یکی از نقاط اختلاف فرقه وهابیت با سایر فرق اسلامی در این است که آنان دو نوع سوگند که در ذیل ذکر میشود را حرام و احیانا شرک در عبادت تلقی میکنند. این دو عبارتاند از:
• سوگند دادن خداوند را به حق و مقام اولیا
• قسم یاد کردن به غیر خداوند.
اینک این دو موضوع را مورد بررسی قرار میدهیم و قضاوت با شما خوانندگان محترم؛
1- سوگند دادن خداوند به منزلت اولیا
قرآن کریم گروهی را تحت عنوان: «الصَّبرِينَ وَ الصَّدِقِينَ وَ الْقَنِتِينَ وَ الْمُنفِقِينَ وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَار»(آنان صبر کنندگان، راستگویان، فرمانبرداران، انفاق کنندگان، واستغفار کنندگان در سحرگاهانند؛ آل عمران؛ 17) مورد ستایش قرار میدهد. حال اگر کسی در دل شب پس از اقامه نماز شب رو به درگاه خداوند کرده و خداوند را به مقام و منزلت این گروه سوگند دهد و بگوید: «بار الها! تو را به حق استغفارکنندگان در سحرگاهان، گناهان مرا ببخش»، چگونه میتوان این عمل را «شرک در عبادت» به حساب آورد؟
شرک در عبادت این است که غیر خداوند را خدا پنداشته و او را پرستش کرده و وی را مبدأ کارهای خدایی بدانیم، در حالی که شخص عبادتکننده در این نیایش جز به خداوند توجه نکرده و جز او از کسی دیگر، چیزی نخواسته است.
نکتهای را برای نویسندگان، گویندگان و مفتیهای وهابی متذکر میشویم و آن، اینکه قرآن یک شاخص و معیار برای جداسازی «مشرک»(البته شرک در عبادت) از «موحد» ذکر میکند و به این وسیله راه هر نوع تفسیر به رأی را در معنای «مشرک» بسته است، و آن معیار عبارت است از:
«وَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ وَ إِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُون»(و چون نزد مردم بىايمان به آخرت، خدا را به يكتايى ياد كنند (آنها از ذكر حق) سخت ملول و دلتنگ مىشوند و هرگاه ذكر غير خدا(از بتها و امور مادى) كنند، خرّم و دلشاد مىگردند؛ زمر؛ 45).
و در آیه دیگر «مجرمین» را که همان مشرکان هستند، چنین توصیف میکند:
«إِنهّمْ كاَنُواْ إِذَا قِيلَ لهم لَا إِلَاهَ إِلَّا اللَّهُ يَسْتَكْبرِونَ، وَ يَقُولُونَ أَ ئنَّا لَتَارِكُواْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مجَّنون»(آنها بودند كه چون لا اله الّا اللَّه (كلمه توحيد) به ايشان گفته مىشد (از قبول آن) سركشى مىكردند. و مىگفتند: آيا ما به خاطر شاعر ديوانهاى دست از خدايان خود برداريم؟ صافات؛ 35-36).
طبق مضمون این دو آیه: مشرک کسی است که قلب او از یاد خداوند یگانه مشمئز میگردد، از یاد خدایان دروغین شادمان میشود و یا از اعتراف به یکتایی خداوند کبر میورزد.
طبق این میزان، آیا آن کسی که در دل شب، در پردۀ تاریکی جز خداوند کسی را نمیخواند، و از یاد و ذکر او لذت میبرد، و خواب شیرین را بر خود حرام میکند تا با خداوند متعال راز و نیاز کند، و او را به مقام و منزلت بندگان موحد که عزیزان درگاه او هستند، سوگند بدهد، چگونه میتواند مشرک باشد؟ او کی از یاد خداوند مشمئز میشود و از یاد او کبر میورزد؟ چرا نویسندگان، خطبا و مفتیان وهابی با ضوابط مجعول و خیالی، کلیۀ موحدان را مشرک نامیده، و خود را عزیزان درگاه خداوند میدانند؟ با توجه به چنین معیاری، نمیتوان 99 درصد اهل قبله را مشرک خواند و فقط پیروان محمد بن عبدالوهاب را موحد دانست.
اینجاست که مسلمانان باید متوجه باشند که قرآن را هر کسی نمیتواند تفسیر کنند، برای تفسیر قرآن به سفارش قرآن باید سراغ کسانی رفت که علوم الهی در نزد آنها است و اهل ذکر هستند. امروزه مفتیهای وهابی بر چه اساسی فتوا بر قتل مسلمانانی که کلمه میگویند، نماز به سمت قبله میخوانند و در مراسم حج شرکت میکنند، میدهند؟! آیا اینها از پیامبر بالاترند؟! در زمان حیات پیامبر(ص) افرادی حضور داشتند که منافق بودند، ولی چون کلمه میخواندند، پیامبر هرگز فرمان به قتل آنها نداد و حتی صحابه و خلفا نیز چنین نکردهاند، پس میطلبد جوانان مسلمان به این نکته توجه کنند که چه چیزی باعث میشود وهابیت فتوا به قتل برادر مسلمان صادر کند؟!
گردآورنده: سید اسدالله حسینی