جهل، عامل اصلی و اساسی تمام بی نظمی های تاریخ تعریف شده است. هر حرکتی که در راستای نابسامان ساختن جامعه به وجود آمده، ناشی از جهل بوده است. جهل، چنان در جهان سیاهی و تباهی آفریده که می توان عامل تمام جنگ ها و خشونت های بشر در طول تاریخ قلمداد نمود. اگر جنگی در جهان به وقوع پیوسته و میلیون ها انسان را در قتلگاه انداخته و میلیون ها انسان دیگر را زخمی و آواره ساخته و اذهان و افکار عمومی را مخدوش و مغشوش کرده است و اگر فساد اداری و اخلاقی دامنگیر جامعه گردیده و ملت ها و دولت ها را به زباله دان تاریخ پرتاب کرده است، کلید همه ی این شکست های بزرگ جهل می باشد.
جهل، همواره فریادگر تاریکی و تباهی بوده و هست و اکنون که ندای آگاهی نسبت به هر زمانی بر فضای شهر طنین انداخته است، بازهم جهل در جامعه حاکمیت داشته و در گسترش بربریت و ستیز با مدنیت، سهم ارزنده و قابل توجهی دارد. با آن که نسل امروز و نسل قرن 21؛ نسل آگاه و بیدار تاریخ شمرده می شود، اما تغییری که بتواند انسان را در مسیر آگاهانه اندیشیدن و آگاهانه زیستن سوق دهد، به وجود نیامده است. بلکه هر چه زمان می گذرد و نسل اندر نسل پدید و روی کار می آید، تحول فکری بشر برای همزیستی مسالمت آمیز و آگاهانه و پذیرش یکدیگر پیچیده تر می گردد که به نحوی ناآگاهی عمیق انسان را نسبت به جهان بیان می نماید. در واقع، گذر زمان نتوانسته است به مسیر زندگی بشر، آگاهی خلق کند. یعنی انسان ها با توجه به این که روش زیست نیاکان خویش را مطالعه می نمایند و درستی و نادرستی زندگی به تاریخ سپرده شدگان را بررسی می کنند، با آنهم غرق در اشتباه اند.
نمونه ی آشکار بی توجهی به زندگی سبز و سفید و سیاه نیاکان، ادامه ی راه آنهاست. لازم نیست که حتمی به راه رفتگان رفته، گام بگذاریم. اگر به طور قطع بخواهیم راهی را ادامه دهیم که نسل گذشته رفتند، دیگر نمی توانیم به نابسامانی ها پایان دهیم و به زندگی امروزی خویش سروسامان بخشیم. زیرا آنچه در گذشته اتفاق افتاده، همه درست نیست بلکه درست و نادرست بوده است. همین مسئله است که ما از استکبار، استعمار، استثمار و استحمار و از ستمگر و ویرانگر سخن می رویم. از آزادی، انسانیت و عدالت و از آبادگر و خدمتگزار حرف می زنیم. تاریخ گذشتگان هم درس می دهد و هم ترس. از درس آن بیاموزیم و از ترس آن، عبور کنیم.
اما اینک ما در عصری قرار داریم که ملت ها نسبت به هر قرنی، پشت به ناآگاهی کرده و به سوی آگاهی گام گذاشته اند و انسان امروز برای خود، جهان تغییر یافته پدید آورده است. عصر امروز، عصر تحول اندیشه هاست و در جهت متحول ساختن اذهان و افکار تلاش های وافر و کافی صورت گرفته و دارد انجام می شود. و یکی از نتیجه ی مطلوب تغییر فکر، مدنیت سازی و بربریت ستیزی جامعه می باشد. رمز تحول فکری، مجهز شدن با آگاهی است. تا افراد جامعه با آگاهی مجهز نشوند، نمی توانند حیات و حرکت فکری خلق کنند و مدنیت سازی و بربریت ستیزی نمایند. امروز که عصر آگاهی و پیشرفت علم و فن و ارتباطات نام گرفته، نسل این عصر نیز در تلاش مجهز شدن با این ویژگی های ارزشمند اند. پس حضور نسل کنونی در درون آموزشگاه ها، دانشگاه ها و حوزه ها تا با آگاهی مجهز شوند، ضروری بوده و زمان به شدت تقاضا و می طلبد.
وقتی ما در چنین شرایطی قرار داریم حق داریم مکتب برویم، دانشگاه برویم و حوزه برویم. حتی حضور در عرصه ی آگاهی و دانایی و توانایی، دستور اکید دین نیز هست و بنابراین، آنچه اسلام بگوید و ارزش بطلبد و انسانیت بخواهد و عدالت حکم نماید، باید دنبال آن قدم زد و تلاش کرد.
اما متأسفانه گاهی در کشوری که اسلامی هست و در میان ملتی که محمدی می باشد، صدای تاریکی خواهی بلند می شود و اقدام عملی در جهت خاموش کردن نور آگاهی گرفته می شود. با آن که هر تلاشی در جهت متوقف ساختن پرتو افکنی روشنایی علم، بی نتیجه مانده و می ماند و هیچ توانی نیست تا بتواند به روند تبلور نور آگاهی توقف ایجاد کند.
با آنهم کوشش هر فردی و گروهی به خاطر ناآگاه نگهداشتن جامعه، خیانت و ستیز با مدنیت و گسترش بربریت است؛ کوشش برای ساختن جامعه ی مدنیت ستیز و بربریت پرور است؛ تلاش برای افزایش جنگ و خشونت است و حرکت به جهت پروردن جامعه ی وحشی است.
هر فردی و تیمی اگر بخواهد استعدادهای مستعد نسل جدید را مورد مذمت تبعیض و تعصب قرار دهد، به آگاهی و آزادی و انسانیت خیانت ورزیده و جلو رشد و شکوفایی فرهنگ و اقتصاد و اخلاق و مدیریت را گرفته و آینده ی جامعه و کشور را به باد فنا داده است.
افغانستان امروز، نسبت به هر زمانی به آبادانی و بازسازی نیازمند است. آبادی و آزادی کشور وقتی قابل تصور است که مردم به آگاهی برسد. بنابراین، هر شخصی و تیمی بتواند زمینه را برای حضور نسل افغانستانی در مراکز آموزشی و علمی و فرهنگی فراهم نماید، بی تردید که نقش برجسته و خدمت ارزنده به نسل همیشه محکوم و تحت ستم کرده و سهم بزرگی در جهت آبادی و آزادی افغانستان گرفته است. و اگر کسانی بخواهند جلو رشد و بالندگی استعداد ملت را بگیرند و نگذارند نسل ما به آگاهی برسند و با علم و فن مجهز شوند، شکست بزرگ و عمیق را نه تنها به نسل امروز که متوجه نسل های آینده نیز نموده است.
ولی بایستی در راستای آگاه کردن و بیدار ساختن مردم کار کرد و نباید اجازه داد تا ناآگاهی غالب گردد. ممکن در این مسیر تلاش های افراد مبغض و مغرض بن بست ایجاد نماید، اما به یقین و به آسانی می شود بن بست ها را شکستاند و مسیر آگاهی را برای مردم به صورت اساسی و درست ترسیم نمود.
نویسنده: محمد عظیم فکوری