قتل و غارت و از قبضه ی این همه فساد و فتنه نجات دهند، نمی دهند و بی شرمانه سکوت پیشه کرده اند. وقتی حوزه ها و شوراهای علمای دین و مبلغین اسلام و نسل دانشگاهی این گونه در برابر نابسامانی ها و ناهنجاری ها موضع شرمسارانه گرفته اند، ارائه ی تفسیر نادرست از اسلام و اوج گرفتن فساد و فحشا و گسترش قتل و غارت بدیهی است.
وقتی جامعه مدنی و نهادهای ارزشی از بازگویی حق و دفاع از آزادی و ارزش و انسانیت و انصاف و عدالت باز بمانند و با وزیدن هر بادی بلرزند و به هر صدایی گوش فرا دهند، تحریف انسانیت و تخریب مدنیت و گسترش بربریت بدیهی است.
امام علی ع گروه سوم را به جهتی محکوم و مذموم کرده که این گروه، سرنوشت بشریت را ویران و آینده ی ملت ها را با ندانم کاری ها و اهمال ورزی ها و تنبل پروری ها و لرزیدن ها و خزیدن ها و گوش فرا دادن ها و به هر سمت و سو رفتن ها، تاریک می سازند. از این بابت است که مردم را از پیوستن به این گروه شوم و شرم آور هشدار می دهد و به یارش تأکید می ورزد که مردم بایستی از جمله ی گروه اول و دوم باشد. گروه اول و دوم به هر سمتی نمی روند و گوش به هر صدایی نمی دهند و بی هدف حرکت نمی کنند و بلکه کسانی که راه شان و هدف شان و جهت شان مشخص باشد و چند جهت نباشد، به یقین که اجازه نمی دهند تا نسل آینده ساز فردایش به قید زنجیر فقر اخلاقی و اقتصادی و فکری و سیاسی گیر مانده و نابود شود.
نویسنده: محمد عظیم فکوری